charity

/ˈt͡ʃerəti//ˈt͡ʃærɪti/

معنی: صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری
معانی دیگر: مهر، محبت، حسن نیت، نیک اندیشی، نیکخواهی، احسان، گذشت (از تقصیر و گناه دیگران)، رحمت، اغماض، چشم پوشی، سعه ی صدر، بنیاد نیکوکاری، موسسه ی خیریه، (اصول مسیحیت) محبت خدا نسبت به بشر و عشق و گذشت انسان ها نسبت به یکدیگر، سخاوت (در دادن پول به فقیران)، دهش، دهشمندی، (جمع) خیرات، اعانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: charities
(1) تعریف: something given to a needy person or persons; alms.
مترادف: alms, contribution, donation, handout
مشابه: aid, assistance, dole, help, philanthropy, relief, welfare

- It is hard for some people to accept charity.
[ترجمه زهرا] برای بعضی از مردم پذیرش صدقه سخت است
|
[ترجمه آرتين دات ع] برای بعضی از مردم قبول کردن صدقه سخت است
|
[ترجمه گوگل] پذیرش صدقه برای برخی افراد سخت است
[ترجمه ترگمان] برای برخی مردم سخت است که صدقه قبول کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any provision to aid needy persons or other worthy causes, or all such actions, viewed collectively.
مترادف: benefaction, donation, philanthropy
مشابه: aid, assistance, benevolence, bequest, contribution, endowment, gift, help, legacy, oblation, present, relief, welfare

- She does not mind asking others for money if it is for charity.
[ترجمه A.A] پول گرفتن از دیگران برای او مهم نیست اگرچه صدقه باشد
|
[ترجمه محمد م] درخواست پول از دیگران برای او خیلی اهمیت ندارد ، اگر برای ( به قصد ) خیرات باشد .
|
[ترجمه Zahra Rahmani] اون بادرخواست پول از دیگران مشکلی نداره، اگر به قصد نیکوکاری باشه
|
[ترجمه گوگل] او بدش نمی آید از دیگران پول بخواهد اگر برای خیریه باشد
[ترجمه ترگمان] اگر به خاطر صدقه باشد از دیگران تقاضای پول نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a non-profit institution, organization, or fund concerned with aiding needy persons or promoting a cause.
مترادف: philanthropy
مشابه: conservancy, foundation, fund, institute, institution, organization, society

- Our charity is one of many that support cancer research.
[ترجمه محمدمهدی] از میان موسسات خیریه زیادی که وجود دارد، موسسه خیریه ما یکی از آنهاست که از تحقیقات در حوزه سرطان حمایت می کند
|
[ترجمه الهام] موسسه خیریه ما یکی از موسساتی است که از پروژه هایی سرطان حمایت میکند
|
[ترجمه گوگل] خیریه ما یکی از بسیاری است که از تحقیقات سرطان حمایت می کند
[ترجمه ترگمان] موسسه خیریه ما یکی از افراد بسیاری است که از تحقیقات سرطان حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: unwillingness to judge others harshly; benevolence; goodwill.
مترادف: benevolence, considerateness, good will, kindliness
متضاد: ill will, malice, unkindness
مشابه: compassion, forbearance, generosity, graciousness, indulgence, kindness, leniency, mercy, philanthropy, tolerance

- That he did not embarrass or punish the child in front of the other children was an act of charity.
[ترجمه mahdi] این که او بچه را جلوی بچه های دیگر شرمنده و تنبیه نمی کرد نوعی عمل نیکوکارانه بود
|
[ترجمه گوگل] اینکه بچه را جلوی بچه های دیگر شرمنده و تنبیه نکرد، صدقه بود
[ترجمه ترگمان] این که او خجالت زده نبود یا بچه را جلوی بچه های دیگر تنبیه می کرد، یک عمل خیریه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: in Christian theology, unselfish spiritual love for others.
مترادف: agape, caritas, love
مشابه: altruism

- His heart was filled with charity for others.
[ترجمه sakineh tebbi] قلبش سرشار از عشق دیگران بود
|
[ترجمه گوگل] دلش پر از صدقه برای دیگران بود
[ترجمه ترگمان] دلش برای دیگران پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. charity begins at home
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است،اول به اهل بیت خودت احسان کن

2. give your charity to those who are really deserving
خیرات خود را به کسانی بده که واقعا مستحق باشند.

3. she had enough charity to forgive her husband's killers
او آن قدر گذشت داشت که قاتلان شوهرش را بخشید.

4. a fund sacred to charity
پولی که به امور خیریه تخصیص یافته است

5. the weekly dole at a charity office
اعانات هفتگی که در سازمان خیریه داده می شود

6. we donated money to support a charity
برای کمک به خیرات پول دادیم.

