clearing

/ˈklɪrɪŋ//ˈklɪərɪŋ/

معنی: تسویه، تهاتر، نقل و انتقال بانکی، تسطیح، مکان مسطح
معانی دیگر: باز یا روشن یا شفاف کردن (رجوع شود به: clear)، (بانکداری) مبالغ مبادله شده بین بانک ها، پا به پا سازی، پایاپای بانک ها، تفریغ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an open plot of land, as in the middle of a forest.

جمله های نمونه

1. clearing account
حساب پایاپای بانک ها،حساب تهاتری بانک ها

2. clearing banks
بانک های عضو اتاق پایاپای

3. Clearing one's conscience is medicinal for the soul.
[ترجمه گوگل]پاک کردن وجدان، داروی روح است
[ترجمه ترگمان]پاک کردن وجدان یک گیاه دارویی برای روح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It seems to be clearing up.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در حال روشن شدن است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دارد باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The centre will act as a clearing house for research projects for former nuclear scientists.
[ترجمه گوگل]این مرکز به عنوان یک مرکز تسویه حساب برای پروژه های تحقیقاتی دانشمندان سابق هسته ای عمل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این مرکز بعنوان یک خانه پاک سازی برای پروژه های تحقیقاتی دانشمندان هسته ای سابق عمل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They pitched their tent in a little clearing in the wood.
[ترجمه گوگل]آنها چادر خود را در فضایی کوچک در جنگل زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها چادر خود را در یک محوطه کوچکی در جنگل برپا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Emergency teams are still clearing the debris from the plane crash.
[ترجمه گوگل]تیم های اورژانس همچنان در حال پاکسازی آوارهای ناشی از سقوط هواپیما هستند
[ترجمه ترگمان]تیم های اورژانس هنوز آوار را از سقوط هواپیما پاک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's no need to exhaust yourself clearing up-we'll do it.
[ترجمه گوگل]نیازی نیست خود را خسته کنید و پاکسازی کنید - ما این کار را انجام خواهیم داد
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که خودت را از این جا باز کنی - ما این کار را می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clearing trees by burning is highly destructive of the forest environment.
[ترجمه گوگل]پاکسازی درختان با سوزاندن به شدت برای محیط زیست جنگل مخرب است
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن درختان با سوزاندن بسیار مخرب محیط جنگل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The men were clearing all the pollution off the shore.
[ترجمه گوگل]مردان در حال پاکسازی همه آلودگی های ساحل بودند
[ترجمه ترگمان]مردها همه آلودگی را از ساحل دور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sky clearing up and cloudy, after happiness only loneliness.
[ترجمه گوگل]آسمان صاف و ابری، پس از شادی تنها تنهایی
[ترجمه ترگمان]آسمان صاف و ابری بود، پس از خوشحالی فقط تنهایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After lunch there was a little more clearing up to do than usual.
[ترجمه گوگل]بعد از ناهار کمی بیشتر از حد معمول باید پاکسازی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از ناهار یک فضای باز هم بیشتر از معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A helicopter landed in a clearing in the dense jungle.
[ترجمه گوگل]یک هلیکوپتر در محوطه ای در جنگل انبوه فرود آمد
[ترجمه ترگمان]یک هلیکوپتر در یک محوطه بی درخت در جنگل انبوه فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The hare darted along the edge of the clearing.
[ترجمه گوگل]خرگوش در امتداد لبه ی پاکسازی پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]خرگوش به سرعت از حاشیه محوطه بی درخت بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تسویه (اسم)
adjustment, settlement, clearing, liquidation, settling, smoothing, solution

تهاتر (اسم)
clearing, barter, dicker

نقل و انتقال بانکی (اسم)
clearing

تسطیح (اسم)
clearing, tabulation

مکان مسطح (اسم)
clearing

تخصصی

[عمران و معماری] ستردن - بوته کنی
[کامپیوتر] تعویض اطلاعات در یک ثبات یا خانه حافظه یا واحد ذخیره یا صفر یا جای خالی، پاک کردن متن و یا تصاویر گرافیکی روی صفحه نمایش .
[حقوق] تهاتر، پایاپایی
[نساجی] اصلاح ناصافی های نخ

انگلیسی به انگلیسی

• section of forest which is free of trees; removal; cleaning, washing; clarification, elucidation
a clearing is a small area of grass or bare ground in a wood.

پیشنهاد کاربران

تسویه
قلع و قمع، کشتار، قتل عام، پاکسازی یک منطقه از دشمن
درخت روبی
شفاف سازی ( دربافت شناسی )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : clarify / clear
اسم ( noun ) : clarification / clarity / clearance / clearing / clearness
صفت ( adjective ) : clear
قید ( adverb ) : clearly / clear
نقل و انتقالات بانکی
برهنه خاک
clearing ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: روشنه
تعریف: فضای باز در جنگل که ممکن است به‏طور طبیعی یا مصنوعی ایجاد شده باشد
رفع برطرف کردن

پاکسازی، زدایش
زمین بی درخت و علف
فضای باز
محوطه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس