cajole

/kəˈdʒoʊl//kəˈdʒəʊl/

معنی: گول زدن، ریشخند کردن
معانی دیگر: خر کردن، زبان بازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن، چاپلوسی

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: cajoles, cajoling, cajoled
مشتقات: cajolingly (adv.), cajoler (n.)
• : تعریف: to coax or persuade insistently, as by flattery or false promises.
مشابه: charm, talk, wheedle

- He tried to cajole the teacher into letting him retake the exam.
[ترجمه محمدرضا ربیعی ] او با چرب زبانی سعی کرد تا معلم راضی شود که دوباره امتحان بگیرد
|
[ترجمه navid] او با چرب زبانی سعی کرد تا معلم راضی شود که او دوباره امتحان بدهد
|
[ترجمه سامان جوادی نژاد] او تلاش کرد که با استفاده از چرب زبانی معلم را راضی کندتا به او اجازه دهددوباره امتحان بدهد.
|
[ترجمه گوگل] او سعی کرد معلم را فریب دهد که اجازه دهد او در امتحان دوباره شرکت کند
[ترجمه ترگمان] او سعی کرد تا معلم را راضی کند تا امتحان را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we used to cajole pari into ironing our shirts
ما با چرب زبانی پری را به اطو کردن پیراهن هایمان وا می داشتیم.

