counsel

/ˈkaʊnsl̩//ˈkaʊnsl̩/

معنی: مشورت، اندرز، رایزنی، تدبیر، مصلحت اندیشی، مشاوره دو نفری، توصیه کردن، نظریه دادن، پند دادن
معانی دیگر: شور، کنکاش، سگالش، نصیحت، توصیه، پند، رهنمود، وکیل دادگستری، مشاور(ان) حقوقی، اندرز دادن، نصیحت کردن، سفارش کردن، رهنمون، کنکاشگر، پندآموز، ناصح، اندرزگر، (قدیمی) تصمیم، منظور، مقصود، (قدیمی) داوری، قضاوت، درایت، عقل، خردمندی، (مهجور) محرمانه، سری، پند دادن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: keep one's own counsel
(1) تعریف: guidance or advice, esp. as given by an authority or wise person.
مترادف: advice, guidance
مشابه: instruction, recommendation

- You should receive counsel from your doctor before you start the program.
[ترجمه هستی] پیش از اینکه برنامه را شروع کنی باید از پزشکت مشاوره بگیری
|
[ترجمه گوگل] قبل از شروع برنامه باید از پزشک خود مشاوره دریافت کنید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه برنامه رو شروع کنی باید مشاوره بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She thanked the minister for his counsel.
[ترجمه گوگل] او از مشاوره وزیر تشکر کرد
[ترجمه ترگمان] از وزیر برای مشورت او تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: mutual deliberation or exchange of ideas and positions; consultation.
مترادف: consultation, deliberation
مشابه: conference, dialogue, discussion

- Their counsel lasted more than two hours but resulted in a fair decision.
[ترجمه گوگل] مشاوره آنها بیش از دو ساعت به طول انجامید، اما به یک تصمیم منصفانه منجر شد
[ترجمه ترگمان] این اندرز بیش از دو ساعت به طول انجامید، اما در نتیجه تصمیمی عادلانه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (used with a sing. or pl. verb) an attorney, attorneys, or a law firm engaged to give legal advice or representation in court.
مترادف: attorney, attorney-at-law, counselor, lawyer
مشابه: advocate, defense

- Are you being represented by counsel for your defense?
[ترجمه گوگل] آیا شما توسط وکیل برای دفاع از خود وکالت دارید؟
[ترجمه ترگمان] تو نماینده دفاع از دفاع از خودت هستی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Who is the defense counsel in this case?
[ترجمه گوگل] وکیل مدافع در این پرونده کیست؟
[ترجمه ترگمان] وکیل دفاع در این پرونده کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: counsels, counseling, counselling, counseled, counselled
(1) تعریف: to give advice or counsel to.
مترادف: advise, guide
مشابه: exhort, instruct, persuade

- She has counseled many students on decisions that affect their futures.
[ترجمه گوگل] او به بسیاری از دانش آموزان در مورد تصمیماتی که بر آینده آنها تأثیر می گذارد، مشاوره داده است
[ترجمه ترگمان] او به بسیاری از دانشجویان درباره تصمیماتی که بر آینده آن ها تاثیر می گذارد، مشاوره داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to advise in favor of; advocate.
مترادف: advise, advocate, recommend
مشابه: endorse, prescribe, propose, suggest, urge

- He counseled patience in the campaign for disarmament.
[ترجمه Duman] او توصیه کرد به خودداری در کمپین برای خلع سلاح
|
[ترجمه گوگل] او در کارزار خلع سلاح به صبر توصیه کرد
[ترجمه ترگمان] او به شکست در مبارزه با خلع سلاح کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to give or receive counsel.
مترادف: advise

جمله های نمونه

1. counsel for the defense
وکیل مدافع

2. their counsel lasted two hours
کنکاش آنان دو ساعت طول کشید.

3. wise counsel
پند عاقلانه

4. a counsel of perfection
اندرزی که خوب است ولی انجامش دشوار یا نشدنی است

5. take counsel together
با هم مشورت (کنکاش) کردن

6. hold (or take) counsel (with somebody)
مشاوره (کنکاش) کردن (با کسی)

7. keep one's own counsel
دست خود را رو نکردن،(اندیشه یا نقشه و غیره ی خود را) پنهان نگهداشتن

8. he is a person whose counsel we had already heard
او کسی است که رهنمودهای او را قبلا هم شنیده بودیم.

