categorization

/ˌkætəɡərəˈzeɪʃən//ˌkætəɡərəˈzeɪʃən/

معنی: رستهبندی
معانی دیگر: رسته بندی

جمله های نمونه

1. A greater refinement of the categorization is possible.
[ترجمه گوگل]پالایش بیشتر طبقه بندی ممکن است
[ترجمه ترگمان]پالایش بیشتر طبقه بندی ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Cognitive social psychologists tend to view categorization in terms of individual functioning.
[ترجمه گوگل]روانشناسان اجتماعی شناختی تمایل دارند طبقه بندی را برحسب عملکرد فردی ببینند
[ترجمه ترگمان]روان شناسان اجتماعی شناختی از لحاظ عملکرد فردی طبقه بندی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This emphasis on quantification and categorization occurs in conjunction with the belief that either / or categories must be ranked.
[ترجمه گوگل]این تاکید بر کمی سازی و طبقه بندی در ارتباط با این باور است که هر یک از دسته ها باید رتبه بندی شوند
[ترجمه ترگمان]این تاکید بر quantification و طبقه بندی در ارتباط با این باور است که هر دو گروه باید رتبه بندی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This paper introduces a method automatic text categorization based on the statistic features of Chinese characters.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک روش طبقه‌بندی خودکار متن را بر اساس ویژگی‌های آماری حروف چینی معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به معرفی روشی برای طبقه بندی متن خودکار براساس ویژگی های آماری شخصیت های چینی می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The essay makes some categorization and analysis educe new and comprehensive annotations of executive ability.
[ترجمه گوگل]این مقاله باعث می شود تا برخی از دسته بندی ها و تجزیه و تحلیل ها حاشیه نویسی های جدید و جامعی از توانایی اجرایی ارائه شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله از طبقه بندی و تجزیه و تحلیل educe جدید و جامع توانایی اجرایی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When it comes to the levels of categorization, the tabooed words are basic level categories and the euphemistic expressions are the superordinate level categories.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت از سطوح طبقه‌بندی می‌شود، واژه‌های تابو مقوله‌های سطح پایه و عبارات خوشایند مقوله‌های سطح فوق‌العاده هستند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این موضوع به سطوح طبقه بندی مربوط می شود، کلمات ممنوع، مقوله های سطح پایه هستند و عبارات euphemistic، مقوله های سطح superordinate هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One possible categorization of actions is a shared historical context.
[ترجمه گوگل]یکی از دسته بندی های احتمالی کنش ها، زمینه تاریخی مشترک است
[ترجمه ترگمان]یکی از طبقه بندی احتمالی این اقدامات یک زمینه تاریخی مشترک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. CATEGORIZATION: Tools to create and maintain categories.
[ترجمه گوگل]CATEGORIZATION: ابزارهایی برای ایجاد و نگهداری دسته ها
[ترجمه ترگمان]CATEGORIZATION: ابزارها برای ایجاد و حفظ دسته ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Categorization in mental lexicon is an intriguing phenomenon.
[ترجمه گوگل]طبقه بندی در واژگان ذهنی پدیده ای جذاب است
[ترجمه ترگمان]نوشتن در واژه نامه ذهنی یک پدیده وسوسه انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mahout contains implementations for clustering, categorization, CF, and evolutionary programming.
[ترجمه گوگل]ماهوت شامل پیاده سازی هایی برای خوشه بندی، دسته بندی، CF و برنامه نویسی تکاملی است
[ترجمه ترگمان]Mahout شامل پیاده سازی برای خوشه بندی، طبقه بندی، CF، و برنامه نویسی تکاملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Categorization is not allowed with this key.
[ترجمه گوگل]دسته بندی با این کلید مجاز نیست
[ترجمه ترگمان]Categorization با این کلید مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There arc many methods for the automatic categorization of images, among which the K-Nearest Neighbor algorithm is a case-based learning methyl and is a comparatively ideal automatic categorizer.
[ترجمه گوگل]روش‌های زیادی برای دسته‌بندی خودکار تصاویر وجود دارد که در میان آنها الگوریتم K-Nearest Neighbor یک متیل یادگیری مبتنی بر مورد است و یک دسته‌بندی خودکار نسبتاً ایده‌آل است
[ترجمه ترگمان]روش های زیادی برای طبقه بندی خودکار تصاویر وجود دارد، که در بین آن ها الگوریتم K - نزدیک ترین همسایه، یک متیل learning مبتنی بر حالت است و یک categorizer اتوماتیک ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to their categorization (197 198, lexical cohesion is composed of reiteration, synonymy, hyponymy and collocation, etc.
[ترجمه گوگل]با توجه به دسته بندی آنها (197 198، انسجام واژگانی از تکرار، مترادف، تضاد و همنشینی و غیره تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به طبقه بندی آن ها (۱۹۷ ۱۹۸)، چسبندگی لغوی از تکرار، synonymy، hyponymy و همنشینی، و غیره تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Experiment shows that the revised text categorization model meets the need of text categorization, and improves the performance of former one.
[ترجمه گوگل]آزمایش نشان می‌دهد که مدل طبقه‌بندی متن تجدیدنظر شده نیاز طبقه‌بندی متن را برآورده می‌کند و عملکرد مدل قبلی را بهبود می‌بخشد
[ترجمه ترگمان]آزمایش نشان می دهد که مدل دسته بندی متن اصلاح شده به نیاز طبقه بندی متن پاسخ می دهد و عملکرد یکی از آن ها را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Abstract: Text categorization is defined as the task of assigningpre - defined category labels to new documents.
[ترجمه گوگل]چکیده: طبقه‌بندی متن به عنوان وظیفه اختصاص برچسب‌های دسته‌بندی از پیش تعریف‌شده به اسناد جدید تعریف می‌شود
[ترجمه ترگمان]چکیده: طبقه بندی متن به عنوان وظیفه برچسب رده تعریف شده در اسناد جدید تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رستهبندی (اسم)
categorization

انگلیسی به انگلیسی

• classification, division into categories (also categorisation)

پیشنهاد کاربران

رده بندی
دوستان defy categorization به این معناست که چیزی رو نمیشه در دسته بندی قرار داد یعنی خیلی خاص و منحصر به فرده.
Its distinctive appearance defies categorization
ظاهر متمایز آن بسیار خاص و منحصر بفرد است.
( در دسته بندی خاصی نمیشه قرارش داد چون که تکه )
اولویت بندی
categorization ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: دسته بندی 2
تعریف: قرار دادن واحدهای اقامتی، مانند مهمان خانه ها و راه سراها و مهمان پذیرها و مهمانکده ها، در گروه های مختلف بر مبنای تنوع امکانات و تسهیلاتی که عرضه می کنند
طبقه بندی جاندارن ( به ترتیب ) :
Domain حوزه
Kingdom فرمانرو ( سلسله )
Division دسته ( گیاهان ) . Phylum شاخه ( جانوران )
Class رده
Order راسته
Family خانواده ( تیره )
Genus جنس ( سرده ) ,
...
[مشاهده متن کامل]

Species گونه
category طبقه / categorization طبقه بندی
stratification طبقه بندی
classification دسته بندی
( دسته بندی ، رده بندی یا طبقه بندی . یکی رو بکار ببرید
زیاد وسواس نشید )

مقوله بندی
طبقه بندی
دسته بندی

بپرس