caruncle

/ˈkærʌŋkəl//ˈkærəŋkl/

لایه یا قلمبه ی گوشتی (مثلا تاج خروس و غبغب بوقلمون)، گوشتاله

جمله های نمونه

1. Conclusions:Urethro hymenal fusion is often complicated by urethral caruncle, both must be treated during operation. The operation reported by us was simple and effective.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: همجوشی پرده‌های مجرای ادراری اغلب با کارونکل مجرای ادرار پیچیده می‌شود، هر دو باید در حین عمل درمان شوند عملیات گزارش شده توسط ما ساده و موثر بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: ترکیب Urethro hymenal اغلب توسط urethral caruncle پیچیده می شود، هر دو باید در طول عملیات درمان شوند عملیات گزارش شده توسط ما ساده و موثر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Zhili Shu felt scared about the suddenly emerging caruncle and was afraid that it would be a tumour and would finally threat his life.
[ترجمه گوگل]ژیلی شو احساس ترس از کارونکل ناگهانی در حال ظهور داشت و می ترسید که تومور باشد و در نهایت زندگی او را تهدید کند
[ترجمه ترگمان]\"شو هی شو\" از ظهور ناگهانی caruncle احساس وحشت کرد و می ترسید تومور باشد و سرانجام جانش را تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Xu Yong dash forward caruncle having character, what is what you want to say most?
[ترجمه گوگل]شو یونگ داش فوروارد کارونکل با شخصیت، چه چیزی را بیشتر می خواهید بگویید؟
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، چه می خواهید بگویید، چه می خواهید بگویید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion The surgery of removaling conjunctiva and lacrimal caruncle partly is safe and effective of aged conjunctivochalasis.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری جراحی برداشتن ملتحمه و کارونکل اشکی تا حدودی برای کنژنکتیووکالازیس مسن ایمن و مؤثر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری جراحی of conjunctiva و اشکی caruncle تا حدودی ایمن و موثر از conjunctivochalasis سالخورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion:Hyperthophic lacrimal caruncle may be the cause of functional epiphora in some patients.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: کارونکل اشکی هیپرتوفیک ممکن است علت اپی فورا عملکردی در برخی از بیماران باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: گونه اشکی Hyperthophic ممکن است علت اختلال کارکردی در برخی از بیماران باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Again if big gland of urethral caruncle, vestibule is phlogistic, perineal ulcer, Hymen is phlogistic wait, as a result of coital tenderness, can produce defence sex reflex.
[ترجمه گوگل]مجدداً اگر غده بزرگ پیشابراه، دهلیز فلوژیستیک باشد، زخم پرینه، پرده بکارت انتظار فلوژیستیک باشد، در نتیجه حساسیت جنسی، می تواند رفلکس جنسی دفاعی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]باز اگر غده بزرگ of caruncle، phlogistic is، ulcer perineal، Hymen Hymen phlogistic result wait، tenderness coital coital coital،،،، sex can defence can produce produce produce reflex
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Caruncle A fleshy outgrowth from a seed, similar to, but smaller than, an aril.
[ترجمه گوگل]Caruncle برآمدگی گوشتی از یک دانه، شبیه به، اما کوچکتر از یک آریل
[ترجمه ترگمان]Caruncle، نتیجه fleshy از یک دانه، شبیه به، اما کوچک تر از یک aril
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. RESULTS: The patients' epicanthus disappeared with exposed lacrimal caruncle and unartificial intercanthus angle, and no obvious scar after operation.
[ترجمه گوگل]ResultsThe اپیکانت بیماران با کارونکل اشکی در معرض و زاویه غیر مصنوعی اینترکانتوس ناپدید شد، و هیچ اسکار آشکار پس از عمل
[ترجمه ترگمان]نتایج: بیماران با اشکی در معرض گونه اشکی و زاویه intercanthus ناپدید شدند و جای زخم واضحی پس از عملیات دیده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Seeds subglobose or ovoid, smooth; caruncle and aril absent.
[ترجمه گوگل]دانه ها زیر کروی یا بیضی شکل، صاف کارونکل و آریل وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بذر subglobose، ovoid، صاف؛ caruncle و aril غایب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mammary gland sends lymphatic caruncle formerly, often can accompany have show of systemic lymph node enlargement.
[ترجمه گوگل]غده پستانی قبلاً کارونکل لنفاوی را ارسال می کند، اغلب می تواند همراه با بزرگ شدن غدد لنفاوی سیستمیک باشد
[ترجمه ترگمان]غده هیپوفیز، سابقا caruncle لنفاوی را ارسال می کند، که اغلب می تواند همراه با بزرگ شدن غدد لنفاوی در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jaw of sublingual bassoon abide plays the side outside gland conduit, with conduit of the gland below jaw collective mouth issues caruncle at the tongue, or alone mouth issues caruncle at the tongue.
[ترجمه گوگل]فک باسون زیرزبانی مجرای غده بیرونی را می‌نوازد، با مجرای غده زیر فک، دهان جمعی در زبان، یا به تنهایی دهان، کارونکل را در زبان ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]Jaw از bassoon sublingual به سمت مجرای غده دار عمل می کنند و مجرای غده در زیر فک جمعی فک را به زبان باز می کند و یا به تنهایی مشکلات دهان را به زبان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parachute n. special structure of seeds such us aril, caruncle, pappus, or wing, which aids dispersal by wind; a fold of skin used for gliding as in flying squirrels.
[ترجمه گوگل]چتر نجات n ساختار خاصی از دانه ها مانند آریل، کارونکل، پاپوس یا بال، که به پراکندگی توسط باد کمک می کند چین پوستی که برای سر خوردن مانند سنجاب های پرنده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]ساختار خاص دانه ها از قبیل aril، caruncle، pappus، یا بال، که به پراکندگی در باد کمک می کند؛ یک برابر پوست مورد استفاده برای پرواز در سنجاب ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To establish a simple and safe method of urethral caruncle resection.
[ترجمه گوگل]هدف ایجاد یک روش ساده و ایمن برای برداشتن کارونکل مجرای ادرار
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد یک روش ساده و ایمن از urethral caruncle resection
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Although the etiology is still not clear, chronic irritation, urethral caruncle, urethrocele and urethrostenosis seem to play a role in the development of urethral carcinoma.
[ترجمه گوگل]اگرچه علت هنوز مشخص نیست، به نظر می رسد تحریک مزمن، کارونکل مجرای ادرار، اورتروسل و اورتروستنوز در ایجاد کارسینوم مجرای ادرار نقش دارند
[ترجمه ترگمان]اگرچه the هنوز روشن نیست، ناراحتی مزمن، urethral caruncle، urethrocele و urethrostenosis به نظر می رسد نقشی در توسعه of urethral ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] کارنکل ؛ برجستگی دگمه ای شکل از جنس بافت پیوندی در رحم نشخوارکنندگان .

انگلیسی به انگلیسی

• fleshy growth (i.e. comb of a chicken)

پیشنهاد کاربران

caruncle ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: ناف گوشته
تعریف: برون زدگی یا زائده ای در پیرامون یا در نزدیکی ناف دانه

بپرس