centering

/ˈsentərɪŋ//ˈsentərɪŋ/

(معماری) شمع، پایه ی موقت (برای درجا نگهداشتن طاق ضربی) میاندار، قالب، تمرکز

جمله های نمونه

1. A diameter passes through the center of a circle.
[ترجمه گوگل]قطر از مرکز دایره عبور می کند
[ترجمه ترگمان]قطر از مرکز دایره عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was an enormous oak table in the center of the room.
[ترجمه گوگل]میز بزرگی از بلوط در وسط اتاق بود
[ترجمه ترگمان]میز بزرگی در وسط اتاق قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The center of these glands manufactures adrenaline.
[ترجمه گوگل]مرکز این غدد آدرنالین تولید می کند
[ترجمه ترگمان]مرکز این غده آدرنالین تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The health center serves all patients, regardless of their ability to pay.
[ترجمه گوگل]مرکز بهداشت به همه بیماران بدون توجه به توانایی پرداخت خدمات ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]مرکز بهداشت همه بیماران را بدون توجه به توانایی آن ها برای پرداخت خدمت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The new shopping center is close to the railway station.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید جدید نزدیک به ایستگاه راه آهن است
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید جدید به ایستگاه راه آهن نزدیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's almost ten miles from here to the civic center.
[ترجمه گوگل]از اینجا تا مرکز مدنی تقریباً ده مایل راه است
[ترجمه ترگمان]تقریبا ده مایل از اینجا تا مرکز شهر فاصله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The shopping center has a fascination for him.
[ترجمه گوگل]مرکز خرید برای او جذابیت دارد
[ترجمه ترگمان]مرکز خرید برای او جذابیتی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Have you seen that circular from the new disco center?
[ترجمه گوگل]آیا آن بخشنامه را از مرکز دیسکو جدید دیده اید؟
[ترجمه ترگمان]اون حلقه رو از مرکز دیسکو دیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was a square with trees and grass in it in the center of the city.
[ترجمه گوگل]میدانی با درختان و علف در مرکز شهر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در وسط شهر یک مربع با درختان و علف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We moved to Center Street when I was young.
[ترجمه گوگل]وقتی جوان بودم به خیابان سنتر نقل مکان کردیم
[ترجمه ترگمان]وقتی جوون بودم به سمت خیابون مرکزی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The village centered on its market square.
[ترجمه گوگل]این روستا در میدان بازار خود قرار داشت
[ترجمه ترگمان]این روستا در مرکز بازار خود قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The issue centers around academic freedom.
[ترجمه گوگل]موضوع حول محور آزادی آکادمیک است
[ترجمه ترگمان]این موضوع حول آزادی آکادمیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new building will be located in the center of town.
[ترجمه گوگل]ساختمان جدید در مرکز شهر واقع خواهد شد
[ترجمه ترگمان]ساختمان جدید در مرکز شهر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new gymnasium is situated at the center of the city.
[ترجمه گوگل]سالن ورزشی جدید در مرکز شهر واقع شده است
[ترجمه ترگمان]سالن ورزشی جدید در مرکز شهر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] داربست طاق
[برق و الکترونیک] مرکز گذاری فرایند قراردادن تصویر لامپ پرتو کاتدی در مرکز صفحه آن.
[ریاضیات] گردآیی
[نفت] به مرکز آوردن

انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention or energy on something; (american football) passing the ball back between the legs to start a down

پیشنهاد کاربران

به خود آمدن
تمرکز
😘
تمرکز داشتن
http://blog. stephens. edu/arh101glossary/wp - content/uploads/2016/10/0125rc_face7_b. jpg
با مرکزیت

بپرس