churlish

/ˈt͡ʃɜːrˌlɪʃ//ˈt͡ʃɜːlɪʃ/

معنی: بی تربیت، خشن، زمخت، خشن ورذل
معانی دیگر: بدخو، بی ادب، گستاخ، غلچه، لاده، بد عنق، روستایی، وابسته به کشاورزان و دهات، خسیس، پست فطرت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: churlishly (adv.), churlishness (n.)
(1) تعریف: rude or vulgar in behavior or manner.
مترادف: boorish, lowbred, uncouth, vulgar
متضاد: courtly, polite, refined
مشابه: barbaric, bearish, coarse, crabbed, crude, grouchy, ill-bred, ill-mannered, impolite, irascible, obnoxious, quarrelsome, rough, rude, surly

- Working as a cocktail waitress was lucrative but it meant enduring the often churlish behavior of drunken customers.
[ترجمه گوگل] کار کردن به عنوان پیشخدمت کوکتل سودآور بود، اما به معنای تحمل رفتار اغلب خشن مشتریان مست بود
[ترجمه ترگمان] کار کردن به عنوان یک پیشخدمت کوکتل پر سود بود، اما به این معنی بود که اغلب رفتار churlish برای مشتریان مست حفظ می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: peasantlike.
مترادف: provincial, rustic, uncultured
متضاد: aristocratic, courtly, gentlemanly
مشابه: agrarian, Arcadian, backwoods, boorish, coarse, countrified, down-home, homespun, pastoral, primitive, uncivil, unsophisticated

- She thought herself too sophisticated to involve herself with a man she considered churlish and somewhat backward.
[ترجمه گوگل] او فکر می‌کرد که آنقدر پیچیده‌تر از آن است که بتواند خود را با مردی درگیر کند که او آن را مرد و تا حدودی عقب مانده می‌دانست
[ترجمه ترگمان] خود را بیش از حد پیچیده می پنداشت که خود را با مردی درگیر کند که هرگز به آن فکر نکرده بود و تا حدی به عقب نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: stingy; miserly.
مترادف: miserly, penurious, stingy
متضاد: generous, magnanimous
مشابه: chary, cheap, niggardly, parsimonious, tightfisted

- He was a wealthy but churlish man who spent little on his family and gave nothing to charity.
[ترجمه Edris nozari] او مردی ثروتمنداما دهاتی و رزیل بود که برای خانواده ش خرج کمی میکرد و هیچی به خیریه نمیداد
|
[ترجمه گوگل] او مردی ثروتمند اما متشخص بود که خرج کمی برای خانواده اش می کرد و هیچ چیز به خیریه نمی داد
[ترجمه ترگمان] او مرد ثروتمندی بود اما churlish که در خانواده اش زندگی می کرد و هیچ چیز را به صدقه نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She would think him churlish if he refused.
[ترجمه گوگل]او اگر امتناع می کرد، او را لخت فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]اگر قبول نکرد حتما به این نتیجه می رسید که او از این کار پشیمان خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He would not offer a churlish roof to his visitors.
[ترجمه گوگل]او برای بازدیدکنندگانش سقفی زیبا ارائه نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز یک سقف churlish به مهمان هایش تعارف نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It'seems churlish to refuse such a generous offer.
[ترجمه گوگل]رد چنین پیشنهاد سخاوتمندانه ای به نظر می رسد سخت است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه این پیشنهاد سخاوتمندانه رو رد می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It would be churlish to refuse such a generous offer.
[ترجمه ندا رسولی] بی ادبانه ست که چنین پیشنهاد سخاوتمندانه ای رو رد کنیم.
|
[ترجمه گوگل]امتناع از چنین پیشنهاد سخاوتمندانه ای بسیار سخت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هرگز چنین پیشنهادی را رد نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The room was so lovely it seemed churlish to argue.
[ترجمه گوگل]اتاق به قدری دوست داشتنی بود که به نظر می رسید بحث کردن سخت است
[ترجمه ترگمان]اتاق چنان زیبا و دوست داشتنی بود که به نظر از بحث در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It'seemed churlish to refuse his invitation.
[ترجمه گوگل]رد کردن دعوت او سخت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از دعوت او امتناع می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It felt churlish to tell him that I was in a hurry, that the coffee would have to be quick.
[ترجمه گوگل]اینکه به او بگویم عجله دارم و قهوه باید سریع باشد، احساس خجالتی به من دست داد
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به او بگویم عجله دارم، این قهوه باید سریع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It would be churlish to refuse you.
[ترجمه گوگل]امتناع از شما خجالتی خواهد بود
[ترجمه ترگمان] برای رد کردن تو انتقام می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It would be churlish to complain about these gorgeous films.
[ترجمه گوگل]شکایت از این فیلم‌های باشکوه بسیار سخت است
[ترجمه ترگمان]در این فیلم پر زرق و برق شکایت خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Recollecting his churlish behaviour, Isabel wondered how she could be attracted to such a man even for a moment.
[ترجمه گوگل]ایزابل با یادآوری رفتارهای نجیبانه او، متعجب شد که چگونه می تواند حتی برای یک لحظه جذب چنین مردی شود
[ترجمه ترگمان]ایزابل در این فکر بود که چگونه ممکن است برای یک لحظه مجذوب چنین مردی شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is it not churlish that Labour Members have not welcomed any of those orders?
[ترجمه گوگل]آیا این که اعضای کارگر از هیچ یک از این دستورات استقبال نکرده اند، عجیب نیست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این ادعا نیست که اعضای حزب کارگر از هیچ یک از این دستورها استقبال نکرده اند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At home he was churlish, parsimonious and cruel to his daughter.
[ترجمه Edris nozari] در خانه او نسبت به دخترش خشن، خسیس و وضالم بود
|
[ترجمه گوگل]در خانه او نسبت به دخترش سخت گیر، پرهیزکار و ظالم بود
[ترجمه ترگمان]در خانه به او کینه و مهربانی داشت و به دخترش ظلم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It would be churlish to refuse.
[ترجمه گوگل]امتناع از این امر خنده دار خواهد بود
[ترجمه ترگمان] هرگز جواب رد نخواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would be churlish to tie strings to our help.
[ترجمه گوگل]گره زدن ریسمان به کمک ما بسیار سخت خواهد بود
[ترجمه ترگمان] برای کمک به کمکمون خیلی بد میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی تربیت (صفت)
gross, randy, barbarous, impolite, uncivil, bearish, churlish, caddish, chuffy, half-bred, underbred, ill-bred, ill-mannered, lowbred

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

زمخت (صفت)
hard, raucous, rough, coarse, gross, rude, tough, incult, rugged, impolite, churlish, blowsy, blowzy, crude, clumsy, heavyset, hoarse, crass

خشن و رذل (صفت)
churlish, pleb, plebeian

انگلیسی به انگلیسی

• brutish, surly, rude
churlish behaviour is unfriendly, bad-tempered, or impolite.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) :
✅️ اسم ( noun ) : churl / churlishness
✅️ صفت ( adjective ) : churlish
✅️ قید ( adverb ) : churlishly
ناخوشایند
گَنده دماغ

بپرس