compressor

/kəmˈpresər//kəmˈpresə/

معنی: متراکم کننده، کمپرسور، ماشین فشار، دستگاه یا ماشین فشردن هوا
معانی دیگر: همفشارگر، (کالبدشناسی) عضله ی همفشار، منگنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something that compresses, esp. a device for compressing and condensing gases to drive machinery.

جمله های نمونه

1. the turbine shaft is mated to the hollow compressor shaft
میله ی توربین را در درون لوله تو خالی کمپرسور جا می دهند.

2. They used an air compressor to take in atmospheric air, compress it, and force it into the cabin.
[ترجمه گوگل]آنها از یک کمپرسور هوا برای جذب هوای اتمسفر، فشرده سازی و فشار دادن آن به داخل کابین استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها از یک کمپرسور هوا برای گرفتن هوای اتمسفر استفاده کردند، آن را فشرده کرده و آن را به داخل کابین فشار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And a compressor really can make all the difference.
[ترجمه گوگل]و یک کمپرسور واقعاً می تواند تفاوت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]و یک کمپرسور واقعا می تواند همه تفاوت را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An air compressor forces air into the airway.
[ترجمه گوگل]یک کمپرسور هوا هوا را وارد مجرای تنفسی می کند
[ترجمه ترگمان]یک کمپرسور هوا به سمت راه تنفسی حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Below a given voltage, the compressor in a refrigerator burns itself out.
[ترجمه گوگل]زیر یک ولتاژ معین، کمپرسور در یخچال خودش را می سوزاند
[ترجمه ترگمان]در زیر یک ولتاژ داده شده، کمپرسور در یک یخچال خودش را می سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use totally enclosed type occident compressor with high quality and import accessories from famous factories.
[ترجمه گوگل]استفاده از کمپرسور کاملا بسته با کیفیت بالا و واردات لوازم جانبی از کارخانه های معروف
[ترجمه ترگمان]از نوع کاملا بسته کمپرسور با کیفیت بالا و لوازم وارداتی از کارخانجات معروف استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A CPU controlled audio compressor and compander are used as well.
[ترجمه گوگل]همچنین از کمپرسور و کمپرسور صوتی با کنترل CPU استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]کمپرسور صوتی کنترل شده از CPU و compander نیز مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has no compressor to break or make noise.
[ترجمه گوگل]کمپرسوری برای شکستن یا ایجاد صدا ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ کمپرسور برای شکستن یا ایجاد سر و صدا ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The YUI compressor can also minify CSS.
[ترجمه گوگل]کمپرسور YUI همچنین می تواند CSS را کوچک کند
[ترجمه ترگمان]کمپرسور YUI نیز می تواند CSS را تنظیم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Applied range: hardware, retainer, compressor components, automobile and motorcycle accessories.
[ترجمه گوگل]محدوده کاربردی: سخت افزار، نگهدارنده، اجزای کمپرسور، لوازم جانبی خودرو و موتور سیکلت
[ترجمه ترگمان]دامنه کاربردی: سخت افزار، retainer، اجزای کمپرسور، اتومبیل و لوازم موتورسیکلت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The turbine engine has a compressor which turns at high speed.
[ترجمه گوگل]موتور توربین دارای یک کمپرسور است که با سرعت بالا می چرخد
[ترجمه ترگمان]موتور توربین کمپرسور دارد که با سرعت بالا حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because air compressor to run around in the air, vibration waves to the human body building, has certain influence on oil, use of air filters make air bath vibration control effectively.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کمپرسور هوا برای اجرا در هوا، امواج ارتعاشی به بدن انسان، تأثیر خاصی بر روغن دارد، استفاده از فیلترهای هوا باعث می شود تا کنترل ارتعاش حمام هوا به طور موثری انجام شود
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کمپرسور هوا در هوا حرکت می کند، امواج ارتعاش به ساختمان بدن انسان نفوذ ویژه ای بر نفت دارد، استفاده از فیلترهای هوا باعث می شود که کنترل لرزش در حمام به طور موثر کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Measurement for rotative velocity of full-closed compressor by the method of measuring vibration frequency is discussed.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری سرعت چرخشی کمپرسور تمام بسته با روش اندازه گیری فرکانس ارتعاش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری سرعت rotative کمپرسور با فشار کامل به روش اندازه گیری فرکانس ارتعاش مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A novel 4:2 compressor is used in the partial product compression, which further reduces the latency and area.
[ترجمه گوگل]یک کمپرسور جدید 4:2 در فشرده سازی جزئی محصول استفاده می شود که باعث کاهش بیشتر تاخیر و مساحت می شود
[ترجمه ترگمان]یک رمان ۴: ۲ کمپرسور در فشرده سازی نسبی محصول استفاده می شود که باعث کاهش زمان کمون و مساحت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متراکم کننده (اسم)
compressor

کمپرسور (اسم)
compressor

ماشین فشار (اسم)
press, compressor

دستگاه یا ماشین فشردن هوا (اسم)
compressor

تخصصی

[خودرو] کاری شبیه به توربو نجام میدهد ولی قدرت خود را از موتور میگیرد.پمپی که فشرده کننده هوا یا مایع کولر است.Jaguar , مرسدس و سایر تولید کننده گان برای افزایش قدرت از کمپرسور استفاده میکنند.موتور برای به کار انداخت کمپرسور کمی بیشتر وخت مصرف میکند.
[سینما] فشارنده
[عمران و معماری] کمپرسور - متراکم کننده
[کامپیوتر] فشرده ساز
[برق و الکترونیک] فشرده ساز بخشی از مدار فشرده-بازکننده که گتسره ی شدت سیگنالها در نقاط ارسال یا دریافت مدار را فشرده می می کند.فشرده ساز با تقویت سیگنالهای ضعیف و تضعیف سیگنالهای قوی ،گستره ی دامنه ی کوچکتری را تولید می کند. - فشرده ساز
[مهندسی گاز] تراکم کننده
[ریاضیات] اسباب تراکم هوا، فشار افزا، متراکم کننده
[معدن] کمپرسور (خدمات فنی)
[نفت] کمپرسور

انگلیسی به انگلیسی

• machine which compresses air or gas
a compressor is a machine or part of a machine that squeezes gas or air and makes it take up less space.

پیشنهاد کاربران

کمپرسور گاز ( متراکم کننده گاز )
فشارنده ،
Air compressor : فشارنده هوا
Gas compressor: فشارنده گاز
Centrifugal compresdor: فشارنده گریز از مرکز
Reciprocating compressor: فشارنده رفت و برگشتی
compressor ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: فشرده ساز
تعریف: قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش می دهد
متراکم کننده
فشرده گر

بپرس