7. he died and left all his money to charity
او مرد وهمه ی دارایی خود را به موسسات خیریه واگذاشت.

8. the widow and her baby depended on the charity of their neighbors
بیوه زن و فرزند نوزاد او متکی به احسان همسایگان بودند.

9. The concert was supposed to be a charity event but it had strong political overtones.
[ترجمه A.A] کنسرت قراربود به مناسبت خیریه باشد اما مفاهیم قوی سیاسی داشت
|
[ترجمه گوگل]این کنسرت قرار بود یک رویداد خیریه باشد، اما رنگ و بوی سیاسی قوی داشت
[ترجمه ترگمان]انتظار می رفت که این کنسرت یک رویداد خیریه باشد، اما دارای بار سیاسی قوی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He disposed his money in charity.
[ترجمه گوگل]او پول خود را در امور خیریه صرف کرد
[ترجمه ترگمان]پول خود را در امور خیریه حاضر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His charity bespeaks a generous nature.
[ترجمه گوگل]خیریه او حکایت از طبیعت سخاوتمندانه دارد
[ترجمه ترگمان] اون موسسه خیریه - ش یه طبیعت بخشنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The director of the charity made an impassioned plea for help.
[ترجمه گوگل]مدیر مؤسسه خیریه درخواست کمک شدیدی کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس موسسه خیریه درخواست پر شور برای کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He frequently donates large sums to charity.
[ترجمه گوگل]او اغلب مبالغ هنگفتی را به امور خیریه اهدا می کند
[ترجمه ترگمان]او اغلب مبالغ هنگفتی به خیریه اهدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Charity shops and jumble sales welcome usable clothes.
[ترجمه گوگل]مغازه های خیریه و فروش های جورواجور از لباس های قابل استفاده استقبال می کنند
[ترجمه ترگمان]فروشگاه های خیریه و فروش از لباس های قابل استفاده استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Even unpaid work for charity is better than nothing.
[ترجمه گوگل]حتی کار بدون مزد برای خیریه بهتر از هیچ است
[ترجمه ترگمان]حتی کار بدون مزد برای خیریه از هیچ چیز بهتر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The actress now dedicates herself to children's charity work.
[ترجمه گوگل]این بازیگر اکنون خود را وقف کارهای خیریه کودکان کرده است
[ترجمه ترگمان]بازیگر در حال حاضر خود را وقف کاره ای خیریه کودکان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Charity begins at home.
[ترجمه گوگل]چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است
[ترجمه ترگمان]نیکوکاری در خانه آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. She embezzled thousands of dollars from the charity.
[ترجمه گوگل]او هزاران دلار از موسسه خیریه اختلاس کرد
[ترجمه ترگمان] اون هزاران دلار از موسسه خیریه اختلاس کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She helped him out of charity.
[ترجمه گوگل]او در امور خیریه به او کمک کرد
[ترجمه ترگمان] اون به اون کمک کرد تا از موسسه خیریه بیرون بیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صدقه (اسم)
alms, charity, dole

خیرات (اسم)
alms, charity, handout

خوش قلبی (اسم)
amiability, kindness, charity, large-heartedness

دستگیری (اسم)
apprehension, charity, capture

نیکوکاری (اسم)
charity, beneficence

انگلیسی به انگلیسی

• giving of money or other goods to the poor
a charity is an organization which raises money to help people who are ill, handicapped, or poor.
charity is money or gifts given to poor people.
charity is also a kind and generous attitude towards other people.

پیشنهاد کاربران

خیریه
مثال: He donated a large sum of money to charity.
او مقدار زیادی پول را به خیریه اهدا کرد.
کارهای خیریه
charity ( n ) ( tʃ�rət̮i ) e. g. Many charities sent money to help the victims of the famine. charitable ( adj ) e. g. His later years were devoted largely to charitable work. charitably ( adv )
charity
خیریه، نیکوکاری
صدقه
خیر کردن
خیرخواهانه
Charity به معنی صدقه ، خیرات است .
Handoutمخالف
Freewill، صدقه، خیریه
خیریه. موسسه ی خیریه. کمک به افراد نیازمند.
خیرخواهانه
خیریه
صدقه، خیرات
نیکوکاری مهر
<<<انفاق>>>که در قرآن زیاد تکرار شده
نیازمندان
خیریه ، کمک به نیازمند
نیازمند، خیریه
ارکان خیریه
خیریه
محبت انسان به بشر و عشق و گذشت انسان ها نسبت به یکدیگر
صدقه ، موسسه خیریه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس