crooked

/ˈkrʊkəd//krʊkt/

معنی: پیچیده، کج، نا درست، خم، ناراست، چوله
معانی دیگر: قلابدار، دارای کژی یا انحنا، کج و کوله، کج و معوج، کژ، یک وری، شفت، کژمژ، چمچاچ، کلاهبردار، شیاد، متقلب، کژرفتار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: crookedly (adv.), crookedness (n.)
(1) تعریف: bent, curved, or twisting.
مترادف: askew, awry, bent, bow, curvy, tortuous
متضاد: straight
مشابه: aslant, cockeyed, deformed, devious, gnarled, hooked, looped, misshapen, sinuous, spiral, winding, zigzag

- There's a little crooked path that leads down to the lake.
[ترجمه گوگل] یک مسیر کمی کج وجود دارد که به پایین دریاچه ختم می شود
[ترجمه ترگمان] مسیری کج و معوج داریم که به سمت دریاچه منتهی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The table has crooked legs.
[ترجمه م] پایه های میز کج هستند
|
[ترجمه گوگل] میز پاهای کج دارد
[ترجمه ترگمان] میز پای کج داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: dishonest or devious.
مترادف: corrupt, deceitful, devious, dishonest, fraudulent, sinuous
متضاد: honest, square, straight
مشابه: criminal, doctored, fixed, foul, furtive, guileful, indirect, insidious, loaded, rigged, scheming, sneaky, two-faced, underhanded, unscrupulous

- He has a crooked lawyer to help him cover up all his illegal dealings.
[ترجمه گوگل] او یک وکیل متقلب دارد که به او کمک می کند تا تمام معاملات غیرقانونی خود را پنهان کند
[ترجمه ترگمان] اون یه وکیل حقه باز داره که کمکش کنه تمام معاملات غیر قانونی اش رو مخفی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a crooked line
خط ناصاف

2. a crooked line
خط کج

3. a crooked man
مرد نادرست

4. he crooked his little finger
او انگشت کوچک خود را خم کرد.

5. narrow, crooked streets
خیابان های باریک و پرپیچ و خم

6. the part in your hair is crooked
فرق موی تو کج است.

7. He who laughs at crooked men should need walk very straight.
[ترجمه گوگل]کسی که به مردان کج می خندد باید خیلی صاف راه برود
[ترجمه ترگمان]کسی که به مردان کج می خندد احتیاج به قدم زدن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Straight trees have crooked roots.
[ترجمه گوگل]درختان راست ریشه کج دارند
[ترجمه ترگمان]درخت های صاف ریشه های کج دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Polly gave her a crooked grin.
[ترجمه گوگل]پولی پوزخندی کج به او زد
[ترجمه ترگمان]جان پولی لبخندی کج و معوج به او زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You have to drive slowly on these crooked country roads.
[ترجمه گوگل]باید آهسته در این جاده های روستایی کج برانید
[ترجمه ترگمان]تو باید آروم رانندگی کنی به این جاده های کج و معوج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He crooked a necklace from that department store.
[ترجمه گوگل]او یک گردنبند از آن فروشگاه بزرگ کج کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه گردن بند از اون فروشگاه crooked
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He threw in with some crooked men.
[ترجمه گوگل]او با چند مرد کج‌رو پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] اون با چندتا مرد کج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You've got your hat on crooked.
[ترجمه شان] کلاهت را کج بر سر گذاشته ای
|
[ترجمه گوگل]کلاهت را کج کرده ای
[ترجمه ترگمان]کلاه کج و معوج داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She winked and crooked a finger at him.
[ترجمه گوگل]چشمکی زد و انگشتش را به سمت او کج کرد
[ترجمه ترگمان]او چشمکی زد و انگشتش را کج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. From this angle it looks crooked.
[ترجمه گوگل]از این زاویه کج به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]از این زاویه کج به نظر میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Thunder boomed like battlefield cannons over Crooked Mountain.
[ترجمه گوگل]رعد مانند توپ های میدان نبرد بر فراز کوه کج می پیچید
[ترجمه ترگمان]رعد و برق مثل توپ میدان نبرد در بالای کوه می غرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

کج (صفت)
devious, crank, lopsided, indirect, wry, crooked, cater-cornered, sinister, snafu, recurvate, left-hand, sideling

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

خم (صفت)
inclined, bent, curved, humped, crooked, nutant, bow-backed

ناراست (صفت)
incorrect, crooked

چوله (صفت)
crooked

تخصصی

[ریاضیات] منحنی، خمیده

انگلیسی به انگلیسی

• not straight, bent; dishonest
something that is crooked is bent or twisted.
someone who is crooked is dishonest or a criminal.

پیشنهاد کاربران

👈🏿 واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : crooked 💎 تلفظ واژه: KRU - kid ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: خم، سرکج ⭐ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : ankyl/o
The rable has crooked legs : پایه های میز کج هستند
کج = Crooked
Crooked eye چشم چپول چشم لوچ
از اون لاشیا
از اون بیخودا
informal
dishonest; illegal criminal
غیر رسمی/ فاسد، دغل، غیرقانونی، خلافکار
If you describe a person or an activity as crooked, you mean that they are dishonest or criminal
a crooked cop
...
[مشاهده متن کامل]

crooked deals
crooked politicians
Synonyms: dishonest, criminal, illegal, corrupt More Synonyms of crooked

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/crooked
Crooked Smile:
A crooked smile is uneven and bigger on one side than the other
لبخند کجکی، حالتی که گوشه ی یک لبمون بالاتره
crooked
فاسد
کج و کوله ؛ شیاد , حقه باز
# His front teeth are crooked
# You have to drive slowly on these crooked roads
# She plays the role of a crooked lawyer
# His crooked lawyer helped him cover up all his illegal dealings
پیچ در پیچ
کج و کوله
مثال :
. you have to drive slowly on these crooked country roads
باید توی این جاده های کج و کوله بیرون شهر آروم برونی .
میتونید به کانال اینستاگرام من سربزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر . ممنونم
instagram. com/languageyar

بپرس