children

/ˈt͡ʃɪldrən//ˈt͡ʃɪldrən/

معنی: فرزندان
معانی دیگر: صورت جمع واژه ی: child، بچه ها، کودکها، طفل ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: pl. of child.
مشابه: issue

- The class has twenty-five children.
[ترجمه pppp] این کلاس دارای بیست و پنج کودک است
|
[ترجمه Soroush] این کلاس بیست و بنچ بچه ( فرزند ) دارد.
|
[ترجمه ایلیا ] این کلاس بیست و پنج بچه ( کودک، فرزند ) دارد
|
[ترجمه مهدی] فرزندان این کلاس بیست پنج نفر اند
|
[ترجمه Elena] بچه های این کلاس ٢٥ نفر هستند
|
[ترجمه علی غلامی] کودکان این کلاس بیست و پنج نفر هستند
|
[ترجمه امیر حسین] در این کلاس ۲۵ بچه وجود دارد
|
[ترجمه محمد طاها] در کلاس۲۵ فرزند وجود دارد
|
[ترجمه مهرناز] در این کلاس بیست و پنج نفر دانش آموز وحود داره
|
[ترجمه دیما] 1 این کلاس بیست و پنج کودک دارد. 2کودکان این کلاس بیست و پنج نفر هستند
|
[ترجمه حمیدرضا دهقان منشادی] این کلاس ۲۵ کودک دارد.
|
[ترجمه گوگل] کلاس بیست و پنج فرزند دارد
[ترجمه ترگمان] این کلاس بیست و پنج فرزند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. children are a solemn responsibility to their parents
بچه ها برای والدین خود مسئولیت بزرگی هستند.

2. children are especially prone to this disease
مخصوصا کودکان مستعد گرفتن این بیماری هستند.

3. children are not supposed to be sent to war
بچه ها نباید به جنگ فرستاده شوند.

4. children devour fairy tales
بچه ها کشته و مرده داستان های جن و پری هستند.

5. children do not understand danger
کودکان خطر سرشان نمی شود.

6. children eight years old or under
بچه های هشت ساله یا کمتر

7. children found it a novelty and a satisfaction to work in the factory
کار کردن در کارخانه برای بچه ها تازگی داشت و موجب خشنودی آنان گردید.

8. children grow fast
بچه ها زود رشد می کنند.

9. children issuing from this marriage
فرزندان حاصل از این ازدواج

10. children learn addition and subtraction
بچه ها جمع و تفریق می آموزند.

11. children left in a box suffocated
بچه هایی که آنها را در جعبه گذاشته بودند خفه شدند.

12. children looked at toys with wistful eyes
بچه ها با چشمانی مملو از تمنا به اسباب بازی نگاه می کردند.

13. children love toys
بچه ها اسباب بازی دوست دارند.

14. children must be taught to enunciate correctly
به بچه ها باید آموخت که درست تلفظ بکنند.

15. children must report for class every day
بچه ها باید هر روز در کلاس حاضر باشند.

16. children need milk
کودکان به شیر نیاز دارند.

17. children of tender years
کودکان کم سن و سال

18. children of the first venter
بچه های زن اول

19. children only
فقط کودکان

20. children pebbled the dog with green plums
بچه ها به سگ گوجه می پراندند.

21. children picked all of the bush's flowers
بچه ها همه ی گل های بته را کندند.

22. children playing harmless tricks on one another
بچه هایی که به همدیگر کلک های شوخی آمیز می زنند

23. children raided the refrigerator
بچه ها به یخچال دستبرد زدند.

24. children require more food
بچه ها خوراک بیشتری لازم دارند.

25. children scuffed the carpet with muddy shoes
بچه ها با کفش های گلی فرش را پامال کردند

26. children should be informed of the deleterrious effects of alcohol
بچه ها را باید به پیامدهای زیانبخش الکل آگاه کرد.

27. children should never be shaken hard
کودکان را هرگز نباید تکان شدید داد.

28. children should not play with breakable objects
بچه ها نباید با چیزهای زودشکننده بازی کنند.

29. children should profit from the instructions of their elders
بچه ها باید از درس های بزرگتران خود بهره بگیرند.

30. children sledded down the hill
بچه ها از بالای تپه سورتمه سواری می کردند.

31. children sprayed slogans on the wall
بچه ها با افشانه روی دیوار شعار نوشتند.

32. children subject to their parents
کودکان تحت قیمومت والدین

33. children swore at me and ran off
بچه ها به من فحش دادند و فرار کردند.

34. children were evacuated to the country to be safe from bombardment
بچه ها را به دهات بردند تا از بمباران در امان باشند.

35. children were fighting in the street
بچه ها در خیابان دعوا می کردند.

36. children were picking at their food
بچه ها از سر سیری خوراک خود را می خوردند.

37. children were playing amidst the rubble of bombed-out buildings
بچه ها در میان آوار ساختمان های بمباران شده بازی می کردند.

38. children were pretending to be astronauts
(در بازی) بچه ها وانمود می کردند که فضانورد هستند.

39. children were sliding on the ice
بچه ها روی یخ سر می خوردند.

40. children who behave antisocially
کودکانی که رفتار جامعه ستیز دارند

41. children with different abilities
بچه ها با استعدادهای متفاوت

42. "these children are killing me!" she pouted
با اخم و تخم گفت "این بچه ها دارند جانم را به لب می آورند!"

43. all children should be immunized
باید (از راه تزریق) همه ی کودکان را ایمن کرد.

44. barefooted children were playing in the gutter
بچه های پا برهنه در جوی بازی می کردند.

45. disadvantaged children need special education
کودکان محروم نیاز به آموزش ویژه دارند.

46. eleven children
یازده کودک

47. emaciated children with distended bellies
کودکان نحیف با شکم های باد کرده

48. for children ranging in age from 5 to 10
برای کودکانی که سن آنها میان 5 و 10 است

49. his children are only after his money
فرزندانش فقط در پی پول او هستند.

50. his children became extravagant and squandered his wealth
فرزندانش ولخرج شدند و ثروت او را برباد دادند.

51. his children promised to fulfill his dying wishes
فرزندانش قول دادند خواسته های دم مرگ او را به اجرا درآورند.

52. his children were pert and disobedient
بچه های او پررو و نافرمان بودند.

53. hitting children is wrong
کتک زدن بچه ها روا نیست.

54. hungry children vacantly staring out of the window
کودکان گرسنه که با حالت منگ از پنجره به خارج خیره شده بودند

55. immigrant children absorb american culture by osmosis
بچه های مهاجران فرهنگ امریکا را از طریق تاثیرپذیری جذب می کنند.

56. malnourished children with distended bellies
کودکان دچار سو تغذیه با شکم های بیرون زده

57. many children were orphaned by war
جنگ کودکان بسیاری را یتیم کرد.

58. my children are my joy
فرزندانم دلخوشی من هستند.

59. my children have a prior right to my money
بچه هایم حق ارجحی به پول من دارند.

60. my children make me proud
فرزندانم مرا سربلند می کنند.

61. other children taunted him about being fat
سایر بچه ها بخاطر چاقی سربه سر او می گذاشتند.

62. our children and ourselves will be glad to see you
فرزندان و خودمان از دیدن شما خوشنود خواهیم شد.

63. our children turned in earlier
بچه های ما زودتر به رختخواب رفتند.

64. our children were left with my mother
بچه هایمان را نزد مادرم گذاشته بودیم.

65. princes' children took names from their natal places
فرزندان شاهزادگان نام خود را از زادگاه خود می گرفتند.

66. shivering children were huddled up against the radiator
بچه های لرزان دور رادیاتور شوفاژ حلقه زده بودند.

67. some children grizzle a lot
بعضی بچه ها خیلی ناله و زاری می کنند.

68. the children are fighting; go and part them!
بچه ها دارند کتک کاری می کنند; برو آنها را از هم سوا کن !

69. the children are playing in the garden
بچه ها دارند در باغ بازی می کنند.

70. the children banged on the door
بچه ها در را تاق تاق کوفتند.

مترادف ها

فرزندان (اسم)
children

تخصصی

[ریاضیات] همردیف، برادر، بچه

انگلیسی به انگلیسی

• children is the plural of child.

پیشنهاد کاربران

برای children, باید were به کار ببریم یا was?
طفل ها
Children always tell the truth.
بچه ها همیشه راست می گویند.
بچه ها ، کودکان
فرزندان، بچه ها
مردم، افراد، اشخاص، انسان ها
فرزندان
( جمع children child است ) .
کودکان فرزندان بهتر است بگوییم که بچه یا کودک را به اضافه ی ( ان ) کنیم.
کودکان
بچه ها
فرزندارن
جوانان
For him, gender does not matter as far as I know
I love my children
Not their gender
As usual, it is said that you have two sons
ALiens took my children فضایی ها بچه های منو گرفتن
اطفال
The root and intermediate
nodes can be further broken down into their children nodes,
بچه ها ، جمعِ child ( بچه، کودک )
the children started crying
بچه ها شروع کردند به گریه کردن 7️⃣
جوان. جوانان
بچه ها
کودکان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس