complicity

/kəmˈplɪsəti//kəmˈplɪsɪti/

معنی: همدستی درجرم، شرکت در جرم
معانی دیگر: (در کارهای بد) همدستی، مشارکت (در جرم)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: complicities
• : تعریف: participation in wrongdoing, esp. in a crime.
مترادف: involvement
مشابه: collusion, connivance, conspiracy, implication, intrigue, machination

- He hadn't been part of the planning of the robbery, but he was severely punished for his complicity in the crime nonetheless.
[ترجمه گوگل] او در برنامه ریزی سرقت شرکت نکرده بود، اما با این وجود به دلیل همدستی در این جنایت به شدت مجازات شد
[ترجمه ترگمان] او بخشی از نقشه سرقت نبوده، اما با این وجود شدیدا به خاطر همدستی با همدستی او به شدت تنبیه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is accused of complicity in the prisoners' escape
او متهم است که در فرار زندانیان دست داشته.

2. Jennings denied complicity in the murder.
[ترجمه گوگل]جنینگز همدستی در قتل را رد کرد
[ترجمه ترگمان]جنینگز \"تو قتل شرکت کرده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He denied complicity in the murder.
[ترجمه گوگل]او همدستی در قتل را رد کرد
[ترجمه ترگمان]اون تو قتل شرکت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is suspected of complicity in the fraud.
[ترجمه گوگل]او مظنون به همدستی در کلاهبرداری است
[ترجمه ترگمان]او به همدستی با همدستی در این کلاه مظنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His complicity with the former government had led to his downfall.
[ترجمه گوگل]همدستی او با دولت سابق باعث سقوط او شده بود
[ترجمه ترگمان]همدستی او با دولت سابق باعث سقوط او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She did not suspect him of complicity with the authorities.
[ترجمه گوگل]او به همدستی با مقامات مشکوک نبود
[ترجمه ترگمان]او از همدستی با مقامات اطلاعی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She suspected him of complicity in Ashok's escape.
[ترجمه گوگل]او او را به همدستی در فرار آشوک مشکوک کرد
[ترجمه ترگمان]او با همدستی با همدستی در Ashok به او بدگمان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was suspected of complicity in her murder.
[ترجمه گوگل]او مظنون به همدستی در قتل او بود
[ترجمه ترگمان]او به همدستی با همدستی در قتل او مظنون شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At its worst, it amounts to complicity in crimes against humanity.
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت، همدستی در جنایات علیه بشریت است
[ترجمه ترگمان]در بدترین حالت ممکن است به خاطر همدستی در جنایت علیه بشریت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whereabouts required because of alleged complicity in the murder and rape of an unknown woman.
[ترجمه گوگل]به دلیل همدستی ادعایی در قتل و تجاوز به یک زن ناشناس، محل نگهداری لازم است
[ترجمه ترگمان]مکان مورد نیاز به دلیل همدستی در قتل و تجاوز به یک زن ناشناس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Here the degree of complicity is, and perhaps has to be, far higher than the viewer ever suspects.
[ترجمه گوگل]در اینجا درجه همدستی بسیار بالاتر از آن چیزی است که بیننده تا به حال به آن مشکوک است و شاید باید باشد
[ترجمه ترگمان]در اینجا درجه هم کاری وجود دارد و شاید باید بسیار بالاتر از آن چیزی باشد که بیننده تا کنون مظنون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The longstanding allegation of police complicity in the activities of Airin's criminal syndicates made the arrest particularly sensitive.
[ترجمه گوگل]ادعای طولانی مدت همدستی پلیس در فعالیت های سندیکاهای جنایتکار آیرین، دستگیری را از حساسیت ویژه ای برخوردار کرد
[ترجمه ترگمان]اتهام طولانی مدت پلیس همدستی در فعالیت های اتحادیه های جنایی Airin باعث شد که این دستگیری به ویژه حساس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Complicity between the two personae is betrayed by using the reading performed to justify the choice made.
[ترجمه گوگل]همدستی بین این دو شخصیت با استفاده از خواندن انجام شده برای توجیه انتخاب انجام شده خیانت می شود
[ترجمه ترگمان]complicity بین این دو تصویر با استفاده از مطالعه انجام شده برای توجیه انتخاب مورد خیانت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fifty-nine men were arrested for complicity in the lynching.
[ترجمه گوگل]پنجاه و نه مرد به جرم همدستی در لینچ دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]پنجاه و نه نفر به جرم همدستی در این اعدام دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sylvie's voice was warm with complicity.
[ترجمه گوگل]صدای سیلو گرم همراه با همدستی بود
[ترجمه ترگمان]صدای سیلوی هم با همدستی او گرم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همدستی درجرم (اسم)
complicity

شرکت در جرم (اسم)
complicity

تخصصی

[حقوق] شرکت در جرم، توطئه

انگلیسی به انگلیسی

• partnership (in wrongdoing or crime)
complicity is involvement in an illegal activity; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کسی که این کار رو میکنه هم بهش می گن accomplice همدست و شریک جرم
عزیزانی که معنی میذارید لطفاً به ( approval#disapproval ) دقت کنید.
این کلمه معنی منفی داره پس نگید همکاری و همسویی . . اگر هم می گید بگید همکاری در یک جرم و جنایت.
تبانی یا مشایعنت و همراهی در انجام یک جرم یا کار غیراخلاقی؛ مشارکت در جرم
...
[مشاهده متن کامل]

غالباً با in میاد. complicity in . برای اینکه یادت بمونه یادت باشه که با واژه comply یعنی همراهی و in compliance with یعنی در همراهی با هم ریشه است.
She is suspected of complicity in the fraud
او مظنون به تبانی در کلاهبرداری است.

همدستی، همکاری، همسویی، همدلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : complicity
✅️ صفت ( adjective ) : complicit
✅️ قید ( adverb ) : complicitly
( در علم حقوق ) معاونت در ارتکاب جرم
تبانی
همکاری

بپرس