characterized

/ˈkerəktəˌraɪz//ˈkærəktəraɪz/

(verb transitive) منش نمایی کردن، توصیف کردن، مشخص کردن، منقوش کردن

جمله های نمونه

1. The era was characterized by political and cultural turbulence.
[ترجمه گوگل]مشخصه این دوره آشفتگی سیاسی و فرهنگی بود
[ترجمه ترگمان]این دوره با آشفتگی سیاسی و فرهنگی مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mannerism is characterized by a distortion of proportions and perspective.
[ترجمه گوگل]رفتارگرایی با تحریف نسبت ها و دیدگاه مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]Mannerism با اعوجاج of و دورنما مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cuckoo is characterized by its familiar call.
[ترجمه گوگل]فاخته با صدای آشنای خود مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]فاخته زمینی با فراخوانی آشنا شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This election campaign has been characterized by violence.
[ترجمه گوگل]این مبارزات انتخاباتی با خشونت همراه بوده است
[ترجمه ترگمان]این کمپین انتخاباتی با خشونت توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He characterized briefly the main trend in the world today.
[ترجمه گوگل]او به طور خلاصه روند اصلی در جهان امروز را توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او امروز به طور خلاصه روند اصلی را در دنیا مشخص کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The group was characterized as being well-educated and liberal.
[ترجمه گوگل]این گروه به عنوان افرادی باسواد و لیبرال شناخته می شد
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که این گروه به خوبی تحصیل کرده و لیبرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mozart's music is characterized by its naivety and clarity.
[ترجمه گوگل]ویژگی موسیقی موتزارت ساده لوحی و شفافیت آن است
[ترجمه ترگمان]موسیقی موتسارت با ساده لوحی و وضوح آن مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The author characterized the leading character in the novel as a dauntless hero.
[ترجمه گوگل]نویسنده شخصیت اصلی رمان را به عنوان یک قهرمان بیهوده توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت برجسته رمان را به عنوان یک قهرمان بی باک توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Natural language is characterized by redundancy .
[ترجمه گوگل]زبان طبیعی با افزونگی مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]زبان طبیعی با افزونگی مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Today, the once-grand streets are characterized by decaying HMOs, sorely in need not just of redecoration but more fundamental repair.
[ترجمه گوگل]امروزه، خیابان‌های قدیمی با HMOهای در حال پوسیدگی مشخص می‌شوند که نه تنها به بازسازی، بلکه به تعمیر اساسی‌تر نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]امروزه، خیابان های زمانی با شکوه با HMOs پوسیده مشخص می شوند که به شدت نیاز به تعمیر و تعمیر اساسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She claims that society is still characterized by male domination and female subordination.
[ترجمه گوگل]او مدعی است که جامعه هنوز با سلطه مردان و انقیاد زنان مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که جامعه هنوز با سلطه مردان و فرمانبرداری زن مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These countries are characterized by highly dynamic economies.
[ترجمه گوگل]این کشورها دارای اقتصادهای بسیار پویا هستند
[ترجمه ترگمان]این کشورها با اقتصادهای بسیار پویا توصیف می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The giraffe is characterized by its very long neck.
[ترجمه گوگل]ویژگی زرافه گردن بسیار بلندش است
[ترجمه ترگمان]زرافه با گردن بلندش مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The writer characterized the protagonist in his latest novel as lazy and selfish.
[ترجمه گوگل]نویسنده در آخرین رمان خود شخصیت اصلی را تنبل و خودخواه توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت اصلی خود را در آخرین رمان خود به عنوان تنبل و خودخواهانه توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dorothy Parker's writing is characterized by a trenchant wit and sophistication.
[ترجمه گوگل]ویژگی نوشته‌های دوروتی پارکر، شوخ طبعی و پیچیدگی است
[ترجمه ترگمان]نوشته های در وتی با زیرکی و پیچیدگی trenchant مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of meaning of words, of or related to concepts; expressed precisely (also characterised)

پیشنهاد کاربران

خصوصیت یابی شده
خود نمایی کردن
مشخص شده
مشخصه_شاخصه
تشخیص داده شوند
متصف ( بودن به ) ، ترسیم شده، توصیف شده
با مشخصه ی
be characterized by= مشخصه آن . . . است
this city is characterized by population density= مشخصه این شهر تراکم جمعیت است
تعریف می شود
شناسایی شده اند
مشخص کردن

بپرس