combination

/ˌkɑːmbəˈneɪʃn̩//ˌkɒmbɪˈneɪʃn̩/

معنی: ترکیب، امیزش
معانی دیگر: همبست، (در مورد قفل های نمره ای) رمز، ردیف نمرات، آمیزه، مخلوط، ائتلاف، اتحادیه، تلفیق، زیر شلواری و زیر پیراهنی یکپارچه، زیرپوش یک تکه، (شیمی) آمیزش، ترکیب شیمیایی، همامیزه، همجوش، (ریاضی) هماوند، همگیری، ( در ترکیبات) ترکیب، فراهم نهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of combining or state of being combined.
مترادف: blending, fusion, intermingling, joining, mix, uniting
مشابه: admixture, alliance, association, coalition, conglomeration, conjunction, consolidation, grouping, mixture

- The combination of iron with tin produces bronze.
[ترجمه آنوشا خامی] با ترکیب شدن آهن با قلع برنز تولید می شود
|
[ترجمه مرتضی] در ورزش به معنای ترکیب حرکات فنی در ضربه زدن
|
[ترجمه گوگل] از ترکیب آهن با قلع برنز تولید می شود
[ترجمه ترگمان] ترکیب آهن با قلع، برنز تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The combination of these three paintings on this wall is very pleasing.
[ترجمه آنوشا خادمی] ترکیب این سه نقاشی روز دیوار بسیار زیبا و خوشایند می شود
|
[ترجمه گوگل] ترکیب این سه نقاشی روی این دیوار بسیار دلنشین است
[ترجمه ترگمان] ترکیب این سه نقاشی روی این دیوار بسیار خوشایند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the result of an act of combining; things that are combined.
مترادف: assortment, blend, conglomeration, mixture, synthesis
مشابه: aggregate, amalgam, collection, compound, gallimaufry, group, hodgepodge, jumble, miscellany, salmagundi, set, variety

- The film was a combination of a Western and a comedy.
[ترجمه z] این فیلم تلفیقی از سبک وسترن و کمدی بود.
|
[ترجمه آنوشا خادمی] این فیلم ترکیبی از یک کمدی غربی بود
|
[ترجمه گوگل] این فیلم تلفیقی از وسترن و کمدی بود
[ترجمه ترگمان] این فیلم ترکیبی از یک کمدی غربی و کمدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sleeping pills and alcohol make a dangerous combination.
[ترجمه آنوشا خادمی] قرص های خواب آور و الکل ترکیب خرناکی را به وجود می آورد
|
[ترجمه گوگل] قرص های خواب آور و الکل ترکیب خطرناکی هستند
[ترجمه ترگمان] قرص های خواب آور و الکل ترکیب خطرناکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a series of numbers used to open a lock.
مشابه: code

- Do you remember the combination to this old lock?
[ترجمه آنوشا خادمی] آیا رمز ترکیبی این قفل کهنه را یادت می آید ؟
|
[ترجمه گوگل] آیا ترکیب این قفل قدیمی را به خاطر دارید؟
[ترجمه ترگمان] رمز این قفل کهنه را به یاد داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a combination lock
قفل رمزدار

2. do you know the combination to this lock?
آیا رمز این قفل را می دانی ؟

3. this book is a combination of fact and legend
این کتاب ترکیبی از واقعیت و افسانه است.

