constancy

/ˈkɑːnstənsi//ˈkɒnstənsi/

معنی: وفاداری، استواری، ثبات، متانت، پایداری
معانی دیگر: پابرجایی، بلاتغییر بودن، تداوم، ثبات قدم، اراده، وفا، پایمردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the quality of being constant or invariable, as in purpose, opinion, or devotion; steadfastness; loyalty.
مشابه: allegiance, fidelity, loyalty, stability

(2) تعریف: the quality of being uniform; stability; regularity.
مشابه: stability

جمله های نمونه

1. his constancy of will
استواری اراده ی او

2. the constancy of friends
وفای دوستان

3. the constancy of traditions
تداوم سنت ها

4. The secret of success is constancy of purpose.
[ترجمه نادری] راز موفقیت استواری عقیده است
|
[ترجمه گوگل]راز موفقیت، ثبات هدف است
[ترجمه ترگمان]راز موفقیت، ثبات هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The secret of success is constancy to purpose.
[ترجمه گوگل]راز موفقیت، پایداری در هدف است
[ترجمه ترگمان]راز موفقیت، وفاداری به هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We live in a world without constancy.
[ترجمه گوگل]ما در جهانی بدون ثبات زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما در دنیایی بدون پایداری زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Never doubt the constancy of my love for you.
[ترجمه گوگل]هرگز به پایداری عشق من به تو شک نکن
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت به پایداری عشق من نسبت به تو شک نداشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As for size constancy it is linked with the coordination of perceptually controlled movements.
[ترجمه گوگل]در مورد ثبات اندازه، با هماهنگی حرکات کنترل شده ادراکی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]اما اندازه پایداری آن با هماهنگی حرکات کنترل شده perceptually مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A parenting network can create a constancy of love one person can not generate.
[ترجمه گوگل]یک شبکه فرزندپروری می تواند عشقی را ایجاد کند که یک نفر نمی تواند ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]یک شبکه والدین می تواند ثبات عشق ایجاد کند که یک نفر نمی تواند تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Numerous mental capacities show similar constancy.
[ترجمه گوگل]ظرفیت های ذهنی متعددی ثبات مشابهی را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]قابلیت های ذهنی متعدد، پایداری مشابهی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The secret to success is constancy of purpose. Benjamin Disraeli
[ترجمه گوگل]راز موفقیت، ثبات هدف است بنیامین دیزرائیلی
[ترجمه ترگمان]راز موفقیت، ثبات هدف است بنیامین Disraeli
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nor has this heroic constancy been exceptional, limited to a few chosen souls.
[ترجمه گوگل]این ثبات قهرمانانه نیز استثنایی نبوده و محدود به چند روح برگزیده شده است
[ترجمه ترگمان]این پایداری قهرمانی، استثنایی و محدود به چند روح انتخاب نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Traditional color constancy algorithms can only handle the images which intensities are linear with the scene reflected illuminations.
[ترجمه گوگل]الگوریتم‌های ثابت رنگ سنتی فقط می‌توانند تصاویری را کنترل کنند که شدت آن‌ها با نورهای بازتاب‌شده صحنه خطی هستند
[ترجمه ترگمان]الگوریتم های رنگ سنتی ثبات رنگ تنها می توانند تصاویری را که شدت های خطی با صحنه خطی هستند، اداره کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Color constancy refers to the invariability of color perception of the same surface under different illuminations.
[ترجمه گوگل]ثبات رنگ به تغییر ناپذیری درک رنگ از همان سطح در زیر نورهای مختلف اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]ثبات رنگ به the ادراک رنگ از یک سطح زیر نور شدید مختلف اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفاداری (اسم)
loyalty, camaraderie, allegiance, fidelity, fealty, constancy, troth

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

ثبات (اسم)
bookkeeper, constancy, recorder, fortitude, stability, stableness, poise, register, consistency, cataloger, cataloguer, fixity, consistence, immutability, grit, indelibility, permanency

متانت (اسم)
equanimity, constancy, calmness, sobriety, serenity, placidity, firmness, self-possession

پایداری (اسم)
resistance, durability, constancy, stability, stableness, fixity, endurance, permanency

تخصصی

[نساجی] ثبات - پایداری
[ریاضیات] پیوسته، دائما، ثبات، ثابت بودن

انگلیسی به انگلیسی

• steadiness, perseverance; faithfulness, loyalty
constancy is the quality of staying the same even though other things change.
constancy is also faithfulness and loyalty to a particular person or belief even when you are in difficulty or danger.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : constancy / constant
✅️ صفت ( adjective ) : constant
✅️ قید ( adverb ) : constantly
constancy ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: ثابت بینی
تعریف: تمایل به ثابت دیدن شی ء یا ویژگی های آن علی رغم تغییر در شرایط محیط
" پایایی" در علم رنگ کلمه Colour constancy به معنی عدم تغییر رنگ یک نمونه رنگی بویژه با تغییر منبع نوری است و می توان از "پایایی رنگ" به عنوان جایگزین این واژه استفاده کرد و برای colour constant می توان از "پایارنگ" استفاده کرد.
ثبات و پایداری

بپرس