call out


1- (مختصرا) ملاقات کردن، به دیدار رفتن 2- در خواست کردن، دعوت (به صحبت یا عمل) کردن، 1- بلند بلند حرف زدن، داد زدن 2- به عمل دعوت کردن، به کار کشیدن 3- (کارگران را) به اعتصاب خواندن، کامپیوتر : نوشته راهنما

جمله های نمونه

1. In past years a gentleman should call out any man who was rude to his wife.
[ترجمه گوگل]در سال های گذشته یک آقا باید هر مردی را که با همسرش بی ادبی می کرد صدا بزند
[ترجمه ترگمان]در گذشته یک مرد باید هر مردی را که نسبت به همسرش گستاخ بود صدا بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The autocratic government call out the army to suppress the workers'strike.
[ترجمه گوگل]دولت خودکامه ارتش را به سرکوب اعتصاب کارگران فرا می خواند
[ترجمه ترگمان]دولت استبدادی از ارتش خواست تا اعتصاب کارگران را سرکوب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Then they call out our names in order and we answer yes or no.
[ترجمه پریناز بادره] سپس آنها اسامی ما را به ترتیب صدا می کنند و ما با بله یا خیر جواب می دهیم
|
[ترجمه گوگل]سپس به ترتیب نام ما را صدا می زنند و ما پاسخ می دهیم بله یا خیر
[ترجمه ترگمان]سپس نام ما را به نظم می خوانند و جواب می دهیم بله یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We had to call out an electrician.
[ترجمه Hamid] ما مجبور شدیم برقکار را خبر کنیم.
|
[ترجمه حمید] ما مجبور شدیم یک برقکار خبر کنیم.
|
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم با یک برقکار تماس بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما مجبور بودیم به یه برق کار زنگ بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Trouble can call out a person's best qualities.
[ترجمه گوگل]مشکل می تواند بهترین ویژگی های یک فرد را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]مشکل می تواند بهترین کیفیات شخصی را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was just about to call out when she felt the iron grip of an arm clasped round her throat.
[ترجمه گوگل]تازه می خواست صدا بزند که حس کرد چنگ آهنی بازویی دور گلویش حلقه شده است
[ترجمه ترگمان]می خواست زنگ بزند که دست آهنین بازویش را دور گردن او حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They heard him call out in fright.
[ترجمه گوگل]شنیدند که او با ترس صدا می کند
[ترجمه ترگمان]صدای او را شنیدند که از ترس فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He had difficulty sleeping and sometimes would call out in the night for me to help him light his pipe.
[ترجمه گوگل]او به سختی می خوابید و گاهی اوقات شب ها از من صدا می زد تا به او کمک کنم تا پیپش را روشن کند
[ترجمه ترگمان]او به مشکل خوابیده بود و گاهی شب ها به من زنگ می زد و به او کمک می کردم تا پیپ روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One threatened to call out the National Guard to defend Atlanta's water rights.
[ترجمه گوگل]یکی تهدید کرد که گارد ملی را برای دفاع از حقوق آب آتلانتا فرا خواهد خواند
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها تهدید کرد که گارد ملی را احضار خواهد کرد تا از حقوق آب آتلانتا دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let's call out for pizza.
[ترجمه گوگل]بیا برای پیتزا صدا بزنیم
[ترجمه ترگمان]بیاید برای پیتزا صدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Daniel wanted to call out his shock, but the incoherent cry turned in his throat into a spurt of stomach bile.
[ترجمه گوگل]دنیل می‌خواست شوکه‌اش را صدا بزند، اما گریه‌ی نامنسجم در گلویش تبدیل به فوران صفرای معده شد
[ترجمه ترگمان]دانیل کوپر دلش می خواست از شوک او آگاه شود، اما فریاد incoherent در گلویش سرازیر شد و به درون معده اش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It made one call out to her.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که یکی با او تماس بگیرد
[ترجمه ترگمان] این باعث شد یه زنگ به اون بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Other areas which call out to be critically re-evaluated in this way are methodology and theory.
[ترجمه گوگل]حوزه‌های دیگری که در این راه نیاز به ارزیابی مجدد انتقادی دارند، روش‌شناسی و نظریه است
[ترجمه ترگمان]حوزه های دیگری که در این روش مورد ارزیابی مجدد قرار می گیرند، روش شناسی و نظریه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I want to call out bravely, the way little children in the countryside used to exclaim when we passed by.
[ترجمه گوگل]می‌خواهم با شجاعت فریاد بزنم، همان‌طور که بچه‌های روستایی وقتی ما از آنجا رد می‌شدیم فریاد می‌زدند
[ترجمه ترگمان]می خواهم شجاعانه فریاد بزنم، در حالی که بچه های روستایی در روستا وقتی از کنار ما رد می شدند، فریاد می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] نوشته راهنما . - خط و زیر نویسی که بخشهای خاصی از یک توضیح بر چسب خورده را علامت می زند.

