carry the day

/ˈkæri ðə deɪ//ˈkæri ðə deɪ/

(در جنگ یا مناظره و غیره) برنده شدن

جمله های نمونه

1. For the time being, the liberals seem to have carried the day.
[ترجمه محمدرضا] تا این لحظه لیبرالیست ها به نظر می رسد که برنده شده اند
|
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، به نظر می رسد لیبرال ها این روز را به دست آورده اند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، به نظر می رسد که لیبرال ها روز را حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our team got off to a poor start but eventually carried the day and won by two clear goals.
[ترجمه Ronak] تیم ما شروع ضعیفی داشت اما با زدن دو گل طلایی برنده شد
|
[ترجمه گوگل]تیم ما شروع ضعیفی داشت اما در نهایت روز را پشت سر گذاشت و با دو گل واضح پیروز شد
[ترجمه ترگمان]تیم ما شروع به شروع ضعیف کرد اما در نهایت روز را برگزار کرد و دو گل روشن به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her appeal to common sense was what finally carried the day .
[ترجمه گوگل]توسل او به عقل سلیم چیزی بود که سرانجام روز را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]تقاضای او برای عقل سلیم همان چیزی بود که در نهایت آن روز انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Despite strong opposition, the ruling party carried the day.
[ترجمه گوگل]علیرغم مخالفت شدید، حزب حاکم این روز را پشت سر گذاشت
[ترجمه ترگمان]با وجود مخالفت شدید، حزب حاکم روز را حمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In other words, the dominant ideology carries the day.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ایدئولوژی مسلط روز را به پیش می برد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ایدئولوژی غالب روز را حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. On the face of it, this criticism carries the day against any rule utilitarianism which is genuinely distinguishable from act utilitarianism.
[ترجمه گوگل]در ظاهر، این انتقاد روزی را در برابر هرگونه سودگرایی قاعده ای قرار می دهد که واقعاً از فایده گرایی عملی قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]در مقابل آن، این انتقاد روز را علیه هر قانون utilitarianism که جدا از utilitarianism عمل جدا می شود حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps my resignation will carry the day.
[ترجمه گوگل]شاید استعفای من به آن روز برسد
[ترجمه ترگمان]شاید استعفای من روز را ادامه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even though Johnny Miller won, Ballesteros carried the day.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه جانی میلر برنده شد، بالستروس روز را به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]با وجود این که جانی میلر برنده شد، Ballesteros روز را حمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The parking situation carried the day in the best-of category.
[ترجمه گوگل]وضعیت پارکینگ روز را در رده بهترین ها قرار داد
[ترجمه ترگمان]وضعیت پارکینگ، روز را در بهترین قسمت قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those who heard the debate on radio thought Republican candidate Richard M. . Nixon carried the day.
[ترجمه گوگل]کسانی که این مناظره را از رادیو شنیدند، نامزد جمهوری خواه ریچارد ام نیکسون این روز را برد
[ترجمه ترگمان]کسانی که بحث های رادیویی را در مورد نامزد جمهوری خواه، ریچارد مسی و نیکسون به گوش می رساندند، روز بعد را اجرا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 1945 the superficial judgement invariably carried the day.
[ترجمه گوگل]در سال 1945، قضاوت سطحی همیشه روزگار می گذراند
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۴۵، قضاوت ظاهری هر روز اجرا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jackson's common-sense attitude carried the day.
[ترجمه گوگل]نگرش عقل سلیم جکسون روز را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]نگرش با عقل سلیم جکسون این روز را ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Callaghan carried the day early in December 1976 without a single resignation.
[ترجمه گوگل]کالاگان آن روز را در اوایل دسامبر 1976 بدون حتی یک استعفا انجام داد
[ترجمه ترگمان]Callaghan این روز را در اوایل دسامبر ۱۹۷۶ بدون یک استعفای منفرد انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nor have corrective political and philosophical analyses carried the day.
[ترجمه گوگل]تحلیل‌های سیاسی و فلسفی اصلاحی هم روز به روز نبوده است
[ترجمه ترگمان]همچنین تجزیه و تحلیل های اصلاحی سیاسی و فلسفی در روز انجام نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The fight over Prop 102 was another example of the smaller checkbook carrying the day.
[ترجمه گوگل]دعوا بر سر Prop 102 نمونه دیگری از دسته چک های کوچکتر بود
[ترجمه ترگمان]مبارزه با Prop ۱۰۲ نمونه دیگری از دسته چک کوچک تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• win, be triumphant; prevail

پیشنهاد کاربران

If something defines a win after a long battle which could have gone either way.
example:
"The Liverpool Football Club had CARRIED THE DAY well, they rejoiced as they held their prize, the League Cup, up high for all to see. "
موفق و پیروز شدن
Win the approval of the majority
موافقت اکثریت را کسب کردن
اصطلاح - پیروز شدن، همه را موافق خود گرداندن

بپرس