cushions the blow

پیشنهاد کاربران

to make one's disappointment less painful.
دلگرمی دادن - دلخوشی دادن
She was disappointed not to get the job, but the promise of another job cushioned/softened the blow
وقتی استخدام نشد ناامید شد . ولی قول یه کار دیگه باعث دلگرمی و دلخوشی اش شد
cushion/soften the blow, مرحم بودن بر دردی، تسکینی بر درد بودن، به خود دلخوشی دادن، البته cushions the
blow هم میگن، اولین بار توی قسمت۳ فصل اول سریال فرندز این اصطلاح رو دیدم، دوستانی که ماستمالی کردن و با پنبه سربریدن، معنی کرده بودن با عرض معذرت کاملا اشتباه متوجه شدن خواهشا مراجعه کنید دیکشنری کمبریج و لانگمن انگلیسی به انگلیسی
...
[مشاهده متن کامل]

ماست مالی کردن
کمتر بر خودرن
کمتر بر خوردن یه موضوع نسبت به کسی
در مورد مشکلات و سختی ها/ ضرر ها و آسیبها: از ( شدت یا میزان ) مشکل / سختی/ ضرر/ آسیب / فشار ( وارده ) کم کردن
با پنبه سر بریدن

بپرس