clear out

/ˈklɪrˈaʊt//klɪəraʊt/

1- خالی و تمیز کردن، 2- (عامیانه) رفتن، عزیمت کردن، گنجه، بیرون ریختن، جیم شدن، فلنگ را بستن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to remove persons or things from.
مشابه: evacuate, strip, void

- She cleared out the closet.
[ترجمه گوگل] او کمد را خالی کرد
[ترجمه ترگمان] از کمد بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to go away, esp. in haste.

جمله های نمونه

1. We decided to clear out all the old clothes that we never wear.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم تمام لباس های قدیمی را که هرگز نمی پوشیم پاک کنیم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتیم همه لباس های قدیمی رو که هیچوقت بپوشیم رو پاک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'll clear out that closet for you.
[ترجمه گوگل]من آن کمد را برای شما خالی می کنم
[ترجمه ترگمان]اون کمد رو برات خالی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We ought to clear out this cupboard - it's full of junk.
[ترجمه گوگل]ما باید این کمد را پاک کنیم - پر از آشغال است
[ترجمه ترگمان]باید این قفسه را خالی کنیم - پر از آشغاله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Clear out things in this cupboard, please.
[ترجمه گوگل]لطفاً چیزهای این کمد را پاک کنید
[ترجمه ترگمان]وسایل رو تو این کمد خالی کن، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I told him to clear out of the house by Monday.
[ترجمه گوگل]به او گفتم تا دوشنبه از خانه بیرون برود
[ترجمه ترگمان]به او گفتم تا دوشنبه از خانه خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If we clear out the spare room, you can use it as a study.
[ترجمه گوگل]اگر اتاق اضافی را خالی کنیم، می توانید از آن به عنوان مطالعه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر اتاق اضافی را خالی کنیم، می توانید از آن به عنوان یک مطالعه استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We always clear out the garage in early autumn.
[ترجمه گوگل]ما همیشه در اوایل پاییز گاراژ را پاکسازی می کنیم
[ترجمه ترگمان]همیشه در اوایل پاییز، گاراژ را روشن می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I need to clear out my closet.
[ترجمه گوگل]باید کمدم را خالی کنم
[ترجمه ترگمان] باید کمد خودمو خالی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cop told them to clear out,nevertheless they seemed not to hear.
[ترجمه گوگل]پلیس به آنها گفت که بیرون بیایند، با این حال به نظر می رسید که آنها چیزی نشنیده اند
[ترجمه ترگمان]پلیس به آن ها گفت که همه چیز را روشن کنند، اما به نظر می رسید که چیزی نمی شنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He finally decided to clear out of his home.
[ترجمه گوگل]بالاخره تصمیم گرفت از خانه اش بیرون بیاید
[ترجمه ترگمان]بالاخره تصمیم گرفت از خانه اش بیرون برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My landlord's given me a week to clear out of my flat.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه به من یک هفته فرصت داده است تا از آپارتمانم بیرون بیایم
[ترجمه ترگمان]میزبان من یک هفته مرخصی گرفت تا از آپارتمان من خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You'd better clear out quickly; it's dangerous to stay here any longer.
[ترجمه گوگل]شما بهتر است به سرعت پاک کنید دیگر ماندن در اینجا خطرناک است
[ترجمه ترگمان]بهتر است سریع تر این موضوع را حل کنی؛ خطرناک است که دیگر اینجا بمانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The school has decided to clear out all the classrooms and laboratories these days.
[ترجمه گوگل]مدرسه تصمیم گرفته این روزها تمام کلاس ها و آزمایشگاه ها را پاکسازی کند
[ترجمه ترگمان]این مدرسه تصمیم گرفته است که این روزها همه کلاس ها و آزمایشگاه ها را پاک سازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I need to clear out the shed and take everything I don't want to the dump.
[ترجمه گوگل]من باید آلونک را خالی کنم و هر چیزی را که نمی خواهم به زباله دانی ببرم
[ترجمه ترگمان]باید اون آلونک رو خالی کنم و هر چی دلم بخواد به انبار بیارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I had a clear-out and got rid of a lot of old toys.
[ترجمه گوگل]من کلی بیرون داشتم و از شر بسیاری از اسباب بازی های قدیمی خلاص شدم
[ترجمه ترگمان]یه راهی پیدا کردم و از شر یه عالمه اسباب بازی قدیمی خلاص شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. If you are really living in a mess, have a grand clear-out and put the whole place straight.
[ترجمه گوگل]اگر واقعاً در آشفتگی زندگی می کنید، یک پاکسازی بزرگ داشته باشید و کل مکان را صاف کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شما واقعا در یک آشفتگی زندگی می کنید، یک آدم بزرگ بیرون بیاورید و همه جا را روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A staff clear-out is being planned at party headquarters .
[ترجمه گوگل]پاکسازی کارکنان در مقر حزب در حال برنامه ریزی است
[ترجمه ترگمان]یک کارمند روشن در حال برنامه ریزی در مقر حزب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I decided to have a clear-out and throw out all my old clothes.
[ترجمه گوگل]تصميم گرفتم كه كلافه كنم و تمام لباس هاي كهنه ام را بيرون بريزم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفتم که تمام لباس های قدیمی - م رو بیرون بندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Yesterday's clear-out removed the last of the hardliners from the politburo.
[ترجمه گوگل]پاکسازی دیروز آخرین تندروها را از دفتر سیاسی حذف کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز روشن شد که آخرین نفر از the سیاسی را از دفتر سیاسی خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We gave the house a good clearout today.
[ترجمه گوگل]ما امروز خانه را تمیز کردیم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح به خیر و خوشی به خانه رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Should Clinton win, that official announcement would herald the biggest clearout of personnel the White House has seen.
[ترجمه گوگل]در صورت پیروزی کلینتون، آن اعلام رسمی بزرگترین خلاصی از پرسنل کاخ سفید را به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در صورتی که کلینتون برنده شود، اعلام رسمی بزرگ ترین clearout پرسنل کاخ سفید خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The list appears to show the ruling party is set for a major clearout of its elderly leadership.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد این فهرست نشان می‌دهد که حزب حاکم در صدد پاکسازی بزرگی از رهبری پیر خود است
[ترجمه ترگمان]این فهرست به نظر می رسد نشان می دهد که حزب حاکم برای رهبری بزرگ رهبری سالخوردگان تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tidy up; move out and don't leave anything behind; empty completely, clean up
if you have a clear-out, you collect together and then throw away all the things you do not want, and tidy and clean the things that remain; an informal word.
act of clearing out; act of emptying

پیشنهاد کاربران

In the whole area they have been clearing out cars.
در کل منطقه تمام ماشین ها را از محدوده خارج کردند.
( عامیانه )
گم شو/ گم شید ( go away ) .
پاکسازی کردن، چیزی را از وجود چیزی دیگر پاک کردن ( مثلا مسیرهای تجاری را از وجود دزدان پاک کردن )
رفتن و ترک کردن
تموم شدن و تخلیه کردن
رفتن و متفرق شدن
اخراج شدن
( حسابداری ) برای حساب ها: پاک شدن، حذف شدن
علاوه بر تمیز کردن خالی کردن چیز های اضافی
خالی کردن
گرد گیری کردن
Clean out=go
We need to clean out
We need to go
گورت رو گم کن
برو گم شو
دور شدن
شفاف سازی کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس