cheesy

/ˈt͡ʃiːzi//ˈt͡ʃiːzi/

معنی: قشنگ، پنیری
معانی دیگر: پنیر مانند، پنیرسان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: cheesier, cheesiest
(1) تعریف: resembling cheese.

(2) تعریف: (informal) of poor quality; shabby.
متضاد: elegant
مشابه: cheap, shoddy, tacky, tasteless

جمله های نمونه

1. it has a cheesy taste
مزه ی پنیر مانندی دارد.

2. She gave a cheesy grin to the cameras.
[ترجمه گوگل]او یک پوزخند خنده دار به دوربین ها زد
[ترجمه ترگمان]با پوزخند به دوربین ها لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We went to some cheesy bar in Baltimore.
[ترجمه گوگل]ما به یک بار در بالتیمور رفتیم
[ترجمه ترگمان] ما رفتیم به یه بار احمقانه تو بالتیمور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ear infections with a bloody, purulent, cheesy smelling discharge and sticking pains.
[ترجمه گوگل]عفونت گوش همراه با ترشحات خونی، چرکی، بوی پنیر و دردهای چسبندگی
[ترجمه ترگمان]عفونت گوش با بوی چرک و چرک و متعفن و درد و رنجی که از آن بیرون می زند، از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not sausage rolls or cheesy biscuits or anything.
[ترجمه گوگل]نه رول سوسیس یا بیسکویت پنیری یا هر چیز دیگری
[ترجمه ترگمان]نه سوسیس، نه بیسکوییت و نه چیز دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Someone here's got cheesy feet!
[ترجمه گوگل]یک نفر اینجا پاهایش بد است!
[ترجمه ترگمان]یه نفر این جا پاهای پرت داره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Not a cheesy one that mentions their names, but they're the people I miss.
[ترجمه گوگل]نه کسی که نام آنها را ذکر کند، اما آنها کسانی هستند که دلم برایشان تنگ شده است
[ترجمه ترگمان]اما آن ها کسانی هستند که اسمشان را فراموش کرده اند، اما آن ها کسانی هستند که من از دست داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The enchiladas are extra cheesy but not greasy.
[ترجمه گوگل]انچیلاداها بسیار پنیری هستند اما چرب نیستند
[ترجمه ترگمان]The خوش مزه است اما چرب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vernix caseosa a white cheesy substance has formed over the baby's skin to protect it from its watery environment and to help ease her through the birth canal.
[ترجمه گوگل]Vernix caseosa یک ماده سفید پنیری روی پوست کودک تشکیل شده است تا از آن در برابر محیط آبکی محافظت کند و به راحتی او از طریق کانال زایمان کمک کند
[ترجمه ترگمان]Vernix یک ماده سفید و پنیری است که روی پوست بچه شکل می گیرد تا آن را از محیط آبکی آن محافظت کند و کمک کند تا از طریق مجرای تولد به او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Small vendors sold cheesy trinkets and knock - off Olympic souvenirs.
[ترجمه گوگل]فروشندگان کوچک زیورآلات پنیری و سوغاتی های المپیک می فروختند
[ترجمه ترگمان]فروشندگان کوچک، trinkets و knock را به فروش رساندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guitar riffs still aggravatingly cheesy. Crowds continuing to fill seating. Ceremony has yet to start.
[ترجمه گوگل]ریف‌های گیتار هنوز هم به طرز بدتری جذاب هستند جمعیت همچنان به پر کردن صندلی ها ادامه می دهند مراسم هنوز شروع نشده
[ترجمه ترگمان]گیتار riffs هنوز aggravatingly (cheesy)است جمعیت همچنان به جایگاه نشستن ادامه می دهند این مراسم هنوز آغاز نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sauce was too runny and not cheesy enough.
[ترجمه گوگل]سس خیلی روان بود و به اندازه کافی پنیری نبود
[ترجمه ترگمان]سس خیلی شل شده بود و به اندازه کافی سطحی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't wear that shirt . It looks cheesy.
[ترجمه بهاره یاری] اون پیراهن را تنت نکن به نظر بنجل و ارزان قیمت میاد
|
[ترجمه گوگل]اون پیراهن رو نپوش به نظر شیرین میاد
[ترجمه ترگمان]اون لباسو تنت نکن خیلی قشنگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The acting in that movie was so cheesy.
[ترجمه گوگل]بازی در آن فیلم خیلی بامزه بود
[ترجمه ترگمان]بازیگری که توی اون فیلم بود خیلی قشنگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The King's Road was getting increasingly cheesy.
[ترجمه گوگل]جاده پادشاه به طور فزاینده‌ای بدتر می‌شد
[ترجمه ترگمان]جاده پادشاه رو به زوال می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قشنگ (صفت)
beautiful, spry, pretty, beauteous, cheesy, goodly, pert, spruce, good-looking, pretty-pretty

پنیری (صفت)
cheesy, caseous

انگلیسی به انگلیسی

• resembling or containing cheese; cheap, of poor quality (slang)

پیشنهاد کاربران

1 -
cheap or of low quality
صفت / ارزان یا با کیفیت پایین
The tourist shops had nothing but cheesy souvenirs
2 -
UK /informal
If someone's feet, shoes, or socks are cheesy, they smell unpleasant
...
[مشاهده متن کامل]

صفت، غیر رسمی، انگلیسی بریتانیایی
( پاها، کفش ها یا جوراب های افراد ) بد بو، بو گندو
Someone here's got cheesy feet
!
3 -
A cheesy smile is wide but not sincere
یک لبخند گشاده اما غیر صمیمانه
She gave a cheesy grin to the cameras

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/cheesy
ریاکارانه
رابطه عاشقانه همراه با خجالت
درپیت، بیخود، زاقارت
خَز
لوس
Example:
He always plays cheesy to me
Don't call me ( babe ) it sounds cheesy

چند تا معنی داره
1 پنیری، هم مزه پنیر
2 بی کیفت ارزان
3 بد مزده
4 بدبو
5 آبکی
6 جلف سبک لوس
2و 6 پرکاربردترن
لوس، سبک
خَز، لوس، مسخره، احمقانه
The movie didn't have any cheesy or love scenes
اینجا ینی آبکی یا احمقانه
احمقانه
We use this slang when sth has a Veeeery bad quality
too emotional or romantic in a way that is embarrassing

بی کیفیت، چیپ
چیپ, داغون, یا در اصطلاح عامیانه ت خ م ى
آبکی ( یک اصتلاح برای چیزی که آبکی )
Last night i went to the movies and it was so cheesy
لوس بچگانه
ارزان، بی کیفیت
بد فرم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس