chuckle

/ˈtʃʌkəl//ˈtʃʌkəl/

معنی: خندیدن، پیش خود خندیدن، بادهان بسته خندیدن
معانی دیگر: هرهر خندیدن، خنده ی نخودی کردن، آرام خندیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chuckles, chuckling, chuckled
(1) تعریف: to laugh softly or in a half-suppressed manner.

- The film was mildly funny, and we chuckled here and there.
[ترجمه A.A] فیلم خیلی بامزه بود و ما ( گله به گله ) جاهای مختلف خندیدیم
|
[ترجمه گوگل] فیلم کمی خنده دار بود و ما اینجا و آنجا می خندیدیم
[ترجمه ترگمان] فیلم کمی خنده دار بود و ما اینجا و آنجا بی صدا خندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was annoyed that he merely chuckled when she told him her plans.
[ترجمه محمد] او از اینکه وقتی نقشه هایش را برای او تعریف کرد صرفاً ریز خندید ناراحت شد
|
[ترجمه گوگل] از این که وقتی برنامه هایش را به او می گفت فقط می خندید ناراحت بود
[ترجمه ترگمان] از اینکه او نقشه های خود را برای او تعریف کرد ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cluck, as a hen.
اسم ( noun )
مشتقات: chucklingly (adv.), chuckler (n.)
• : تعریف: a soft or half-suppressed laugh.

- The birthday card elicited a few chuckles at it was passed around the table.
[ترجمه گوگل] کارت تولد با پخش شدن آن دور میز باعث خنده های کمی شد
[ترجمه ترگمان] کارت تبریک، چند بار از کنار میز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He gave a chuckle in response to our question but made no reply.
[ترجمه .] او در پاسخ سوال ما خنده ای سر داد ولی هیچ پاسخی نداد
|
[ترجمه گوگل] او در پاسخ به سوال ما قهقهه ای زد اما پاسخی نداد
[ترجمه ترگمان] او جواب سوال ما را داد اما جوابی نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We had a chuckle about it afterwards.
[ترجمه گوگل]بعدش در موردش خندیدیم
[ترجمه ترگمان]بعد از آن همه خندیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She gave a chuckle of delight.
[ترجمه گوگل]نیشخندی از خوشحالی زد
[ترجمه ترگمان]او از خوشحالی خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He laughed with a rich, throaty chuckle.
[ترجمه گوگل]با قهقهه‌ای پر از گلویش خندید
[ترجمه ترگمان]او با خنده ای بلند و از ته دل خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave a chuckle in response to her question.
[ترجمه گوگل]در پاسخ به سوال او نیشخندی زد
[ترجمه ترگمان]او به سوال او جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave a little chuckle.
[ترجمه گوگل]او کمی خنده کرد
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have to chuckle when you think of Mayor Brown in front of the mirror getting ready for Halloween.
[ترجمه گوگل]وقتی به شهردار براون در جلوی آینه فکر می کنید که برای هالووین آماده می شود، باید بخندید
[ترجمه ترگمان]وقتی فکر می کنی شهردار براون جلوی آینه برای هالووین آماده می شود، باید از خنده خودداری کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And the person having the biggest chuckle over it all is Pat Burns, fired as coach late last season.
[ترجمه گوگل]و کسی که بیشترین قهقهه را در مورد همه اینها دارد، پت برنز است که اواخر فصل گذشته از سمت مربی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]و کسی که بیش ترین خنده را دارد پت برنز است که در اواخر فصل گذشته به عنوان مربی اخراج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A slight chuckle escaped from her throat, the result of a sudden realization that she was thinking in terms of cotton.
[ترجمه گوگل]خنده‌ای خفیف از گلویش خارج شد، نتیجه این که ناگهان متوجه شد به پنبه فکر می‌کند
[ترجمه ترگمان]خنده مختصری از گلویش خارج شد، نتیجه یک درک ناگهانی که او در شرایط پنبه فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He gave a little chuckle.
[ترجمه گوگل]یه نیشخند کوچولو زد
[ترجمه ترگمان]او خنده کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Rosie gave a little chuckle.
[ترجمه گوگل]رزی خندید
[ترجمه ترگمان]رزی خنده کوتاهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We get a chuckle when we hear that so-and-so started chicken salad.
[ترجمه گوگل]وقتی می‌شنویم سالاد مرغ فلانی شروع شده، خنده‌مان می‌آید
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف رو می شنویم، وقتی صدای سالاد جوجه رو شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nor, it must be said, a hoot, chuckle, chortle, crow or cackle.
[ترجمه گوگل]و نه، باید گفت، یک هوت، قهقهه، چرتله، کلاغ یا غلغله
[ترجمه ترگمان]و با خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده و خنده گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She heard his soft and sensuous chuckle float on the moonbeams behind her.
[ترجمه گوگل]او صدای خنده نرم و حسی او را شنید که روی پرتوهای ماه پشت سرش شناور بود
[ترجمه ترگمان]او صدای خنده های نرم و شهوانی خود را در مهتاب پشت سرش شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He chuckled, a wickedly delicious little chuckle that sent a shiver down her spine.
[ترجمه گوگل]او نیشخندی زد، یک خنده کوچک شیطانی و خوشمزه که لرزش را در ستون فقراتش فرو برد
[ترجمه ترگمان]او با دهان بسته خندید، خنده ای کوتاه و شیرین، که لرزشی در ستون فقراتش ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Basil used to tease us about movement and chuckle at our claims for its fundamental importance in the education of young children.
[ترجمه گوگل]ریحان ما را در مورد حرکت مسخره می کرد و به ادعای ما به خاطر اهمیت اساسی آن در آموزش کودکان خردسال می خندید
[ترجمه ترگمان]باسیل در مورد حرکت و خنده ما به خاطر اهمیت اساسی آن در آموزش کودکان، به ما شوخی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خندیدن (فعل)
mock, burst into a laugh, laugh, chuckle, laugh at, titter, giggle, chortle, roar with laughter

پیش خود خندیدن (فعل)
chuckle

بادهان بسته خندیدن (فعل)
chuckle

انگلیسی به انگلیسی

• low laughter, giggle
laugh quietly, giggle
when people chuckle, they laugh quietly. verb here but can also be used as an attributive adjective. e.g. he shook his head with a soft chuckle.

پیشنهاد کاربران

پوزخندزدن
بعنوان اسم ( noun ) هم میتونه استفاده بشه.
However, most are usually worth at least a chuckle or two
i'd like to think so . he said with a chuckle
نخودی خندیدن، ریز خندیدن
ریز ریز خندیدن

بپرس