classic

/ˈklæsɪk//ˈklæsɪk/

معنی: باستانی، کلاسیک، مطابق بهترین نمونه، پیرو سبکهای باستانی، ردهای، وابسته به ادبیات باستانی
معانی دیگر: عالی، (در رده ی خود) بهترین، (بهترین) نمونه، موثق ترین، (معمولا با the و به صورت جمع) آثار هنرمندان و نویسندگان برجسته ی یونان و روم باستان، رویداد معروف و سنتی، اصیل، شناخته شده، وابسته به هنر و ادبیات یونان و روم باستان، وابسته به اصول و سنت های هنری روم و یونان باستان (رجوع شود به: classical)، (هنر و ادبیات - دارای سبکی متوازن و ساده و مهار شده و منظم و عاری از نظر و غرض خصوصی) کلاسیک (در مقایسه با: romantic)، (در مورد لباس) ساده و از مد نیافتادنی، همیشه مقبول، (هنرمند یا نویسنده یا اثر هنری و ادبی) معروف و خوب و موثق، ادبیات باستانی یونان و روم، مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: representative or typical of a class or category; serving as a standard.
مترادف: exemplary, model, typical
متضاد: atypical, unrepresentative
مشابه: ideal, representative, standard

- Here is a classic Chippendale chair, unlike that one with its straighter lines.
[ترجمه گوگل] اینجا یک صندلی کلاسیک Chippendale است، بر خلاف آن یکی با خطوط صاف تر
[ترجمه ترگمان] این یک صندلی Chippendale کلاسیک است، بر خلاف آن یکی با خطوط straighter
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: serving as the best of its type.
مترادف: definitive, exemplary, standard
مشابه: authoritative, model

- His book represents the classic study of gang behavior, and it is required reading for anyone interested in the subject.
[ترجمه گوگل] کتاب او نشان دهنده مطالعه کلاسیک رفتار باند است و خواندن آن برای هر کسی که به این موضوع علاقه دارد ضروری است
[ترجمه ترگمان] کتاب او مطالعه کلاسیک رفتار باند را نشان می دهد و برای هر کس که به موضوع علاقه مند باشد نیاز به مطالعه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having qualities that assure enduring interest.
مترادف: timeless
متضاد: avant-garde
مشابه: ageless, deathless, enduring, eternal, imperishable, lasting, old-fashioned, perennial

- Charles Dickens wrote many classic works of fiction.
[ترجمه گوگل] چارلز دیکنز بسیاری از آثار کلاسیک داستانی نوشت
[ترجمه ترگمان] چارلز دیکنز تعداد زیادی از آثار کلاسیک تخیلی را نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of the first rank or class; excellent.
مترادف: excellent, first-class, first-rate, outstanding, superior
مشابه: A one, ace, capital, consummate

- That horror movie we saw last night was classic.
[ترجمه گوگل] آن فیلم ترسناکی که دیشب دیدیم کلاسیک بود
[ترجمه ترگمان] اون فیلم ترسناک که دیشب دیدیم کلاسیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of or pertaining to ancient Greek and Roman culture.
مترادف: classical
مشابه: ancient, archaic, Greek
اسم ( noun )
(1) تعریف: a work of art or literature that is considered of the first rank, or as a standard by which to judge others.
مترادف: magnum opus, masterpiece, masterwork
مشابه: chef-d'oeuvre, exemplar, ideal, model, paragon, prototype, standard

- Shakespeare's "Hamlet" is a classic.
[ترجمه گوگل] «هملت» شکسپیر یک اثر کلاسیک است
[ترجمه ترگمان] شکسپیر \"هملت\" یک نمونه کلاسیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) writers or literary works of ancient Greece or Rome.
مشابه: ancients, antiquity

- She enjoys reading the Roman classics in their original Latin.
[ترجمه گوگل] او از خواندن آثار کلاسیک رومی به زبان لاتین اصلی لذت می برد
[ترجمه ترگمان] او از خواندن آثار کلاسیک رومی در زبان اصلی خود لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any work that is generally considered to be a standard.
مترادف: exemplar, ideal, model, prototype, standard
مشابه: paragon

- This song by Chuck Berry is considered a 1950s classic.
[ترجمه گوگل] این آهنگ از چاک بری یک آهنگ کلاسیک دهه 1950 در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان] این آهنگ از چاک بری یک کلاسیک دهه ۱۹۵۰ در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an undeniable literary classic
یک کلاسیک ادبی بی نظیر

2. the poem is a classic example of the khorassani style
این شعر نمونه ی برجسته ای از سبک خراسانی است.

3. the kentucky derby is a racing classic
مسابقه ی اسبدوانی کنتاکی دربی در نوع خود معروف است.

4. I have a blind spot where classic music is concerned.
[ترجمه گوگل]من در مورد موسیقی کلاسیک نقطه کوری دارم
[ترجمه ترگمان]من یک نقطه کور دارم که در آن موسیقی کلاسیک به آن مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She displayed the classic symptoms of depression.
[ترجمه گوگل]او علائم کلاسیک افسردگی را نشان داد
[ترجمه ترگمان]او علائم کلاسیک افسردگی را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Too many job hunters make the classic mistake of thinking only about what's in it for them.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از شکارچیان شغل اشتباه کلاسیک را مرتکب می شوند که فقط به آنچه برای آنها در کار است فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شکارچیان کار اشتباه کلاسیک را فقط در مورد آنچه که برای آن ها وجود دارد انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is a classic example of a badly designed building.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه کلاسیک از یک ساختمان بد طراحی است
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه کلاسیک از یک ساختمان بد طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The novel is regarded as one of the classic works.
[ترجمه گوگل]این رمان به عنوان یکی از آثار کلاسیک شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این رمان به عنوان یکی از آثار کلاسیک شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Wuthering Heights' is a classic of English literature.
[ترجمه گوگل]«بلندی های بادگیر» یکی از آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی است
[ترجمه ترگمان]وودرینگ هایتز یکی از آثار کلاسیک ادبیات انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The menu is based on classic French cooking.
[ترجمه گوگل]منو بر اساس آشپزی کلاسیک فرانسوی است
[ترجمه ترگمان]منوی غذا مبتنی بر پخت وپز کلاسیک فرانسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Classic A book which people praise and don't read.
[ترجمه گوگل]کلاسیک کتابی که مردم آن را می ستایند و نمی خوانند
[ترجمه ترگمان]کتابی کلاسیک که مردم تعریف می کنند و نمی خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His brilliance renders this film an indubitable classic.
[ترجمه محمد صادق قربانی] درخشندگی او در فیلم ، این فیلم را به صورت یک اثر کلاسیک و قطعی در نظر می آورد .
|
[ترجمه گوگل]درخشش او این فیلم را به یک کلاسیک غیرقابل شک تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]درخشندگی و درخشندگی او این فیلم را به صورت یک اثر کلاسیک و قطعی در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a classic case of bad planning.
[ترجمه گوگل]این یک مورد کلاسیک از برنامه ریزی بد است
[ترجمه ترگمان]این یک مورد کلاسیک از برنامه ریزی بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have you ever read Fielding's classic novel 'Tom Jones'?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال رمان کلاسیک فیلدینگ "تام جونز" را خوانده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال رمان کلاسیک فیلدینگ، تام جونز را خوانده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am fond of classic music.
[ترجمه گوگل]من عاشق موسیقی کلاسیک هستم
[ترجمه ترگمان]من از موسیقی کلاسیک خوشم می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باستانی (صفت)
prime, gray, old, ancient, age-old, classical, antique, antiquarian, classic, traditionary, relict, primeval

کلاسیک (صفت)
classical, classic

مطابق بهترین نمونه (صفت)
classical, classic

پیرو سبک های باستانی (صفت)
classical, classic

ردهای (صفت)
classical, serial, classic

وابسته به ادبیات باستانی (صفت)
classical, classic

تخصصی

[سینما] باستانی
[ریاضیات] کلاسیک

انگلیسی به انگلیسی

• creation that serves as an example to be followed (outstanding piece of art, excellent book, etc.); something worth remembering; something traditional
excellent; timeless; traditional; serving as a model (in art and literature); of or pertaining to greek and roman antiquities
a classic example of something has all the features which you expect that kind of thing to have.
a classic film or piece of writing is of high quality and has become a standard against which similar things are judged.
a classic is a book which is well-known and of a high literary standard.
classics is the study of ancient greek and roman civilizations, especially their languages, literature, and philosophy.

پیشنهاد کاربران

شناخته شده
classic signs of addiction
علائم شناخته شدۀ اعتیاد
طبق معنای هشتم فرهنگ وبستر:
Typical
زندگی
معمول
سنتی، غیر مدرن. جزییات کم
اگر در ابتدای جمله بیاد، به معنی �می دونستم� هست. اما چه نوع می دونستمی؟ مثال زیر رو پذیرا باشید:
A: Oh no, I can't find my keys anywhere!
B: Did you check your pockets?
A: Um, no, not yet. Let me try that.
...
[مشاهده متن کامل]

A: Found them! They were in my pocket the whole time.
B: Classic. It's always in the last place you look.
می دونستم. همیشه همون جاییه که آخر از همه دنبالش می گردی.

کلاسیک سبکی با ثبات با تجربه مورد قبول همگان
قدیمی
کلاسیک
فَرنِمون: یکی از معنی های رایج این کلمه چنین است: اثر که در برهه ای یا کیفیت ترین نمونه از نوع خودش بوده است و ارزش ممتاز و جاافتاده ای دارد. همچنین فراورده یا سازه ای که نمونه بارز در دسته ای از آثار
...
[مشاهده متن کامل]
به شمار می رود و حکم سرمشق و استاندارد را پیدا کرده است. پیشوند فر به معنی برتر، کامل و والا است که در ادب فارسی کاربرد زیادی داشته است و نمون هم به نمونه اشاره دارد. می توان آن را در قیاس با واژه prototype به معنی پیش نمون مقایسه کرد، که نمونه اولیه و مقدماتی محصولی است که برای بررسی و رفع اشکال و اصلاحات ساخته می شود.

واژه "کلاسیک" در جایگاه اسم هم به کار می رود، و به معنای "اثر کلاسیک" است
first classic of modern urbanism
اولین اثر کلاسیک در زمینه ی شهرسازی مدرن
برخی از نقاشی های موجود در موزه ها کلاسیک هستند.
Some of the paintings in the museums are classic.
عهد عتیق ( برای کتابهای مقدس )
قابل قبول
Calssic sign
نشانه محکم و قابل قبول
یک معنی عامیانه آن بسیار شدیدا خنده دار یا ید
Then she fell over backward into the flowerbed - it was absolutely classic!
در برخی مواقع با توجه به معنی سنتی می توان معنی "رایج" را در نظر گرفت
مورد قبول
اصولی
وابسته به اصول
قدیمی/همه پسند
قدیمی
موثق
مصداق دقیق
باستانی، سنتی
سنتی
قدیمی، برای زمان قدیم
این واژه زمانی بکار می رود که بخواهیم درباره چیزی صبحت کنیم که ارزش آن بخاطر سبک سنتی و کهن یا به عبارتی جا افتاده آن است که همان کلاسیک معنی می شود.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس