centripetal force

/senˈtrɪpɪtl̩ˈfɔːrs//senˈtrɪpɪtl̩fɔːs/

(فیزیک) نیروی مرکز گرا، نیروی جلب به مرکز، نیروی میانگرا، قوه مرکز جویی، قوه جاذبه مرکز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a force that tends to pull a particle or body toward the axis around which it rotates. (Cf. centrifugal force.)

جمله های نمونه

1. Its role is to serve as a centripetal force against the centrifugal tendencies of the ministries.
[ترجمه گوگل]نقش آن این است که به عنوان یک نیروی مرکزگرا در برابر گرایش های گریز از مرکز وزارتخانه ها عمل کند
[ترجمه ترگمان]نقش آن، خدمت به عنوان یک نیروی centripetal در برابر تمایلات گریز از مرکز وزارتخانه ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The centripetal force is inversely proportional to the square of the distance from the centre.
[ترجمه گوگل]نیروی مرکز با مجذور فاصله از مرکز نسبت عکس دارد
[ترجمه ترگمان]نیروی centripetal به طور معکوس متناسب با مربع فاصله از مرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Of course, the required centripetal force also decreases as we make the radius of the circle bigger.
[ترجمه گوگل]البته با بزرگتر شدن شعاع دایره، نیروی مرکز مورد نیاز نیز کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]البته نیروی centripetal مورد نیاز نیز کاهش می یابد چون ما شعاع دایره را بزرگ تر می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After some treatment of centripetal force, he deduces Kepler's third law.
[ترجمه گوگل]پس از مدتی برخورد با نیروی مرکزگرا، او قانون سوم کپلر را استنباط می کند
[ترجمه ترگمان]او پس از درمان با نیروی centripetal، قانون سوم کپلر را لغو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Does centripetal force or the force of gravity bring orbiting bodies to the earth's surface?
[ترجمه گوگل]آیا نیروی مرکزگرا یا نیروی گرانش اجسام در حال گردش را به سطح زمین می آورد؟
[ترجمه ترگمان]آیا نیروی گرانش و یا نیروی گرانش زمین را به سطح زمین می رساند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Centripetal force is the force needed to overcome inertia so that the car makes the corner.
[ترجمه گوگل]نیروی گریز از مرکز نیرویی است که برای غلبه بر اینرسی لازم است تا خودرو بپیچد
[ترجمه ترگمان]نیروی centripetal نیرویی است که برای غلبه بر اینرسی لازم است به طوری که اتومبیل از پیچ عبور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Technically it is not really the boots that are providing the centripetal force.
[ترجمه گوگل]از نظر فنی، این چکمه ها نیستند که نیروی مرکزگرا را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]از لحاظ فنی، این واقعا the نیست که نیروی centripetal را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But a rotating craft exerts Coriolis forces, which work in a different direction from a centripetal force.
[ترجمه گوگل]اما یک کشتی دوار نیروهای کوریولیس را اعمال می کند که در جهتی متفاوت از نیروی مرکزگرا عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]اما یک کشتی چرخان نیروی کریولیس را وارد می کند که در جهت متفاوتی از نیروی centripetal کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Momentum is mass times velocity, so both factors influence the size of centripetal force.
[ترجمه گوگل]تکانه جرم ضربدر سرعت است، بنابراین هر دو عامل بر اندازه نیروی مرکزگرا تأثیر می‌گذارند
[ترجمه ترگمان]شتاب در حرکت شتاب جرم است، بنابراین هر دو عامل اندازه نیروی centripetal را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. At this distance the force of gravity provided by the planet is equal to the centripetal force required.
[ترجمه گوگل]در این فاصله نیروی گرانش ارائه شده توسط سیاره برابر با نیروی مرکز مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]در این فاصله نیروی جاذبه تامین شده از سوی این سیاره برابر با نیروی centripetal مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, the Wild Strawberry Movement is not damaged at all. On the contrast, this movement will gain stronger centripetal force because of this despicable midnight attack.
[ترجمه گوگل]با این حال، جنبش توت فرنگی وحشی هیچ آسیبی نمی بیند در مقابل، این جنبش به دلیل این حمله نفرت انگیز نیمه شب، نیروی مرکزگرای قوی تری به دست خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال، جنبش Strawberry وحشی به هیچ وجه آسیب ندید در مقابل، این حرکت به دلیل این حمله نفرت انگیز، نیروی centripetal قوی تری به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Staff management management, improve employee satisfaction, improve staff cohesion and centripetal force.
[ترجمه گوگل]مدیریت مدیریت کارکنان، بهبود رضایت کارکنان، بهبود انسجام کارکنان و نیروی مرکزگرا
[ترجمه ترگمان]مدیریت مدیریت کارکنان، رضایت کارمندان را افزایش داده، چسبندگی کارکنان را بهبود بخشیده و نیروی centripetal را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. First, from the spot market and the stock market index of the centripetal force.
[ترجمه گوگل]ابتدا از بازار نقدی و شاخص بازار سهام نیروی مرکزگرا
[ترجمه ترگمان]اول، از بازار محلی و شاخص بازار سهام نیروی centripetal
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, the Wild Strawberry Movement is not hurt at all. On the contrast, this movement will gain stronger centripetal force because of this despicable midnight attack.
[ترجمه گوگل]با این حال، جنبش توت فرنگی وحشی به هیچ وجه آسیبی نمی بیند در مقابل، این جنبش به دلیل این حمله نفرت انگیز نیمه شب، نیروی مرکزگرای قوی تری به دست خواهد آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال، جنبش Strawberry وحشی به هیچ وجه آسیبی ندیده است در مقابل، این حرکت به دلیل این حمله نفرت انگیز، نیروی centripetal قوی تری به دست خواهد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] نیروى مرکز گرا، نیروى جلب به مرکز، نیروى میانگرا
[عمران و معماری] نیروی مایل به مرکز
[زمین شناسی] نیروی جذب به مرکز
[آب و خاک] نیروی مرکزگرا

انگلیسی به انگلیسی

• force which pulls objects toward the center around which they are moving
centripetal force is the force that makes objects move inwards when they are spinning around something or travelling in a curve; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

centripetal force ( فیزیک )
واژه مصوب: نیروی مرکزگرا
تعریف: نیروی لازم برای نگه داشتن حرکت جسم بر روی مسیر دایره‏ای

بپرس