cataplexy


خواب حیوانی، هیپنوتیزم حیوانی

جمله های نمونه

1. Cataplexy is triggered by stress and strong emotion such as laughter, anger, or surprise.
[ترجمه گوگل]کاتاپلکسی توسط استرس و احساسات قوی مانند خنده، عصبانیت یا تعجب ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]استرس ناشی از استرس و احساسات قوی مثل خنده، عصبانیت و یا غافلگیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dr Allen, 3 a scientist, suffers from bouts of "cataplexy", a rare symptom of narcolepsy, triggered by strong emotions-such as fear, surprise or laughter.
[ترجمه گوگل]دکتر آلن، 3 ساله که یک دانشمند است، از حملات "کاتاپلکسی"، یک علامت نادر از نارکولپسی، که توسط احساسات قوی - مانند ترس، تعجب یا خنده ایجاد می شود، رنج می برد
[ترجمه ترگمان]دکتر آلن، ۳ دانشمند، از درگیری های \"cataplexy\" رنج می برد، نشانه ای نادر از حمله خواب که با احساسات قوی ناشی می شود - مانند ترس، غافلگیری و یا خنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Methods 30 narcolepsy subjects with cataplexy who had no direct or specific treatment since 6 months were admitted to the department for fluoxetine treatment efficacy studies.
[ترجمه گوگل]روش‌ها 30 نفر از افراد مبتلا به نارکولپسی مبتلا به کاتاپلکسی که از 6 ماه قبل هیچ درمان مستقیم یا خاصی نداشتند برای مطالعات اثربخشی درمان فلوکستین در بخش بستری شدند
[ترجمه ترگمان]روش های ۳۰ مورد حمله narcolepsy با cataplexy که از ۶ ماه هیچ درمان مستقیم یا اختصاصی نداشتند، به بخش مطالعات اثربخشی درمان fluoxetine تایید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. According to the Daily Telegraph, Dr Allen, 3 a scientist, suffers from bouts of "cataplexy", a rare symptom of narcolepsy, triggered by strong emotions-such as fear, surprise or laughter.
[ترجمه گوگل]به گزارش دیلی تلگراف، دکتر آلن، دانشمند 3 ساله، از حملات "کاتاپلکسی"، یک علامت نادر از نارکولپسی، رنج می برد که توسط احساسات قوی - مانند ترس، تعجب یا خنده ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش دیلی تلگراف، دکتر آلن، ۳ دانشمند، از درگیری های \"cataplexy\" رنج می برد، نشانه ای نادر از حمله خواب که با احساسات قوی ناشی می شود - مانند ترس، غافلگیری و یا خنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The symptoms of narcolepsy—particularly sleep attacks and cataplexy—can wreak havoc on your ability to live a normal life.
[ترجمه گوگل]علائم نارکولپسی - به ویژه حملات خواب و کاتاپلکسی - می تواند توانایی شما را برای داشتن یک زندگی عادی خراب کند
[ترجمه ترگمان]علائم حمله خواب - به ویژه حملات خواب و cataplexy - می تواند باعث ویرانی توانایی شما برای زندگی عادی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Like most cataplexy sufferers, Ms Underwood is also battling narcolepsy - a condition that makes her drop off to sleep without warning.
[ترجمه گوگل]خانم آندروود نیز مانند بسیاری از مبتلایان به کاتاپلکسی، با نارکولپسی دست و پنجه نرم می‌کند - وضعیتی که باعث می‌شود بدون هیچ هشداری بخوابد
[ترجمه ترگمان]مانند اکثر مبتلایان به این بیماری، خانم آندروود هم با حمله قلبی مواجه است - شرایطی که باعث می شود او بدون هشدار به خواب برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cataplexy can be reduced by antidepressant drugs, which suppress rapid eye movement sleep.
[ترجمه گوگل]کاتاپلکسی را می توان با داروهای ضد افسردگی که خواب حرکت سریع چشم را سرکوب می کنند، کاهش داد
[ترجمه ترگمان]داروهای ضد افسردگی را می توان با استفاده از داروهای ضد افسردگی کاهش داد که مانع خواب سریع جنبش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are two main classes of antidepressant used for treating cataplexy - the Tricyclic antidepressants and the Selective Serotonin Reuptake Inhibitors.
[ترجمه گوگل]دو دسته اصلی از داروهای ضد افسردگی وجود دارد که برای درمان کاتاپلکسی مورد استفاده قرار می گیرند - ضد افسردگی های سه حلقه ای و مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین
[ترجمه ترگمان]دو طبقه اصلی برای داروهای ضد افسردگی وجود دارد که برای درمان ضد افسردگی تجویز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two of the most common narcolepsy symptoms (excessive daytime sleepiness and cataplexy ) seem to be connected to emotional state.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دو مورد از رایج ترین علائم نارکولپسی (خواب آلودگی بیش از حد در طول روز و کاتاپلکسی) با وضعیت عاطفی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]دو تن از شایع ترین علائم حمله خواب (خواب آلودگی روزانه بیش از حد و خواب آلودگی)به حالت عاطفی متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Narcolepsy affects around 30, 000 people in the UK and about 70 per cent of them also have cataplexy.
[ترجمه گوگل]نارکولپسی حدود 30000 نفر را در بریتانیا تحت تاثیر قرار می دهد و حدود 70 درصد از آنها به کاتاپلکسی نیز مبتلا هستند
[ترجمه ترگمان]Narcolepsy حدود ۳۰، ۰۰۰ نفر را در انگلستان تحت تاثیر قرار می دهد و حدود ۷۰ درصد از آن ها نیز cataplexy دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Three cases were admitted to hospital for excessive daytime sleepiness while another 3 for cataplexy.
[ترجمه گوگل]سه مورد به دلیل خواب آلودگی بیش از حد در طول روز و 3 مورد دیگر به دلیل کاتاپلکسی در بیمارستان بستری شدند
[ترجمه ترگمان]بی خوابی بیش از حد در بیمارستان به بیمارستان منتقل شد در حالی که بی خوابی ۳ بعدی دیگر ۳ مورد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] کاتاپلکسی

انگلیسی به انگلیسی

• paralysis, shock

پیشنهاد کاربران

خشک زدگی: ( اسم ) وضعیتی که در آن ماهیچه های شخص، احتمالاً ناشی از شوک، به طور ناگهانی سفت می شوند و او بدون از دست دادن هوشیاری زمین می خورد.
کاتاپلکسی یا تن انداختگی
نوعی بیماری است بدین معنی که شخص به هنگام حالات هیجانی قوی یا خنده و گریه شدید اختیار عضلانی بخش هایی از بدن خود را از دست می دهد و به زمین می افتد، اما هم چنان به هوش است. منشا این اختلال نادر معمولاً تخریب خودایمن ارکسین است
حملهٔ ضعف عضلانی در حالی که فرد بیدار می ماند. کاتاپلکسی اغلب در اثر خشم یا تحریک زیاد ایجاد می شود ( مثل مردی که ناگهان هنگام جشن ازدواجِ خود از حال رفت ) .
کاتاپلکسی/cataplexy، یکی از نشانه های حملهٔ خواب/narcolepsy است.
- برگرفته از کتاب Biological Psychology از جیمز کالات.
کاتاپلکسی ( تن انداختگی )
حمله خواب
از دست دادن ناگهانی قوام عضلانی . کاتاپلکسی به حملات پاروکسیسمال از دست دادن تنوس عضلانی ( غالبا بدون از دست دادن هوشیاری ) اطلاق می شود، به طوری که بیمار روی زمین می افتد.

بپرس