centered

/ˈsentərd//ˈsentərd/

(در ترکیب با واژه های دیگر) متوجه، ـ گرای، در مرکز، متمرکز، گرای at this school we are student centered در این آموزشگاه، دانش آموز مرکز توجه است

جمله های نمونه

1. their criticisms centered on foreign affairs
انتقادات آنها مربوط به امور خارجه بود.

2. most of the activities centered around sports
بیشتر فعالیت ها مربوط به ورزش بود.

3. The village centered on its market square.
[ترجمه گوگل]این روستا در میدان بازار خود قرار داشت
[ترجمه ترگمان]این روستا در مرکز بازار خود قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The action of the play is centered on the struggle between the two women.
[ترجمه گوگل]اکشن نمایش با محوریت مبارزه این دو زن است
[ترجمه ترگمان]عمل این نمایش بر روی کش مکش میان دو زن متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He centered his attention on the problem.
[ترجمه گوگل]او توجه خود را روی مشکل متمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]توجهش را به مساله معطوف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tremor was centered just south of San Francisco and was felt as far as 200 miles away.
[ترجمه گوگل]مرکز این زمین لرزه درست در جنوب سانفرانسیسکو بوده و تا 200 مایلی دورتر احساس شده است
[ترجمه ترگمان]این لرزش فقط در جنوب سان فرانسیسکو بود و تا ۲۰۰ مایل دورتر احساس می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All his attention has centered on that experiment.
[ترجمه گوگل]تمام توجه او بر آن آزمایش متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]تمام توجه او بر این آزمایش متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The discussion centered around four subjects.
[ترجمه گوگل]بحث حول محور چهار موضوع بود
[ترجمه ترگمان]بحث پیرامون چهار موضوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In 194 a quake centered near Olympia claimed eight lives.
[ترجمه گوگل]در سال 194 زمین لرزه ای که مرکز آن در نزدیکی المپیا بود، هشت نفر را گرفت
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۴ یک زلزله در نزدیکی المپیا هشت کشته بر جای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The discussion centered on our apprehension of the nature of God.
[ترجمه گوگل]بحث بر درک ما از ذات خدا متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]بحث بر درک ما از ذات خداوند متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Michael is self- centered with a chip on his shoulder, just like he used to be, she says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید مایکل با تراشه‌ای روی شانه‌اش، مانند گذشته، خود محور است
[ترجمه ترگمان]او می گوید: (مایکل)خود را با یک چیپ روی شانه خود متمرکز می کند، درست مثل سابق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Disorganized though it always was, classical theology centered upon a single, often irresponsible but always dominant figure.
[ترجمه گوگل]الاهیات کلاسیک هر چند که همیشه بی نظم بود، بر یک شخصیت واحد و اغلب غیرمسئول اما همیشه مسلط متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]هر چند که همیشه چنین بود، الاهیات کلاسیک متمرکز بر یک شخصیت واحد، غالبا غیر مسئول، اما همیشه غالب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The deepest divisions have centered on demands for greater internal party democracy and the pace of party reform.
[ترجمه گوگل]عمیق ترین اختلافات بر خواسته ها برای دموکراسی داخلی حزبی بیشتر و سرعت اصلاحات حزب متمرکز شده است
[ترجمه ترگمان]عمیق ترین بخش ها بر سر تقاضا برای دموکراسی حزبی بیشتر و سرعت اصلاحات حزب متمرکز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A lot of the ballyhoo centered on the network's new hit show.
[ترجمه گوگل]بسیاری از برنامه های بالیهو بر روی نمایش موفق جدید شبکه متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از ballyhoo که بر روی برنامه حمله جدید شبکه متمرکز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Knife first at your right, water glass centered on its tip, one inch away.
[ترجمه گوگل]ابتدا چاقو را در سمت راست خود، لیوان آب در مرکز نوک آن، یک اینچ دورتر بزنید
[ترجمه ترگمان]چاقو اول در سمت راست شما قرار داشت و لیوان آب در نوک آن قرار داشت و یک اینچ آن طرف تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• placed in the middle

پیشنهاد کاربران

( کارو فعالیت و بحث و. . . ) متمرکز بر، ( احساس ) آرام و مسلط بر امور
در پژوهش:
میانی
وسط قرار گرفته
- محور ( teacher - centered = معلم محور )
centred on = بر محور، بر حول، با گرایش به، با تمرکز بر، با محوریت، متمرکز بر
متمرکز شده

بپرس