4. This combination of cheese and apples is not an invention of the north of England.
[ترجمه Big boy] این ترکیب پنیر و سیب را شمال انگلستان اختراع نکرده
|
[ترجمه گوگل]این ترکیب پنیر و سیب اختراع شمال انگلستان نیست
[ترجمه ترگمان]این ترکیب پنیر و سیب، اختراع شمال انگلستان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The orchestra played with a winning combination of gusto and precision.
[ترجمه گوگل]ارکستر با ترکیبی برنده از ذوق و دقت می نواخت
[ترجمه ترگمان]این ارکستر با ترکیبی از حرارت و دقت برنده بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This dish has an unusual combination of tastes and textures.
[ترجمه گوگل]این غذا ترکیبی غیرعادی از طعم و بافت دارد
[ترجمه ترگمان]این غذا ترکیبی غیر معمول از سلیقه ها و بافت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is the combination of wit and political analysis that makes his articles so readable.
[ترجمه گوگل]این ترکیب شوخ طبعی و تحلیل سیاسی است که مقالات او را بسیار خواندنی می کند
[ترجمه ترگمان]این ترکیبی از شوخ طبعی و تحلیل سیاسی است که مقالات او را بسیار قابل خواندن می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fleet is manoeuvring in combination with the air unit.
[ترجمه گوگل]ناوگان در ترکیب با واحد هوایی مانور می دهد
[ترجمه ترگمان]این ناوگان هوایی در ترکیب با واحد هوایی در حال حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His character is a combination of wit and kindness.
[ترجمه گوگل]شخصیت او ترکیبی از شوخ طبعی و مهربانی است
[ترجمه ترگمان]شخصیت او ترکیبی از ظرافت و مهربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This combination of qualities is generally supposed to be extremely rare.
[ترجمه گوگل]این ترکیبی از کیفیت ها معمولاً بسیار نادر است
[ترجمه ترگمان]این ترکیب از ویژگی ها به طور کلی بسیار کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The city offers an appealing combination of sporting and cultural events.
[ترجمه گوگل]این شهر ترکیبی جذاب از رویدادهای ورزشی و فرهنگی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این شهر ترکیبی جذاب از رویداده ای ورزشی و فرهنگی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The two players together make a formidable combination.
[ترجمه گوگل]این دو بازیکن در کنار هم ترکیب فوق العاده ای را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]این دو بازیکن با هم ترکیب دشواری ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The book is anodd combination of audacity andintense conservatism.
[ترجمه گوگل]این کتاب ترکیبی از جسارت و محافظه کاری شدید است
[ترجمه ترگمان]این کتاب ترکیبی از تهور و محافظه کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What an unusual combination of flavours!
[ترجمه Shamim] چه ترکیب مزه عجیبی دارد!
|
[ترجمه گوگل]چه ترکیبی از طعم های غیرعادی!
[ترجمه ترگمان]چه ترکیب عجیبی از flavours!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترکیب (اسم)
consolidation, conjugation, conformation, synthesis, blend, admixture, combination, composition, syntax, mixture, compound, melange, confection, structure, physique, form, feature, commixture, concoction, making, contexture, zygosis, makeup

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

تخصصی

[شیمی] ترکیب، آمیزش، ترکیب شیمیایی، همامیزه، همجوش
[سینما] ترکیب
[عمران و معماری] ترکیب
[فوتبال] ترکیبی
[مهندسی گاز] ترکیب
[حقوق] ادغام، اتحادیه، ائتلاف، تلفیق، ترکیب، توطئه
[نساجی] ترکیب
[ریاضیات] ترکیب، همگیری، تألیف، ائتلاف، ترکیبات، هماوند، مرکب، اتصال
[آمار] ترکیب

انگلیسی به انگلیسی

• joining, union (of two or more persons or things); number of things combined; motorcycle with a sidecar
a combination is a mixture of things.
the combination of a lock is the series of letters or numbers used to open it.

پیشنهاد کاربران

combine ترکیب
Nation امت، ملت
Combination ترکیبات
a set of letters or numbers in a particular order that can be used to open some types of locks
مجموعه ای از حروف یا اعداد به ترتیب خاص که می تواند برای باز کردن برخی از انواع قفل ها استفاده شود، رمز گاوصندوق و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

He forgot the combination for his bike lock
Only two people know the combination for the safe

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/combination
combination ( noun ) = synthesis ( noun )
به معناهای: تلفیق، ترکیب، آمیزه، اختلاط، آمیزش، ادغام
cooperation
collaboration
association
union
alliance
partnership

مجموع
ادغام
تلفیق
مجموعه
امتزاج
ترکیبی
شاخه ای از ریاضیات به نام ترکیبیات
درآمیختگی
This stimulate response combination constitutes the behavior of an individual.
این مجموعه ی محرک پاسخ رفتار فرد را شکل می دهد.
ترکیب، تلفیق
ترکیب
ترکیب ، اتصال یا ادغام قسمتها یا کیفیت های مختلفی که عناصر مؤلفه به طور جداگانه از هم متمایز هستند.
واکس، واکس زدن
a result or product of combining two or more things or people.
For example: Water is a combination of hydrogen and oxygen.

مجموعه {بازرگانی}
رمز قفل رمز دار
ترکیب و تلفیق فلزات با یکدیگر که حاصل آن آلیاژ باشد.

ترکیب، همجوش، ترکیب شیمیایی ( آلیاژ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس