cleared

/ˈklɪrd//klɪəd/

معنی: زدوده، ترخیص شده
معانی دیگر: زدوده، ترخیص شده

جمله های نمونه

1. akbar cleared his throat and gabbled through his prayer
اکبر سینه ی خود را صاف کرد و دعای خود را جویده جویده ادا کرد.

2. he cleared his throat
او سینه اش را (یا گلویش را) صاف کرد.

3. he cleared the fence with a running jump
او در حالی که می دوید از روی حصار پرید.

4. he cleared the flowerbed in one bound
با یک جهش از روی باغچه پرید.

5. he cleared the misunderstanding
او سو تفاهم را رفع کرد.

6. he was cleared of all charges
او از همه ی اتهامات مبری شناخته شد.

7. his apology cleared the air
پوزش او وضع را آرام کرد.

8. the barge cleared the bridge
کشتی از (زیر) پل رد شد.

9. the cargo cleared the customs
محموله از گمرک گذشت (ترخیص شد).

10. the fog cleared
مه از بین رفت.

11. the horse cleared the hurdle
اسب از روی مانع پرید.

12. the project cleared the committee
طرح از کمیته گذشت،طرح به تصویب کمیته رسید.

13. the sky cleared and the sun shone
آسمان باز شد و خورشید درخشید.

14. after dinner, we cleared away the dishes
پس از شام ظرف ها را جمع کردیم.

15. The railway track will have to be cleared of vegetation if it is to be used again.
[ترجمه گوگل]اگر قرار است دوباره از مسیر راه آهن استفاده شود باید از پوشش گیاهی پاکسازی شود
[ترجمه ترگمان]اگر قرار است دوباره استفاده شود خط آهن از پوشش گیاهی پاک سازی خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A whiff of fresh air cleared his head.
[ترجمه گوگل]بوی هوای تازه سرش را پاک کرد
[ترجمه ترگمان]رایحه هوای تازه سرش را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The waitress had cleared away the plates and brought coffee.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت بشقاب ها را پاک کرده بود و قهوه آورده بود
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت بشقاب را پاک کرده و قهوه آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Matthew coughed and cleared his throat.
[ترجمه گوگل]متیو سرفه کرد و گلویش را صاف کرد
[ترجمه ترگمان] متیو \"سرفه کرد و گلوش رو صاف کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The rain cleared the air, and the grass smelt fresh and sweet.
[ترجمه گوگل]باران هوا را پاک کرد و علف ها بوی تازه و شیرینی دادند
[ترجمه ترگمان]باران هوا را صاف کرد و علف ها بوی خوش و شیرین می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I've cleared out all that old junk in the attic.
[ترجمه گوگل]من تمام آن آشغال های قدیمی را در اتاق زیر شیروانی پاک کردم
[ترجمه ترگمان]من همه اون خرت و پرت ها رو تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زدوده (صفت)
cleared

ترخیص شده (صفت)
cleared, permitted

پیشنهاد کاربران

بدون سوء سابقه
پاکسازی
خالی کردن
تمیز کردن
در تئاتر به صحنه ای خالی از هر نوع وسائل و دکور گفته می شود
فرود امدن
ترخیص شده، وصول شده
Continue

بپرس