انگلیسی به انگلیسی

• order troops to assemble; challenge to a duel; shout, speak in a loud voice
number letter or other symbol used to call attention to a particular part of an illustration

پیشنهاد کاربران

اسمش میشه call - out
▪️▪️▪️
PHRASAL VERB
۱ ) انتقاد علنی از شخصی یا ارگانی بخاطر حرف یا عمل اشتباه او و به چالش کشیدن او - مؤاخذه کردن
NORTH AMERICAN
- to publicly criticize or fault ( someone )
...
[مشاهده متن کامل]

- draw critical attention to someone's unacceptable actions or behaviour.
- If you call someone out or call out something they have said, you challenge them to justify it.
e. g.
Taylor Swift calls out Kim Kardashian over infamous Kanye West call
۲ ) کسی را به دوئل دعوت کردن - به مبارزه طلبیدن - برای مبارزه نفس کش طلبیدن
۳ ) به کار کشیدن چیزی یا کسی - بالفعل کردن یک خصیصه بالقوه در کسی یا چیزی
- Trouble can call out a person's best qualities.
مشکل می تواند باعث بکار کشیده شدن بهترین ویژگی های یک فرد شود.
- call out troops

call: نامیدن
call out: داد زدن
ask a person or an organization that provides a service to come and help you and deal with a problem
توضیح خواستن
informal
to criticize someone or ask them to explain their actions
غیر رسمی/ انتقاد کردن از کسی یا درخواست از کسی برای توضیح دادن اقداماتش
Others, however, came to the first lady's defense, praising her for showing support for Ukraine and calling out her critics
...
[مشاهده متن کامل]

If he did anything wrong, I'd be the first to call him out on it

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/call-out
اخراج کردنِ بازیکن از زمین بازی هم معنی داده
دوجور میاد، یا به صورت call out یا به صورتcall out for/on
call out for عمدتا در دو حالت "انتقادی و یا نیاز به کمک" به کار میره
call out یعنی فراخواندن ( یعنی فراخواندن به چالش، به مبارزه، برای کار کشیدن از کسی/کسانی و یا فریادی که موقع رفع نیاز به چیزی کشیده میشه )
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا نمی تونیم با call out جملات زیر را بگیم
او سر من فریاد کشید چون من اون کار را کردم
بچه ام از شکم درد فریاد میکشید ( در اینجا صرفا به عمل درد کشیدن اشاره میشه )
من با دیدن مار فریاد کشیدم ( چون فقط دارم ترس خودم را به دیگران اطلاع میدم ) . ولی جمله زیر را میشه با call out آورد
من با دیدن مار فریاد کشیدم کمک ( چون علاوه بر ترس از مار من نیاز به کمک دارم و برای رفع نیازمون کسی یا کسانی را میخوام فرابخوانم )
He yelled/shouted at me because I did that
I called out for help when I saw the snake = I screamed for help when I saw the snake

