centring

جمله های نمونه

1. If centring is to be used for main headings, then sub-headings may be either centred or blocked.
[ترجمه گوگل]اگر قرار است از وسط برای سرفصل‌های اصلی استفاده شود، سرفصل‌های فرعی ممکن است در مرکز یا مسدود باشند
[ترجمه ترگمان]اگر قرار باشد centring برای عناوین اصلی استفاده شود، headings فرعی می تواند یا centred یا مسدود شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The windshield was a white spiderweb or cracks centring on a neat black circle.
[ترجمه گوگل]شیشه جلو یک تار عنکبوت یا شکاف سفید بود که در مرکز یک دایره سیاه و منظم قرار داشت
[ترجمه ترگمان]شیشه جلوی اتومبیل یک تار عنکبوت سفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Strategically, the Eighth Route Army is centring them on Shansi.
[ترجمه گوگل]از نظر استراتژیک، ارتش مسیر هشتم آنها را در شانسی متمرکز کرده است
[ترجمه ترگمان]از نظر استراتژیک، ارتش جاده هشتم آن ها را در شانسی به خطر انداخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Introduced in the paper is a newly developed centring - roll system used on rotary pipe mill.
[ترجمه گوگل]در این مقاله یک سیستم مرکزی رول جدید توسعه یافته است که در آسیاب لوله دوار استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Introduced که در این مقاله معرفی شدند، یک سیستم roll توسعه یافته است که در آسیاب لوله گردان استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Through these social transformations, the centring of the empire was accompanied by a proliferation of numinous centres of local self-organisation through ritual.
[ترجمه گوگل]از طریق این دگرگونی‌های اجتماعی، مرکزیت امپراتوری با ازدیاد مراکز متعدد خود سازمان‌دهی محلی از طریق تشریفات همراه بود
[ترجمه ترگمان]از طریق این تحولات اجتماعی، گسترش امپراتوری با گسترش مراکز numinous از خود - سازمان از طریق مراسم مذهبی همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Partly open the roof and unscrew the centring pin on the relevant side ( see enclosure ).
[ترجمه گوگل]سقف را تا حدی باز کنید و پین مرکز را در سمت مربوطه باز کنید (به محفظه مراجعه کنید)
[ترجمه ترگمان]تا اندازه ای سقف را باز کرده و the centring را در سمت مربوطه باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. CENTRING celebrations around Lithuania's parliament leaves Ms Grybauskaite in an unusual position: off stage .
[ترجمه گوگل]برگزاری جشن‌ها در اطراف پارلمان لیتوانی، خانم گریباوسکایت را در موقعیتی غیرعادی رها می‌کند: خارج از صحنه
[ترجمه ترگمان]جشن های centring در اطراف پارلمان لیتوانی خانم Grybauskaite را در یک موقعیت غیرمعمول ترک می کند: صحنه خارج از صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An adapter sleeve is used for clamping and centring of the workpieces. Clamping is performed manually or automatically.
[ترجمه گوگل]آستین آداپتور برای بستن و مرکزیت قطعات کار استفاده می شود بستن به صورت دستی یا خودکار انجام می شود
[ترجمه ترگمان]یک آستین رابط برای مهار کردن و centring از workpieces استفاده می شود Clamping به صورت دستی و یا به صورت خودکار انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Centring on how to foster ideal personality, Wang Yang - ming formed a whole set of personality aesthetics.
[ترجمه گوگل]وانگ یانگ مینگ با تمرکز بر چگونگی پرورش شخصیت ایده آل، مجموعه ای کامل از زیبایی شناسی شخصیت را تشکیل داد
[ترجمه ترگمان]وانگ یانگ در مورد چگونگی پرورش شخصیت ایده آل تاکید کرد و یک مجموعه کامل از زیبایی شناسی شخصیت را شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Centring on this focal point, the full text divides into three parts.
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر این نقطه کانونی، متن کامل به سه بخش تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]در این نقطه کانونی، متن کامل به سه بخش تقسیم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is, it is not directly concerned with material gain; delinquency centring on vandalism or violence is an obvious example.
[ترجمه گوگل]یعنی مستقیماً به سود مادی مربوط نمی شود; بزهکاری با محوریت وندالیسم یا خشونت یک مثال واضح است
[ترجمه ترگمان]به این معنا که به طور مستقیم مربوط به منافع مادی نیست؛ تخطی از بزهکاری در خرابکاری و یا خشونت یک مثال واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the 1960s rolled on, fundamental weaknesses of the system were revealed, centring on the contradictory role of the dollar.
[ترجمه گوگل]با گذشت دهه 1960، ضعف های اساسی نظام آشکار شد که بر نقش متناقض دلار متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۶۰، ضعف های بنیادی سیستم آشکار شد و به نقش متناقض دلار اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The emphasis is on contact and a chance to talk: non-formal activities centring on children, domestic skills and basic literacy.
[ترجمه گوگل]تاکید بر تماس و فرصتی برای گفتگو است: فعالیت های غیر رسمی با محوریت کودکان، مهارت های خانگی و سواد اولیه
[ترجمه ترگمان]تاکید بر ارتباط و فرصتی برای صحبت کردن است: فعالیت های غیر رسمی در مورد کودکان، مهارت های خانگی و سواد پایه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the work in both the Preston and Oxford shows, that perceptual centring is constantly challenged.
[ترجمه گوگل]در کار در هر دو نمایش پرستون و آکسفورد، تمرکز ادراکی دائماً به چالش کشیده می شود
[ترجمه ترگمان]در کار در هر دو نمایش پرستون و آکسفورد، آن centring ادراکی به طور مداوم به چالش کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Kernel of ecological geology is dynamic balance of ecological system centring around human.
[ترجمه گوگل]هسته زمین شناسی اکولوژیکی تعادل پویا سیستم اکولوژیکی است که حول انسان متمرکز است
[ترجمه ترگمان]هسته زمین شناسی اکولوژیکی یک تعادل دینامیکی سیستم اکولوژیکی در اطراف انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] داربست طاق

انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention or energy on something; (american football) passing the ball back between the legs to start a down

پیشنهاد کاربران

بپرس