cadre

/ˈkædri//ˈkɑːdə/

معنی: کادر، مجموعه کارمندان یک اداره
معانی دیگر: گروه اصلی هر سازمان، اعضای اصلی یک سازمان نظامی، گروهک، پیرابند، پایوران، هسته گروه (گروه کوچک و متشکلی که برای آموزش یا رهبری گروه بزرگتری سازمان یافته باشد)، هسته ی مرکزی (در هر گروه)، ساختار یا چارچوب بنیادین، ساختمان یا طرح اصلی، مجموعه یک طبقه از صنوف اجتماعی، واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the military, a core group of experienced personnel who can set up and train a new unit.

(2) تعریف: a group of trained people who can get new projects and organizations started.

- A cadre of scientists was selected to begin the moon-landing project.
[ترجمه گوگل] کادری از دانشمندان برای شروع پروژه فرود بر ماه انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان] گروهی از دانشمندان برای آغاز پروژه فرود ماه انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a cadre of saboteurs was behind the recent riots by the workers
یک هسته ی مرکزی (متشکل از) خرابکاران،محرک پشت پرده ی اغتشاشات اخیر کارگران بود.

2. The chief cadre in charge should bear greater responsibility.
[ترجمه گوگل]کادر اصلی مسئول باید مسئولیت بیشتری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کادر اصلی مسئول باید مسئولیت بیشتری بر دوش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The unscrupulous cadre was severely punished for making away with the wealth of the state at will.
[ترجمه گوگل]کادر بی وجدان به دلیل اینکه ثروت دولت را به میل خود از بین برده به شدت مجازات شد
[ترجمه ترگمان]این کادر اخلاقی به شدت مجازات شده بود تا با ثروت دولت کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the young cadre made no such move.
[ترجمه گوگل]اما کادر جوان چنین حرکتی انجام نداد
[ترجمه ترگمان]اما کادر جوان هیچ حرکتی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The only optimistic statement came from the third cadre of military transport, which had recently held two cell meetings.
[ترجمه گوگل]تنها اظهارات خوشبینانه از سوی کادر سوم حمل و نقل نظامی که اخیراً دو جلسه سلولی برگزار کرده بود، بیان شد
[ترجمه ترگمان]تنها بیانیه خوش بینانه از کادر سوم حمل و نقل نظامی بود که اخیرا دو جلسه سلول را برگزار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A special cadre of judicial officers, the taxing masters, has been established to carry out this process.
[ترجمه گوگل]کادر ویژه ای از ضابطان دادگستری به نام اربابان مالیاتی برای انجام این فرآیند ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک کادر ویژه از افسران قضایی، مدیران مالیات، برای اجرای این فرآیند تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Already, the mayor is creating a cadre of business advisors to start brainstorming more ideas.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، شهردار در حال ایجاد کادری از مشاوران تجاری برای شروع ایده‌های بیشتر است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، شهردار یک کادر مشاور تجاری ایجاد می کند تا ایده های جدید تری را شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Divorced from the mass movement, a revolutionary cadre becomes a sect.
[ترجمه گوگل]با جدا شدن از جنبش توده ای، یک کادر انقلابی به فرقه تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک گروه انقلابی که از جنبش جمعی جدا شده، به یک فرقه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Regard a Party member as the cadre, party spirit takes exercise is its lifetime obligatory course.
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن یک عضو حزب به عنوان کادر، روحیه حزبی به عنوان یک دوره واجب مادام العمر است
[ترجمه ترگمان]یک عضو حزب را به عنوان کادر مورد ملاحظه قرار دهید، روح حزبی که ورزش می کند، دوره الزامی عمر آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Stone of road of cadre pleasant pawnshop, for civilian become rich make contribution.
[ترجمه گوگل]سنگ جاده از رهنی دلپذیر کادر، برای غیرنظامی تبدیل شدن به پولدار کمک می کند
[ترجمه ترگمان]استون جاده یک موسسه رهنی مطبوع، که برای شهروندان ثروتمند به حساب می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The United Nations is nothing but a cadre of third world criminals masquerading as humaitarians.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد چیزی نیست جز کادری متشکل از جنایتکاران جهان سوم که خود را به شکل انسان دوست در می آورند
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل متحد چیزی نیست جز یک دسته از جنایتکاران جهان سوم که به شکل humaitarians ظاهر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For this, article chooses a cadre to hold to masses accepted principle talks about peripheral opinion.
[ترجمه گوگل]برای این منظور، مقاله کادری را انتخاب می‌کند تا در بحث‌های اصولی پذیرفته‌شده توده‌ها درباره نظرات پیرامونی برگزار کند
[ترجمه ترگمان]برای این منظور، این مقاله یک کادر را انتخاب می کند تا اصول پذیرفته را در مورد نظر محیطی مورد قبول قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A cadre should be ready to take a lower post as well as a higher one.
[ترجمه گوگل]یک کادر باید برای گرفتن پست پایین تر و همچنین پست بالاتر آماده باشد
[ترجمه ترگمان]یک کادر باید آماده برای گرفتن پست پایین تر و نیز یک کادر بالاتر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Leading cadre choose interview is a of open choose and competitive mount guard important segment.
[ترجمه گوگل]مصاحبه انتخاب کادر پیشرو یک بخش مهم گارد انتخابی باز و رقابتی است
[ترجمه ترگمان]کادر رهبری که مصاحبه را انتخاب می کند یکی از انتخاب باز و حفاظت رقابتی بخش مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then, have a responsible Party cadre who enjoys prestige make a summing-up speech that is both analytical and convincing to effect a complete change in the atmosphere.
[ترجمه گوگل]سپس، از یک کادر مسئول حزب که از اعتبار برخوردار است، یک سخنرانی جمع بندی را بخواهید که هم تحلیلی و هم متقاعدکننده باشد تا تغییری کامل در فضا ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]سپس، یک کادر حزب مسئول داشته باشید که از پرستیژ بهره می برد و یک سخنرانی تجمیع ایجاد می کند که هم تحلیلی بوده و هم متقاعد کننده برای تاثیر کامل یک تغییر کامل در اتمسفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کادر (اسم)
cadre

مجموعه کارمندان یک اداره (اسم)
cadre, personnel

انگلیسی به انگلیسی

• framework; nucleus or core group capable of assuming control and training others
a cadre is a small group of people who have been specially chosen, trained, and organized for a particular purpose, especially by a political organization.

پیشنهاد کاربران

۱. چهارچوب، کادر، استخوان بندی
۲. ( حقوق ) ( افسران ) کادر
۳. کادر رهبری
cadre ( عمومی )
واژه مصوب: پایوران
تعریف: گروهی متشکل از افراد متخصص در یک زمینه
در زمینه نظامی:
پایور برابر با نیروی نظامی غیروظیفه
کادر، هیئت، تیم
Body, team

بپرس