conflation

/kənˈfleɪʃn̩//kənˈfleɪʃn̩/

معنی: تلفیق، تالیف، ترکیب دو عبارت با یکدیگر
معانی دیگر: (در مورد دومتن یا تفسیر مختلف) در آمیخت

جمله های نمونه

1. This refrain is a conflation of two verses from the classic period of Old Testament prophecy in Isaiah 1and Habakkuk
[ترجمه گوگل]این ترفند تلفیقی از دو آیه از دوره کلاسیک پیشگویی عهد عتیق در اشعیا 1 و حبقوق است
[ترجمه ترگمان]این برگردان تفسیری از دو بیت از دوران کلاسیک پیشگویی عهد قدیم در Isaiah ۱ و Habakkuk است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, the conflation of encryption with identification often leads to user confusion.
[ترجمه گوگل]با این حال، اختلاط رمزگذاری با شناسایی اغلب منجر به سردرگمی کاربر می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، conflation رمزنگاری با شناسایی اغلب منجر به سردرگمی کاربر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The common conflation of the US with Jews goes back to the late 19th century, when European reactionaries loathed America for being a rootless society based only on financial greed.
[ترجمه گوگل]آمیختگی مشترک ایالات متحده با یهودیان به اواخر قرن نوزدهم برمی گردد، زمانی که مرتجعان اروپایی از آمریکا به دلیل اینکه جامعه ای بی ریشه و تنها بر اساس طمع مالی است، متنفر بودند
[ترجمه ترگمان]conflation مشترک آمریکا با یهودیان تا اواخر قرن نوزدهم باز می گردد، هنگامی که reactionaries اروپایی از آمریکا برای جامعه rootless تنها براساس حرص و طمع اقتصادی نفرت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. GWT's conflation of client-side and server-side code is inherently dangerous.
[ترجمه گوگل]ترکیب کد سمت سرویس گیرنده و سمت سرور در GWT ذاتاً خطرناک است
[ترجمه ترگمان]استفاده از کد جانبی کلاینت و سمت سرور ذاتا خطرناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But this is just another product of the conflation of money and capital.
[ترجمه گوگل]اما این فقط محصول دیگری از بهم پیوستن پول و سرمایه است
[ترجمه ترگمان]اما این فقط یک محصول دیگر از سرمایه و سرمایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conflation means if the same record is updated or dirtied multiple times within the buffering period then it only keeps the last update.
[ترجمه گوگل]Conflation به این معنی است که اگر یک رکورد چندین بار در دوره بافر به‌روزرسانی یا کثیف شود، تنها آخرین به‌روزرسانی را نگه می‌دارد
[ترجمه ترگمان]conflation به این معنی است که اگر رکورد قبلی به روز و یا چند بار در طی دوره buffering به روز یا به روز رسانی شده باشد، تنها آخرین به هنگام سازی را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The conflation of money and capital is one of the crippling weaknesses of mainstream economic thought.
[ترجمه گوگل]درهم آمیختن پول و سرمایه یکی از ضعف های فلج کننده تفکر اقتصادی جریان اصلی است
[ترجمه ترگمان]فقدان پول و سرمایه یکی از نقاط ضعف فلج کننده در اندیشه اقتصادی اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This article attempts to discuss the nature of non infixation of the so called "infixation" in compound words, the impropriety of "quasi infixation" and the (in)appropriateness of "conflation".
[ترجمه گوگل]در این مقاله سعی بر آن است تا به ماهیت عدم الحاق به اصطلاح «الحاق» در کلمات مرکب، نادرست بودن «شبه الحاق» و (نا) مناسب بودن «درهم» پرداخته شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند تا در مورد ماهیت غیر infixation اصطلاح به اصطلاح \"infixation\" در کلمات ترکیبی بحث کند، نادرستی عبارت \"شبه infixation\" و تناسب \"in\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is an interesting observation, but it's a conflation of software and templates.
[ترجمه گوگل]این یک مشاهده جالب است، اما ترکیبی از نرم افزار و قالب است
[ترجمه ترگمان]این یک مشاهده جالب است، اما این یک conflation از نرم افزار و الگوها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That conflation is part of what makes it impossible Haze even if he wants to answer it in a way that's at odds with how, for example, his grandfather, the preacher, would answer it.
[ترجمه گوگل]این آمیختگی بخشی از چیزی است که هیز را غیرممکن می‌کند، حتی اگر بخواهد به روشی به آن پاسخ دهد که در تضاد با نحوه پاسخ دادن به آن، مثلاً پدربزرگش، واعظ، باشد
[ترجمه ترگمان]این conflation بخشی از چیزی است که آن را غیرممکن می سازد حتی اگر او بخواهد به روشی پاسخ دهد که در تضاد با این است که چگونه، برای مثال، پدربزرگ او، واعظ، به آن پاسخ خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The story was a conflation of Greek myths.
[ترجمه گوگل]داستان تلفیقی از افسانه های یونانی بود
[ترجمه ترگمان]این داستان یک افسانه یونانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As an additional performance improvement, the cache does conflation on these dirty records.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بهبود عملکرد اضافی، حافظه پنهان روی این رکوردهای کثیف ترکیب می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بهبود عملکرد اضافی، حافظه نهان با این سوابق کثیف سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This savings is called conflation.
[ترجمه گوگل]این پس انداز را ادغام می گویند
[ترجمه ترگمان]این پس انداز conflation نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What is institution name conflation?
[ترجمه گوگل]ترکیب نام موسسه چیست؟
[ترجمه ترگمان]نام موسسه conflation چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "Palinism" has been around for a couple of years, used mostly to coinmalapropisms from Tea Partyfavorite Sarah Palin, including her 2010 conflation "refudiate".
[ترجمه گوگل]"Palinism" چند سالی است که وجود داشته است، که بیشتر در مورد سوءاستفاده‌های پولی از طرف طرفدار Tea Party سارا پیلین استفاده می‌شود، از جمله ادغام او در سال 2010 "refudiate"
[ترجمه ترگمان]\"Palinism\" چندین سال است که به این سو و آن سو می رود و اغلب برای coinmalapropisms از Tea سارا پالین از جمله \"refudiate\" \" (۲۰۱۰ ۲۰۱۰)استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلفیق (اسم)
reconciliation, synthesis, incorporation, compilation, collation, modulation, conflation, syncretism

تالیف (اسم)
compilation, essay, conflation

ترکیب دو عبارت با یکدیگر (اسم)
conflation

تخصصی

[زمین شناسی] ترکیب دوعبارت با یکدیگر،تلفیق ،تالیف فرآیندی که طی آن فایلهای نقشه رقومی تطبیق داده می شوند و با انتخاب بهترین عوارض از هر نقشه مجزا و افزودن آنها به نقشه ترکیبی جدید یکی می شوند.

انگلیسی به انگلیسی

• combination of two texts into one; text that is a product of a combination of two texts

پیشنهاد کاربران

درهم آمیزی، ادغام، ترکیب، یکپارچه سازی، همسان نمایی

بپرس