central city


مرکز شهر، بخش مرکزی شهر، میانشهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the city at about the center of a metropolitan area, as distinguished from suburbs and smaller towns.

جمله های نمونه

1. This is the central city of the whole area.
[ترجمه گوگل]این شهر مرکزی کل منطقه است
[ترجمه ترگمان]این شهر مرکزی کل منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most central city schools serve primarily poor, working class and minority students.
[ترجمه گوگل]اکثر مدارس شهر مرکزی عمدتاً به دانش‌آموزان فقیر، طبقه کارگر و اقلیت خدمت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مدارس شهر عمدتا فقیر، طبقه کارگر و دانش آموزان اقلیت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I bought a new suit in the central city this year.
[ترجمه گوگل]من امسال یک کت و شلوار جدید در شهر مرکزی خریدم
[ترجمه ترگمان]امسال یک کت و شلوار تازه خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. According to CBD and regional central city theory, we have evaluated the social and economical situation of Chengdu, as biggest city in the central of Chinese Southwest part.
[ترجمه گوگل]با توجه به CBD و تئوری شهر مرکزی منطقه ای، ما وضعیت اجتماعی و اقتصادی چنگدو را به عنوان بزرگترین شهر در مرکز بخش جنوب غربی چین ارزیابی کرده ایم
[ترجمه ترگمان]به گفته CBD و مرکز منطقه ای مرکزی شهر، ما وضعیت اقتصادی و اقتصادی چنگدو را، به عنوان بزرگ ترین شهر در مرکز جنوب غربی چین، مورد ارزیابی قرار دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the central city of Cebu, where Princess of Stars was meant to dock, dozens of relatives maintained a vigil at a small passenger terminal, waiting for news.
[ترجمه گوگل]در شهر مرکزی سبو، جایی که شاهزاده خانم ستاره ها قرار بود پهلو بگیرد، ده ها تن از بستگان در یک ترمینال مسافربری کوچک بیدار بودند و منتظر اخبار بودند
[ترجمه ترگمان]در شهر مرکزی of جایی که قرار بود شاهزاده of به آنجا لنگر بیاندازد، ده ها تن از اقوام در یک ترمینال مسافری کوچک نگهبانی می دادند و منتظر اخبار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When people in Kwangju, the central city of Cholla, rose up, the junta sent in tanks and paratroopers.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم کوانگجو، شهر مرکزی چولا، قیام کردند، حکومت نظامی تانک و چترباز فرستاد
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم در Kwangju، شهر مرکزی of، از جا برخاستند، هیات سری به تانک و چتربازان اعزام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As the central city of the northeastern region, Shenyang has a strong attraction, radiation and driving force to peripheral region even the whole country.
[ترجمه گوگل]شنیانگ به عنوان شهر مرکزی منطقه شمال شرقی، جاذبه، تشعشع و نیروی محرکه قوی به مناطق پیرامونی حتی کل کشور دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان شهر مرکزی منطقه شمال شرقی، Shenyang جاذبه قوی، تشعشع و نیروی محرکه برای منطقه پیرامونی حتی کل کشور دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rental accommodation in the central city has almost dwindled to zero.
[ترجمه گوگل]اجاره مسکن در مرکز شهر تقریباً به صفر رسیده است
[ترجمه ترگمان]اقامت اجاره در شهر مرکزی به صفر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Central city is attracted and the area limits that shoots action place to achieve calls hinterland.
[ترجمه گوگل]شهر مرکزی جذب شده است و منطقه را محدود می کند که محل اقدام برای دستیابی به مناطق داخلی است
[ترجمه ترگمان]شهر مرکزی جذب می شود و منطقه ایست که برای رسیدن به سرزمین های داخلی به فعالیت خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be in western central city, yahoo and search dog own higher than other area market share.
[ترجمه گوگل]در مرکز شهر غربی باشید، یاهو و سگ جستجوگر دارای سهم بیشتری از بازار سایر مناطق هستند
[ترجمه ترگمان]در شهر مرکزی غربی، yahoo و سگ جستجو بیش از دیگر سهم بازار منطقه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Dalian is an important central city and international tourism city in the north inshore of china. It is the key of city sustainable development that Harmonious development of environment and economic.
[ترجمه گوگل]دالیان یک شهر مهم مرکزی و شهر گردشگری بین المللی در شمال ساحل چین است این کلید توسعه پایدار شهر است که توسعه هماهنگ محیط زیست و اقتصاد است
[ترجمه ترگمان]دالیان یک شهر مرکزی مهم و شهر توریستی در شمال ساحلی کشور چین است آن کلید توسعه پایدار شهر است که توسعه محیط و اقتصاد را تسهیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The outer space of the central city has gradually become the focus of city development.
[ترجمه گوگل]فضای بیرونی شهر مرکزی به تدریج به کانون توسعه شهر تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]فضای خارجی شهر مرکزی به تدریج کانون توسعه شهر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dalian is an important central city and international tourism city in the north inshore of China. Harmonious development of environment and economy is the key of city sustainable development.
[ترجمه گوگل]دالیان یک شهر مرکزی مهم و شهر گردشگری بین المللی در شمال ساحل چین است توسعه هماهنگ محیط زیست و اقتصاد کلید توسعه پایدار شهر است
[ترجمه ترگمان]دالیان یک شهر مرکزی مهم در شمال ساحلی چین است توسعه پایدار محیط و اقتصاد کلید توسعه پایدار شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Economic activities of the sputnik are closely geared to those of the central city.
[ترجمه گوگل]فعالیت های اقتصادی اسپوتنیک نزدیک به فعالیت های شهر مرکزی است
[ترجمه ترگمان]فعالیت های اقتصادی (اسپوتنیک)با دقت بیشتری به مرکز شهر مرکزی معطوف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] شهر مرکزی - محدوده مرکزی شهر - مرکز شهر

پیشنهاد کاربران

بپرس