chested

/ˈt͡ʃestəd//t͡ʃestɪd/

دارای سینه بخصوص، صندوق یا سینه دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having or designating a particular type of chest or thorax (usu. used in combination).

- a weak-chested man
[ترجمه گوگل] مردی با سینه ضعیف
[ترجمه ترگمان] یه مرد ضعیف سینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Bare chested and wet trousered, the job done, they swank before their audience then gallop off to Fair Hill.
[ترجمه گوگل]با سینه برهنه و شلوار خیس، کار تمام شد، آنها در مقابل تماشاچیان خود غوغا کردند و سپس به سمت فیر هیل رفتند
[ترجمه ترگمان]با سینه برهنه و trousered مرطوب، کارشان تمام شده و قبل از their به سوی تپه Fair می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Drogba chested down a long pass forward, Frank Lampard and Toure failed to get the ball under full control and it fell nicely for the Ivorian to ram home a low shot from the edge of the area.
[ترجمه گوگل]دروگبا یک پاس بلند رو به جلو سینه زد، فرانک لمپارد و توره نتوانستند توپ را تحت کنترل کامل درآورند و به خوبی برای بازیکن ساحل عاج به زمین افتاد که با یک ضربه کم از لبه محوطه به خانه رفت
[ترجمه ترگمان]فرانک Lampard و تور نتوانستند توپ را تحت کنترل کامل بگیرند و این فیلم به خوبی برای ساحل عاج که یک عکس کوتاه از لبه آن منطقه بود، فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It'solidified into a tall Cherokee brave, bare - chested, wearing buckskins, feathered spear in his massive hand.
[ترجمه گوگل]آن را به چروکی قد بلند شجاع، سینه برهنه، پوشیده با نیزه پر در دست بزرگش تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]سفت شده بود و با سینه برهنه و سینه ای صاف و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر دار و پر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was hollow - chested, squint - eyed, and rather shambling, but spry enough withal.
[ترجمه گوگل]او توخالی بود - سینه‌دار، چشم‌های انحرافی داشت و نسبتاً ژولیده بود، اما به اندازه‌ی کافی با آن پاشید
[ترجمه ترگمان]او با چشمانی گود افتاده و با چشمانی گود افتاده و نسبتا لنگان لنگان لنگان لنگان لنگان لنگان راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were all pale, flabby, sunken-eyed, hollow- chested, with eyes that glinted and shone and lips that were a sickly red by contrast.
[ترجمه گوگل]همه آنها رنگ پریده، شل و ول، با چشم های فرو رفته، سینه توخالی، با چشم هایی که برق می زد و می درخشیدند و لب هایی که در مقابل قرمزی بیمارگونه بودند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها رنگ پریده و شل وول و با چشمانی گود افتاده بودند، با چشمانی که می درخشید و می درخشید و لب هایش می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Look, get out of here and take this flat - chested goody - goody pain in the neck with you.
[ترجمه گوگل]ببین، از اینجا برو و این درد صاف - سینه‌دار - خوب در گردن را با خودت ببر
[ترجمه ترگمان]ببین، از اینجا برو بیرون و این درد flat رو با خودت ببر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mote of light on her laptop stretched into a bare - chested Indian warrior.
[ترجمه گوگل]رگه نور روی لپ تاپ او به شکل یک جنگجوی هندی سینه برهنه کشیده شد
[ترجمه ترگمان]غبار روی لپ تاپش نقش یک جنگجوی برهنه هندی را باز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. General Dreedle, the wing commander, was a blunt, chunky, barrel - chested man in his early fifties.
[ترجمه گوگل]ژنرال دریدل، فرمانده بال، مردی بی‌رحم، درشت و با سینه در اوایل پنجاه سالگی بود
[ترجمه ترگمان]ژنرال Dreedle، فرمانده بال، مردی تنومند، خپله و سینه ای صاف و chested بود که در اوایل دههی پنجاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having a chest of a particular size or quality

پیشنهاد کاربران

- chested ( in adjectives ) =having the type of chest mentioned, e. g. broad - chested.
chested

بپرس