coating

/ˈkoʊtɪŋ//ˈkəʊtɪŋ/

معنی: پوشش، روکش، اندود
معانی دیگر: پارچه ی پالتویی، روکش رنگ یا چیزهای دیگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a coat or layer that covers the surface of something.
مترادف: coat, covering, layer
مشابه: blanket, clothing, film, overlay

جمله های نمونه

1. plasma coating
اندایش پلاسمایی

2. silver coating
روکش نقره ای

3. to wipe a coating of grease over the table's surface
یک لایه گریس روی سطح میز مالیدن

4. The strap has a fluorescent coating that glows in the dark.
[ترجمه گوگل]بند دارای پوشش فلورسنت است که در تاریکی می درخشد
[ترجمه ترگمان]بند یک روکش براق دارد که در تاریکی می درخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a coating of slime on the unwashed sink.
[ترجمه گوگل]روکشی از لجن روی سینک شسته نشده بود
[ترجمه ترگمان]روی سینک ظرفشویی پر از گل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The fruit is covered in a thick coating of milk chocolate.
[ترجمه گوگل]میوه با پوشش ضخیمی از شکلات شیری پوشانده شده است
[ترجمه ترگمان]میوه با پوشش ضخیم شکلات پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A zinc coating is applied to the steel for rust protection.
[ترجمه گوگل]یک پوشش روی برای محافظت از زنگ زدگی روی فولاد اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]یک روکش روی برای فولاد برای حفاظت از زنگ به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We put on the second coating of lacquer.
[ترجمه گوگل]لایه دوم لاک را می گذاریم
[ترجمه ترگمان]ما روکش دوم لاک لاک رو گذاشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sugar coating hides the taste of pills.
[ترجمه گوگل]روکش قندی طعم قرص ها را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]روکش قند، مزه قرص را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Apply a thin coating of glue to the surface.
[ترجمه گوگل]یک لایه نازک از چسب را روی سطح بمالید
[ترجمه ترگمان]یک پوشش نازک از چسب را روی سطح بمالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In industry, diamond can form a tough, non-corrosive coating for tools.
[ترجمه گوگل]در صنعت، الماس می تواند پوششی سخت و غیر خورنده برای ابزارها ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]در صنعت، الماس می تواند یک روکش سخت و غیر خورنده را برای ابزارها تشکیل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The table has a plastic coating which prevents liquids from permeating into the wood beneath.
[ترجمه گوگل]این میز دارای روکش پلاستیکی است که از نفوذ مایعات به چوب زیر آن جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]این میز دارای پوشش پلاستیکی است که از نفوذ مایعات به داخل چوب زیر پا جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His jacket is rainproofed by applying a chemical coating on it.
[ترجمه گوگل]ژاکت او با استفاده از یک پوشش شیمیایی بر روی آن ضد باران است
[ترجمه ترگمان]کت او با استفاده از یک پوشش شیمیایی بر روی آن rainproofed شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A plastic coating repels moisture.
[ترجمه گوگل]یک پوشش پلاستیکی رطوبت را دفع می کند
[ترجمه ترگمان]یک روکش پلاستیکی رطوبت را دفع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The plastic coating is easy to apply on any surface.
[ترجمه گوگل]پوشش پلاستیکی به راحتی روی هر سطحی اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]پوشش پلاستیکی به راحتی قابل اعمال بر روی هر سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

روکش (اسم)
slip, facing, coat, coating, plate, blanket, veneer, capote, casing

اندود (اسم)
coating, overlay, casing, plastering, incrustation

تخصصی

[سینما] اندودن / اندوده - آستر کردن عدسی
[عمران و معماری] آستر - پوشش - اندود کردن - آغشته کردن - آغشتن - لایه پوششی
[مهندسی گاز] پوشش
[نساجی] پوشش - پوشش با لاک - پوشش دهنده - پوشش دادن پارچه یا منسوج
[خاک شناسی] پوشش
[پلیمر] پوشش دهی

انگلیسی به انگلیسی

• layer (of paint, dust, etc.) which covers a surface
a coating of a substance is a thin layer of it.

پیشنهاد کاربران

اندود، روکش، پوشش، لایه نازک
مواد شیمیایی است که بیشتر برای استر کردن سطوح استفاده میشود
coating ( خوردگی )
واژه مصوب: پوشانش
تعریف: فرایند تشکیل پوشه بر سطح|||متـ . پوشش‏دهی
روکش زدن
پوشش دادن

بپرس