فرخواندن، فریاد زدن، بازگو کردن، برشمردن
متوسل شدن به کسی برای گرفتن کمک
دست به دامان کسی شدن برای خدمات گرفتن از او
فرا خوان دادن به کسی
دعوت کردن
He's calling out to me:
اون داره منو دعوت میکنه
صدا زدن یا فراخواندن برای کمک کردن
I'm embarrassed when my husband calls out my sobriety as the reason he won't drink
وقتی میبینم شوهرم کمک حال منه یا فرامیخونه اسباب اعتدال و آرامش منو یا مراعات می کنه حال من رو ، واین دلیلی است که او شراب نمیخوره من خجالت میکشم
انتقاد از روی دلسوزی
یا
Draw critical attention to someone's unacceptable behaviour
جلب توجه اخلاق بد کسی یا حساس بودن به اخلاق بدکسی
I embarrassed my husband calls out my sobriety as the reason he won't drink
عمداً به کسی توهین کردن ( عمدتاً به همراه به میان آوردن اسم طرف ) - به چالش کشیدن کسی به قصد ایجاد کشمکش یا مبارزه - ادای کسی را درآوردن
فراخوانی و دعوت یک نفر برای حل مشکل یا داستان
بار انتقاد را به کسی بستن به خاطر اینکه اون طرف خراب کاری کرده یا واقعاً کارش افتضاحه
...
[مشاهده متن کامل]

🌠To deliberately insult someone
◀️ Jerry O'Connell makes a bad movie. Kris wants to give him a call out. Kris yells "I'm calling you out O'Connell. "
🌠 To challenge someone in some way. Or to put someone on blast
◀️ I don't think you've really lost 300 pounds - you just say you have. Produce some Before & After photos. I'm calling you out!
🌠 ( vb or n ) To mock or insult someone or to issue a challenge for them to fight
◀️ After hearing Julio call out Richard for stepping on his shoes, the students rushed to the scene to see what the excitement was all about
🌠 When someone wants to fight you. . .
◀️ Yo, dat kid nick is callin you outtt kidd. .
^"call out"^
🌠 To insult; using an insult in place of one's name.
Usually referring to the term bitch
◀️ Insult: "What you want, bitch?"
Response: "Don't you be callin' me out my name!"
or
"Girl, you know I hate when players always call out of name. "
🌠when you talk all tough to get in a fight
◀️ John: What bitch ? U think ur bad ??
Mark: Dude are u fucking calling out right now ?
🌠summon someone to deal with an emergency or provide a service.
◀️"patients are to be told to stop calling doctors out unnecessarily at night"
🌠 draw critical attention to someone's unacceptable actions or behaviour.
◀️"people were calling him out for his negative comments"
◀️ !!CONOR MCGREGOR CALLS OUT JOHN CENA

اعتراض کردن
به روی کسی آوردن
انتقاد علنی کردن
بلند داد زدن.
توبیخ کردن
لغو کردن
Call out on
• نکوهش/مؤاخذه/سرزنش کردن کسی به خاطر عمل ناشایست
• احضار کسی برای بازخواست در مورد کار اشتباهش
To confront people with their lies or intentions and tell them that you know their lies
• گوشزد کردن اشتباه کسی؟؟؟
• برای مبارزه نفس کش طلبیدن to start a battle
کسی را با صدای بلند فراخواندن
تو فیلما که میگن:"I'm calling you out" معنیش میشه:"بیا جلو نفس کش؛ نفس کش میطلبم"
پیش هم توبیخ کردن
انتقاد کردن
to call somebody out
It's call - out time! 35 dollars!
زمانش رسیده که با صدای بلند اعلام کنم، آقا حراجه 35 دلار.
فریاد زدن برای جلب توجه، با صدای بلند داد زدن، فراخوان دادن، . . .
انتقاد کردن، نقد کردن، ایراد گرفتن، به چالش کشیدن
داد زدن
صحبت کردن، اعلام کردن
توضیح اجزا
صدا زدن، زنگ زدن ( برای کمک )
داد زدن
فریاد زدن
جیغ زدن و ایجاد صدای بلند واسه کمک خواستن
مثال:
Even if I want to call out for help, I can't
حتی اگه بخوام واسه کمک فریادم بزنم، نمیتونم
جلب توجه با صدا کردن
۱ ) احضار کردن یا فراخوانی شخص یا سازمانی برای تلاش در جهت حل مشکلی اضطراری
The lifeboat was called out yesterday
۲ ) انتقاد از شخصی بخاطر حرف یا عمل او و به چالش کشیدن او
Calling Sara out in front of everyone wasn’t exactly fair.
فراخوانی
بلند بلند حرف زدن
احضار کردن
حرف زدن
گفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس