climactic

/klaɪˈmæktɪk//klaɪˈmæktɪk/

معنی: اوجی، باوج رسیده
معانی دیگر: فرازگاهی (climactical هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: climactically (adv.)
• : تعریف: pertaining to, reaching, or being a climax.
مشابه: meridian

- This was the climactic battle that decided the war's outcome.
[ترجمه گوگل] این نبرد اوج بود که نتیجه جنگ را تعیین کرد
[ترجمه ترگمان] این نقطه نبردی بود که نتیجه جنگ را تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the end of the civil war was a climactic moment in u. s. history
پایان جنگ های داخلی نقطه ی عطفی بود در تاریخ ایالات متحده.

2. We whomped our arch rival in the season's climactic football game.
[ترجمه گوگل]ما رقیب سرسخت خود را در اوج بازی فوتبال این فصل شکست دادیم
[ترجمه ترگمان]ما رقیب قدیمی خود را در بازی فوتبال نقطه اوج می گیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The play builds up to a final climactic scene between father and daughter.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه تا آخرین صحنه اوج بین پدر و دختر ساخته می شود
[ترجمه ترگمان]نمایش تا آخرین صحنه پایانی بین پدر و دختر ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now what are the determinants of climactic rhythm?
[ترجمه گوگل]حال عوامل تعیین کننده ریتم اوج چیست؟
[ترجمه ترگمان]عوامل تعیین کننده این ریتم چه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And, of course, the climactic car chase, with Jackie piloting a sports car on to a pleasure boat.
[ترجمه گوگل]و البته، تعقیب و گریز ماشینی اوج، با جکی که یک ماشین اسپرت را به سمت یک قایق تفریحی هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]و البته، نقطه اوج شکار است و جکی را در یک ماشین ورزشی به سمت یک قایق تفریحی هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The climactic rhythm consists in the desire to know and the satisfaction of that desire.
[ترجمه گوگل]ریتم اوج شامل میل به دانستن و ارضای آن میل است
[ترجمه ترگمان]آخرین ریتم شامل میل به دانستن و ارضا آن میل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. History was reaching its climactic moment and there were signs and wonders to prove it.
[ترجمه گوگل]تاریخ به اوج خود می رسید و نشانه ها و شگفتی هایی برای اثبات آن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]تاریخ به اوج رسیده بود و نشانه هایی از شگفتی و شگفتی در آن دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A climactic scene is a brawl between the wife and husband on a ski-slope about his extra-marital affair.
[ترجمه گوگل]صحنه اوج نزاع بین زن و شوهر در یک پیست اسکی در مورد رابطه خارج از ازدواج او است
[ترجمه ترگمان]صحنه ای نقطه اوج یک نزاع بین زن و شوهر بر سر یک پیست اسکی در رابطه با ماجرای extra است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His climactic moments were of action, not of response.
[ترجمه گوگل]لحظات اوج او عمل بود، نه پاسخ
[ترجمه ترگمان]لحظات اوج او عملی بودند، نه واکنش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her body had reached a climactic moment of its cycle, and felt famished and restless.
[ترجمه گوگل]بدن او به نقطه اوج چرخه خود رسیده بود و احساس گرسنگی و بی قراری می کرد
[ترجمه ترگمان]بدنش به اوج اوج رسیده بود و احساس گرسنگی و بی قراری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is in the climactic moments of his career.
[ترجمه گوگل]او در اوج دوران حرفه ای خود قرار دارد
[ترجمه ترگمان]او در لحظات پایانی حرفه خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The climactic battle to kill the false being within and victoriously conclude the spiritual revolution.
[ترجمه گوگل]نبرد اوج برای کشتن موجود کاذب درون و نتیجه گیری پیروزمندانه انقلاب معنوی
[ترجمه ترگمان]جنگ نقطه پایانی برای کشتن کاذب موجود در داخل و پیروزمندانه در پایان بخشیدن به انقلاب روحانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The climactic stage in the project will take place in the 2012-Antarctic summer, when the Lake Ellsworth Consortium will use the data in this paper to access a sub-glacial lake for the first time.
[ترجمه گوگل]مرحله اوج این پروژه در تابستان 2012-قطب جنوب انجام خواهد شد، زمانی که کنسرسیوم دریاچه السورث از داده های این مقاله برای دسترسی به یک دریاچه زیر یخبندان برای اولین بار استفاده خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مرحله اوج این پروژه در تابستان ۲۰۱۲ - ۲۰۱۲ زمانی رخ خواهد داد که کنسرسیوم دریاچه Ellsworth از داده ها در این مقاله برای دستیابی به یک دریاچه زیر یخ برای اولین بار استفاده خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Spielberg also consulted on other scenes, as the climactic battle between Obi - Wan and Anakin.
[ترجمه گوگل]اسپیلبرگ همچنین در مورد صحنه های دیگر، به عنوان نبرد اوج بین اوبی - وان و آناکین، مشورت کرد
[ترجمه ترگمان]Spielberg همچنین در مورد صحنه های دیگر به عنوان نقطه اوج درگیری بین وان - وان و Anakin با هم مشورت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The play builds up to a climactic scene between father and daughter.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه به صحنه ای اوج بین پدر و دختر می پردازد
[ترجمه ترگمان]نمایش تا نقطه اوج بین پدر و دختر ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اوجی (صفت)
climactic, meridional

باوج رسیده (صفت)
climactic, culminant

انگلیسی به انگلیسی

• of the summit, of the peak; of the pinnacle, of the apex
a climactic moment in a situation is one in which a very exciting or important event occurs; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اوجی، باوج رسیده
شکل گیری بخش هیجان انگیز و مهم یک اتفاق یا داستان به ویژه نزدیک به پایان آن
and then at the climactic moment,
just as all the plans were rolling out,
تو اون لحظه حیاتی و بحرانی که همه ی نقشه ها داشتند عملی می شدند.
پرفراز؛ پرهیجان؛
فرازگاهی، اوج گیرنده
( of an action, event, or scene ) exciting or thrilling and acting as a climax to a series of events.
"the film's climactic scenes"

اقلیمی ، مربوط به آب و هوا
Never happened before
بی نظیر

بپرس