2. It is difficult to cajole him into consent.
[ترجمه فاروق حمزه زاده] سخته که او تن به رضایت دهد
|
[ترجمه زمان سلطانمرادی] سخته که او را وادار به رضایت کنید
|
[ترجمه زمان سلطانمرادی] راضی کردن او کار دشواریست
|
[ترجمه مریم مزدایی] , این مشکل است که زیر پایش بنشینی تا رضایت دهد.
|
[ترجمه گوگل]جلب رضایت او دشوار است
[ترجمه ترگمان]وادار کردن او به رضایت دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He really knows how to cajole people into doing what he wants.
[ترجمه فاروق حمزه زاده] واقعا او میداند مردم را برای آنچه که می خواهد راضی کند
|
[ترجمه فاروق حمزه زاده] واقعا او میداند چگونه مردم را برای آنچه که می خواهد راضی کند
|
[ترجمه گوگل]او واقعاً می داند که چگونه مردم را وادار کند تا آنچه را که می خواهد انجام دهند
[ترجمه ترگمان]اون واقعا می دونه چطور مردم رو راضی کنه تا کاری رو که می خواد انجام بدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aid workers do their best to cajole rich countries into helping.
[ترجمه فاروق حمزه زاده] کارکنان تمام تلاششان را می کنند تا کشور های ثروتمند را برای کمک کردن راضی کنند
|
[ترجمه گوگل]امدادگران تمام تلاش خود را می کنند تا کشورهای ثروتمند را تشویق به کمک کنند
[ترجمه ترگمان]امدادگران نهایت تلاش خود را می کنند تا کشورهای ثروتمند را راضی به کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The most effective technique is to cajole rather than to threaten.
[ترجمه گوگل]موثرترین تکنیک به جای تهدید کردن، تهمت زدن است
[ترجمه ترگمان]موثرترین روش، چاپلوسی کردن به جای تهدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I managed to cajole her out of leaving too early.
[ترجمه گوگل]من توانستم او را از رفتن خیلی زود ترك كنم
[ترجمه ترگمان]موفق شدم که او را راضی کنم که زود از اینجا بیرون برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The adverts scold us and cajole us and wheedle us and fawn us to keep up with the Joneses.
[ترجمه گوگل]آگهی‌ها ما را سرزنش می‌کنند، ما را سرزنش می‌کنند، ما را به هلاکت می‌رسانند و ما را حنایی می‌کنند تا با جونزها همگام شویم
[ترجمه ترگمان]The ما را گول می زنند و ما را گول می زنند و به ما کلک می زنند و به ما fawn تا خود را با the و Joneses نگه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hence, the commander had to beg, cajole, and browbeat authorities of three nations to get what he needed.
[ترجمه گوگل]از این رو، فرمانده مجبور بود برای به دست آوردن آنچه مورد نیازش بود، التماس کند، ناسزا بگوید و از مقامات سه کشور کتک بزند
[ترجمه ترگمان]از این رو، فرمانده ناچار بود از مقامات سه کشور خواهش کند که آنچه را که نیاز داشت به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dealing managers and team leaders shout at, cajole and entice their dealers into selling large quantities of stock.
[ترجمه گوگل]مدیران معاملات و رهبران تیم به داد و ستد می پردازند، دلالان خود را فریاد می زنند و آنها را به فروش مقادیر زیادی سهام ترغیب می کنند
[ترجمه ترگمان]برخورد مدیران و رهبران تیم با چاپلوسی، تملق و جذب فروشندگان خود در فروش مقادیر زیادی سهام، فریاد می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This man, too, he tried to train, cajole, and threaten into submission.
[ترجمه گوگل]این مرد نیز سعی کرد آموزش دهد، فریاد بزند و تهدید به تسلیم کند
[ترجمه ترگمان]این مرد نیز سعی کرد با cajole، cajole کند و تسلیم تسلیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He managed to cajole Hayden to take part in the program.
[ترجمه گوگل]او موفق شد هیدن را برای شرکت در برنامه تشویق کند
[ترجمه ترگمان]او توانست هایدن را راضی کند تا در این برنامه شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Teachers tend to cajole, comment, and direct students at every turn.
[ترجمه گوگل]معلمان تمایل دارند دانش آموزان را در هر لحظه به زبان بیاورند، نظر بدهند و راهنمایی کنند
[ترجمه ترگمان]معلمان گرایش به چاپلوسی، اظهار نظر و دانش آموزان مستقیم دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They too would be trying to persuade, sell, cajole their fellow officers.
[ترجمه گوگل]آنها نیز در تلاش برای متقاعد کردن، فروش و فریفتن افسران همکار خود هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم سعی می کردند آن ها را قانع کنند، بفروشد و fellow را راضی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To cajole is useless.
[ترجمه سامان جوادی نژاد] زبان بازی کردن فایده ای ندارد
|
[ترجمه گوگل]کژول کردن بی فایده است
[ترجمه ترگمان]گول زدن بی فایده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cajole, shame, bully, push away?
[ترجمه گوگل]کاجول، شرم، قلدر، دور کردن؟
[ترجمه ترگمان]cajole، شرم، قلدر، هل بدید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

انگلیسی به انگلیسی

• persuade; tempt, entice, beguile; entrap
if you cajole someone into doing something that they do not want to do, you persuade them to do it.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cajole
✅️ اسم ( noun ) : cajolery
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
با زبان خوش مجاب کردن
با زبان بازی . . . را راضی کردن، با چرب زبانی . . . را متقاعد کردن؛ زیر پای . . . نشستن؛ هندوانه زیر بغل . . . گذاشتن؛ گول زدن
راضی کردن
ترغیب کردن به انجام کاری ( یا به اصطلاح خودمون خر کردن کسی به انجام کاری )
با استفاده از کلمات خوشایند و چرب زبانی کسی را سر راه آوردن ، مجاب کردن ) به ویژه وقتی طرف مقابل تمایلی به انجام آن ندارد ) دیله توتماخ ( به ترکی )
Persuade, tempt, lure, sweet talk, soft soap, soothe, entice, seduce , butter up, twist someone's arm, talk into, coax , flattery , wheedle , get, encourage, prod , stimulate, woo
...
[مشاهده متن کامل]

His mother pleaded, cajoled and prayed for her son to get started on his work.

متقاعد کردن تدریجی
We do our best to cajole rich countries into helping.
با چرب زبانی کسی را متقاعد کردن

بپرس