confirmed

/kənˈfɜːrmd//kənˈfɜːmd/

معنی: تصدیق شده، تایید شده، موید، برقرار، پا بر جا
معانی دیگر: خوگرفته، معتاد، سابقه دار، کهنه کار، (بیماری) مزمن، اثبات شده، به ثبوت رسیده، مسلم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: confirmedly (adv.)
(1) تعریف: verified as to accuracy or truth.
مترادف: corroborated, proven, substantiated, validated, verified
مشابه: attested

(2) تعریف: settled in one's ways; virtually unchangeable.
مترادف: incorrigible, inveterate
مشابه: congenital, unchangeable

- a confirmed bachelor
[ترجمه گوگل] لیسانس تایید شده
[ترجمه ترگمان] دانشجو تایید کرد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having gone through the rite of confirmation.

جمله های نمونه

1. a confirmed bachelor
مردی که به تجرد خو گرفته است

2. he confirmed the rumors about his resignation
او شایعات مربوط به استعفای خود راتایید کرد.

3. he was confirmed in a small catholic church
او در یک کلیسای کوچک کاتولیک به عضویت درآمد.

4. the parliament confirmed his appointment
مجلس انتصاب او راتصویب کرد.

5. my suspicion was confirmed
سوظن من درست درآمد.

6. the testimony of that great geologist confirmed the new theory
گواهی آن زمین شناس بزرگ فرضیه ی جدید را تایید کرد.

7. My suspicions were confirmed when police raided the property.
[ترجمه گوگل]زمانی که پلیس به ملک حمله کرد، شک من تایید شد
[ترجمه ترگمان]بدگمانی من زمانی تایید شد که پلیس به این ملک یورش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The results of the experiment confirmed their predictions.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش پیش بینی آنها را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان]نتایج این آزمایش پیش بینی های آن ها را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The doctor's report confirmed our worst fears.
[ترجمه گوگل]گزارش دکتر بدترین ترس ما را تایید کرد
[ترجمه ترگمان]گزارش پزشک بدترین ترس ما را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has been confirmed that Lewis's next fight will be against Bruno.
[ترجمه گوگل]تایید شده است که مبارزه بعدی لوئیس برابر برونو خواهد بود
[ترجمه ترگمان]تایید شده است که جنگ بعدی لوییس علیه برونو خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brain scans have confirmed that the disease is in remission.
[ترجمه گوگل]اسکن های مغزی تایید کرده اند که بیماری در حال بهبود است
[ترجمه ترگمان]اسکن مغزی تایید کرده است که این بیماری در حال بهبود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. X-rays have confirmed that he has not broken any bones.
[ترجمه tahoora] اشعه ایکس تایید کرد ک او هیچ استخوان شکسته ای ندارد
|
[ترجمه گوگل]اشعه ایکس تایید کرده است که او هیچ استخوانی نشکند
[ترجمه ترگمان]اشعه ایکس تایید کرده اند که او هیچ استخوانی را نشکسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Post Office has confirmed that up to fifteen thousand jobs could be lost.
[ترجمه گوگل]اداره پست تایید کرده است که ممکن است تا پانزده هزار شغل از بین برود
[ترجمه ترگمان]اداره پست تایید کرده است که تا ۱۵ هزار شغل را می توان از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Flights should be confirmed 48 hours before departure.
[ترجمه گوگل]پروازها باید 48 ساعت قبل از پرواز تایید شوند
[ترجمه ترگمان]پروازها باید قبل از حرکت باید ۴۸ ساعت قبل از رفتن تایید شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What she said confirmed my worst fears .
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت بدترین ترس من را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان] چیزی که اون گفت بدترین ترس - م رو تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق شده (صفت)
acknowledged, authenticated, certified, confirmed

تایید شده (صفت)
confirmed

موید (صفت)
confirmed, corroborated

برقرار (صفت)
on, confirmed, indefeasible

پا بر جا (صفت)
stable, firm, confirmed, established, loyal, fixed, regular, resolute

تخصصی

[نساجی] تائید شده

انگلیسی به انگلیسی

• shown to be true; habitual; having gone through confirmation (religious coming of age ceremony)
you use confirmed to describe someone who has a particular habit or belief that they are unlikely to change.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : confirm
✅️ اسم ( noun ) : confirmation
✅️ صفت ( adjective ) : confirmed
✅️ قید ( adverb ) : _
تایبد شده : ( Confirmed : ( passive verb
مصدق
1. The Festival is finally abandoned after the confirmed outbreak just five miles away puts the track within an exclusion zone.
این جشنواره سرانجام پس از شیوع تأیید شده فقط 5 مایل دورتر ، مسیر را در منطقه ممنوعه کنار می گذارد.
...
[مشاهده متن کامل]

2. The southernmost confirmed records are strandings along the northern Gulf of Mexico and in the Greater Antilles.
جنوبی ترین سوابق تأیید شده رشته های امتداد خلیج شمالی مکزیک و آنتیل بزرگ است.
3. Since the mid 1990s, almost all the confirmed records of living animals in Asian waters were from Japanese coasts.
از اواسط دهه 1990 ، تقریباً تمام سوابق تأیید شده حیوانات زنده در آبهای آسیا از سواحل ژاپن بود.
4. However, there have been confirmed reports of wolf packs killing wolverines.
با این حال ، گزارش های تأیید شده ای در مورد کشته شدن گرگهای ولور توسط گله های گرگ وجود دارد.
Confirmed ( adj ) = تایید شده
معانی دیگر>>>> اثبات شده، تصدیق شده، محرز شده

پروپاقرص
دوآتشه
قطعی
مشخص شده
خوگرفته ( به سبکی از زندگی )
a confirmed bachelor ( = a man who is not likely to get married, sometimes used in newspapers to refer to a homosexual man )
This chocolate dessert is the ultimate dish for confirmed chocaholics.
He is a confirmed bachelor.
a confirmed atheist
تایید کرد
معتبر
تاییدشد تایید شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس