chronicle

/ˈkrɑːnəkl̩//ˈkrɒnɪkl̩/

معنی: تاریخچه، شرح وقایع بترتیب تاریخ
معانی دیگر: وقایع نامه، رویداد نامه (شرح رویدادها به ترتیب زمان وقوع و بدون تفسیر)، فهرست رویدادها، رویدادشمار، داستان، سرگذشت، (به صورت رویدادنامه) نگاشتن، بازگو کردن، شرح وقایع بترتیب تاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an account of events arranged according to the order in which those events took place.
مترادف: annals, chronology, history
مشابه: account, commentary, list, log, narrative, record, saga, story, tale

- We can read about these battles in the chronicles that were written during those times.
[ترجمه Esmaeil] ما می توانیم در باره این نبردها که در طول آن مدت وقایع نگاری شده بودند بخوانیم
|
[ترجمه گوگل] ما می توانیم در مورد این نبردها در تواریخ که در آن زمان نوشته شده است بخوانید
[ترجمه ترگمان] ما می توانیم در مورد این نبردها در the که در طول آن زمان ها نوشته شده بودیم را بخوانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chronicles, chronicling, chronicled
مشتقات: chronicler (n.)
• : تعریف: to record or narrate in the form of a chronicle.
مترادف: recount
مشابه: document, list, narrate, recite, record, relate, tell

- The tabloids chronicled the events leading up to the couple's divorce.
[ترجمه گوگل] روزنامه ها وقایع منتهی به طلاق این زوج را شرح دادند
[ترجمه ترگمان] روزنامه ها نوشته بودند که وقایع مربوط به طلاق یک زوج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this chronicle was written about a thousand years ago
این رویداد نامه حدود هزار سال پیش نگاشته شده است.

2. friends, listen to the chronicle of my misfortunes
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید.

3. He has produced a chronicle of his life during the war years.
[ترجمه گوگل]او وقایع نگاری از زندگی خود در سال های جنگ تهیه کرده است
[ترجمه ترگمان]او در طول سال های جنگ، تاریخچه ای از زندگی خود را به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I heard the sad chronicle of his accidents.
[ترجمه گوگل]وقایع غم انگیز تصادفاتش را شنیدم
[ترجمه ترگمان]داستان غم انگیز accidents را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Chronicle has pretensions to being a serious newspaper.
[ترجمه گوگل]کرونیکل ادعا می کند که یک روزنامه جدی است
[ترجمه ترگمان]کرونیکل ادعا می کند که روزنامه مهمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The newly - published chronicle breaks down into eight major parts.
[ترجمه گوگل]وقایع نگاری تازه منتشر شده به هشت بخش عمده تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]وقایع منتشر شده در تاریخ به هشت بخش عمده تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the minister's opinion Nestor's chronicle was a treasure whose worth should not be questioned.
[ترجمه گوگل]به نظر وزیر وقایع نگاری نستور گنجینه ای بود که ارزش آن را نباید زیر سوال برد
[ترجمه ترگمان]در نظر جناب عالی این داستان، گنجی بود که ارزش آن را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Loewenthal knew that the San Francisco Chronicle was, in a vague way, on to the same story.
[ترجمه گوگل]لوونتال می دانست که سانفرانسیسکو کرونیکل، به شیوه ای مبهم، در همین داستان است
[ترجمه ترگمان]فیلیپ می دانست که این روزنامه سانفرانسیسکو، به شکلی مبهم، با همان داستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "The Chronicle" ran a three-page story on the flood.
[ترجمه گوگل]«تواریخ» داستانی سه صفحه ای درباره سیل را منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]\"کرونیکل\" داستان سه صفحه ای را در مورد سیل منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the Old Bailey Chronicle reported, Smith experienced excessive pain when first turned off, but that ceased almost immediately.
[ترجمه گوگل]همانطور که Old Bailey Chronicle گزارش داد، اسمیت در اولین خاموش شدن، درد زیادی را تجربه کرد، اما تقریباً بلافاصله متوقف شد
[ترجمه ترگمان]همان طور که روزنامه اولد بیلی گزارش داد، اسمیت در ابتدا دچار درد شدیدی شد، اما این کار تقریبا بلافاصله متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And there's no way to chronicle the advancement of women without looking at the backward pull of violence.
[ترجمه گوگل]و هیچ راهی برای ثبت پیشرفت زنان بدون نگاه کردن به کشش عقب مانده خشونت وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]و هیچ راهی برای chronicle و پیشرفت زن ها وجود ندارد، بدون اینکه به عقب نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I tried, also, to accompany and chronicle whatever we did together with talk.
[ترجمه گوگل]همچنین سعی کردم هر کاری را که با هم انجام می‌دادیم همراهی کنم و آن را با گفت و گو همراهی کنم
[ترجمه ترگمان]همچنین سعی کردم و هر کاری را که با هم می کردیم و با هم حرف می زدیم و با هم حرف می زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Chronicle argues that reporters have a limited constitutional right not to disclose confidential sources.
[ترجمه گوگل]کرونیکل استدلال می کند که خبرنگاران از قانون اساسی حق محدودی برای افشای منابع محرمانه دارند
[ترجمه ترگمان]کرونیکل چنین استدلال می کند که خبرنگاران حق قانونی محدودی دارند که منابع محرمانه را فاش نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Chronicle examined in detail 27 cases in Houston and Harris County involving violent or repeat offenders on dual supervision.
[ترجمه گوگل]Chronicle به تفصیل 27 مورد را در شهرستان هیوستون و هریس که شامل مجرمان خشونت آمیز یا مکرر تحت نظارت دوگانه بود، بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]کرونیکل با جزئیات بیشتر در مورد موارد ۲۷ پرونده در هوستون و هریس درگیر شد که شامل مجرمان خشن یا تکراری در زمینه نظارت دوگانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاریخچه (اسم)
annals, history, record, chronicle, case history, memoir, vita

شرح وقایع بترتیب تاریخ (اسم)
chronicle

انگلیسی به انگلیسی

• record, write down (historical or other events); narrate
narrative; written down record of events
if you chronicle a series of events, you write about them in the order in which they happened; a formal word.
a chronicle is a formal account or record of a series of events; a formal word.

پیشنهاد کاربران

گاهنامه، رویداد نامه
تاریخچه
افسانه
داستان
رویدادنامه
وقایع نگاری
سرگذشت
( تاریخچه ) 👉🏽 noun
( بازگو کردن ) 👉🏽 verb
گاهنگار ( در باستان شناسی و تاریخ )
⁦✔️⁩واقعه نامه، رویدادنامه
( به ترتیب تاریخ مراحل وقوع آن از قدیم به جدید )
Alan Garner: The 💥Chronicles💥 of Narnia are atrociously written
chronicle ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: رویدادنامه
تعریف: شرح دقیق حوادث و وقایع به ترتیب تاریخ و بدون تحلیل و تفسیر|||متـ . وقایع‏نامه
سرگذشت، بازگو کردن خاطرات
وقایع نگاری
ویکی پدیا:
رویدادنامه شرح دقیق حوادث و رخدادها به ترتیب تاریخ و بدون تحلیل و تفسیر است. کسی را که رویدادنامه را می نویسد، �رویدادنگار� می نامند. رویدادنامه را در متون قدیم تر �وقایع نامه� می گفتند.
ثبت کردن وقایع

بپرس