9. part of his work is to counsel juvenile delinquents
بخشی از کار او اندرز دادن به جوانان بزهکار است.

10. they did not listen to the counsel of their elders
آنان به اندرز بزرگترهای خود گوش فرا ندادند.

11. you should seek the advice of counsel
باید از مشاور(ان) حقوقی رهنمود بخواهی.

12. A fool may give a wise man counsel.
[ترجمه گوگل]احمق ممکن است به یک مرد عاقل نصیحت کند
[ترجمه ترگمان]یک احمق می تواند مشاور خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the counsel be good no matter who gave it.
[ترجمه گوگل]اگر مشاوره خوب باشد مهم نیست چه کسی آن را داده است
[ترجمه ترگمان]اگر وکیل خوب باشد، مهم نیست که چه کسی آن را داده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anger and haste hinder good counsel.
[ترجمه نگار] خشم و عجله مانع مشاور خوب میشوند
|
[ترجمه گوگل]خشم و عجله مانع مشاوره خوب می شود
[ترجمه ترگمان]خشم و شتاب hinder خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The witness was cross-examined by the prosecuting counsel.
[ترجمه گوگل]این شاهد توسط وکیل دادگستری مورد بازجویی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] شاهد توسط دادستان تحقیق کرده بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Good counsel does no harm.
[ترجمه گوگل]مشاوره خوب ضرری ندارد
[ترجمه ترگمان]مشاوره خوب ضرری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The police have provided experts to counsel local people affected by the tragedy.
[ترجمه گوگل]پلیس کارشناسانی را برای مشاوره با مردم محلی آسیب دیده از این فاجعه فراهم کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس متخصصانی را برای رایزنی با مردم محلی که تحت تاثیر این تراژدی قرار گرفته اند، داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The judge asked counsel for the defence to explain.
[ترجمه گوگل]قاضی از وکیل مدافع خواست تا توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]قاضی از وکلای مدافع خواست تا توضیح دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مشورت (اسم)
counsel, advice, consultation, deliberation, advisement, rede

اندرز (اسم)
sermon, counsel, advice, monition, axiom, motto

رایزنی (اسم)
counsel, advice, consultation

تدبیر (اسم)
measure, counsel, rede, design, contraption, experiment, scheme, contrivance, plan, machination, gimmick

مصلحت اندیشی (اسم)
counsel

مشاوره دو نفری (اسم)
counsel

توصیه کردن (فعل)
counsel, recommend

نظریه دادن (فعل)
counsel, opine

پند دادن (فعل)
admonish, advise, counsel

تخصصی

[حقوق] مشورت کردن، نظر مشورتی دادن، مشاوره حقوقی، مشورت، وکیل

انگلیسی به انگلیسی

• advice, consultation; attorney, lawyer
advise, instruct, advocate
counsel is careful advice; a formal word.
if you counsel someone to do something, you advise them to do it; a formal word.
if you counsel people, you give them advice about their problems; a formal word.
a counsel is a lawyer who gives advice on a legal case and fights the case in court; a formal word.

پیشنهاد کاربران

type of lawyer who represents you in court
counsel for
The judge asked counsel for the defence to explain
۱ _ مشورت ، مشاوره
۲ _ مشورت دادن ، مشاوره دادن
رهنمود دادن
consul: کنسول ( نماینده )
consulate: کنسولگری
console: دلداری دادن، آرام کردن
council: انجمن، شورا
consult: مشورت کردن، مراجعه کردن به ( به منبع )
counsellor: وکیل یا مشاور
counsel: سفارش کردن
Councel: مشورت دادن
Consult: مشورت کردن
توی دادگاه آمریکا قاضی وکیل رو counsel صدا میزنه :
counsel please approach the bench
مشاوره
مشورت دادن
give professional advice to sb with a problem
راهنمایی کردن
مشاور
مصلحت اندیشی
وکیل مدافع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس