circumstantial evidence

/ˌsərkəmˈstæntʃəlˈevədəns//ˌsɜːkəmˈstænʃəlˈevɪdəns/

معنی: اماره، اماره اتفاقی
معانی دیگر: (حقوق) شواهد فرعی، اماره ی اتفاقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: facts that are not direct evidence of an action, but that, in a court of law, may support an inference about that action; indirect evidence.

جمله های نمونه

1. The case against McCarthy is based largely on circumstantial evidence.
[ترجمه گوگل]پرونده علیه مک کارتی عمدتاً مبتنی بر شواهد غیرواقعی است
[ترجمه ترگمان]مورد علیه مک کارتی عمدتا مبتنی بر شواهد ضمنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had compiled a file of largely circumstantial evidence.
[ترجمه گوگل]او پرونده ای از شواهد عمدتاً غیرمستقیم جمع آوری کرده بود
[ترجمه ترگمان]او یک پرونده از شواهد بسیار ضمنی گردآوری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is only circumstantial evidence against her, so she is unlikely to be convicted.
[ترجمه گوگل]تنها شواهد غیرمستقیم علیه او وجود دارد، بنابراین بعید است که او محکوم شود
[ترجمه ترگمان]تنها شواهد کافی بر علیه وی وجود دارد، بنابراین بعید است که او محکوم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was a lot of circumstantial evidence but they still needed a clincher, something cast iron that would carry a conviction.
[ترجمه گوگل]شواهد غیرمستقیم زیادی وجود داشت، اما آنها همچنان به یک کلینچر نیاز داشتند، چیزی چدنی که می‌توانست محکوم‌کننده باشد
[ترجمه ترگمان]شواهد زیادی وجود داشت، اما آن ها هنوز به یک clincher احتیاج داشتند، چیزی که به سختی می توانست باور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a mass of circumstantial evidence linking Watson to the murder.
[ترجمه گوگل]انبوهی از شواهد غیرواقعی وجود داشت که واتسون را به قتل مرتبط می‌کرد
[ترجمه ترگمان]یه سری مدارک تصادفی به قتل \"واتسون\" ربط داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The case against my client rests entirely on circumstantial evidence.
[ترجمه گوگل]پرونده علیه موکل من کاملاً مبتنی بر شواهد غیرواقعی است
[ترجمه ترگمان]پرونده علیه موکل من کاملا براساس شواهد و شواهد قرار داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Circumstantial evidence suggests that this animal is a significant problem for water voles.
[ترجمه گوگل]شواهد احتمالی حاکی از آن است که این حیوان یک مشکل مهم برای آبریزان است
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که این حیوان یک مشکل بزرگ برای تصفیه آب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They also provide circumstantial evidence for a close relationship between mind and brain.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین شواهدی را برای رابطه نزدیک بین ذهن و مغز ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین شواهد کافی برای رابطه نزدیکی بین ذهن و مغز فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is strong circumstantial evidence for this.
[ترجمه گوگل]شواهد محکمی برای این موضوع وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهد محکمی برای این وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was circumstantial evidence a plenty to support the Shijingshan theory.
[ترجمه گوگل]شواهد غیرواقعی فراوانی برای حمایت از نظریه شیجینگشان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]دلایل زیادی برای حمایت از تئوری Shijingshan وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Circumstantial evidence, I know, but evidence that strongly suggests that the engineer was clobbered by a heavy metallic instrument.
[ترجمه گوگل]من می‌دانم که شواهد غیرمستقیم وجود دارد، اما شواهدی که قویاً نشان می‌دهد که این مهندس توسط یک ابزار فلزی سنگین کلاه‌برداری شده است
[ترجمه ترگمان]من می دانم، اما شواهدی که قویا نشان می دهد که مهندس توسط یک وسیله فلزی سنگین طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again, we come across tantalising circumstantial evidence, with the aid of standardised tests.
[ترجمه گوگل]باز هم، با کمک آزمون های استاندارد شده، به شواهد وسوسه انگیزی برمی خوریم
[ترجمه ترگمان]باز هم ما با کمک آزمون های استاندارد، به این دلیل که به دنبال جلب آرا هستیم، می پردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is only circumstantial evidence for a link between food sensitivity and colic, of course, but it is of interest.
[ترجمه گوگل]البته این تنها شواهدی غیرمرتبط برای ارتباط بین حساسیت غذایی و قولنج است، اما جالب است
[ترجمه ترگمان]البته این تنها مدرک ضمنی برای ارتباط بین حساسیت غذایی و قولنج است، اما جالب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No one knew by whom but the circumstantial evidence seemed to be mounting up.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی دانست توسط چه کسی، اما به نظر می رسید که شواهد غیرواقعی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی دانست که چه کسی جز شواهد و شواهد موجود در حال بالا آمدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is certainly accumulating circumstantial evidence to suggest that this is in fact the case.
[ترجمه گوگل]مطمئناً شواهد غیرمستقیم انباشته ای وجود دارد که نشان می دهد این در واقع چنین است
[ترجمه ترگمان]قطعا جمع آوری شواهد کافی وجود دارد که نشان می دهد در حقیقت این موضوع صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اماره (اسم)
statistic, circumstantial evidence

اماره اتفاقی (اسم)
circumstantial evidence

تخصصی

[حقوق] قرائن و امارات

انگلیسی به انگلیسی

• evidence which shows a relation to other evidence and not directly to the crime itself

پیشنهاد کاربران

دلیل ( اماره ) مبتنی بر اوضاع و احوال
دلیل ضمنی ( قرائن و امارات )
شواهد ضمنی
شواهد مستدل
شواهدی هستند که برای اتصال آن به یک نتیجه از واقعیت، متکی به استنباط است - مانند اثر انگشت در صحنه جرم
دلیل دست دوم
شواهد ناکافی
ترجمه مثال ها اشتباه است
شاید بهترین معنی برای circumstantial، "واهی و بی اساس" است چون circumstantial یعنی "چیزی که درست بنظر می رسد ولی ثابت نشده است"
دلایل ضعیف
اماره _ دلایل

بپرس