clove

/kloʊv//kləʊv/

معنی: میخک، گل میخک، بوته میخک
معانی دیگر: (گیاه شناسی) درخت میخک (eugenia aromatica از خانواده ی myrtle ـ درخت حاره و همیشه بهار و در اصل بومی آسیای شرقی)، یک قاچ سیر (و غیره)، پر، حبه، زمان گذشته ی فعل: cleave، نوعی ادویه معطر میخک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the dried flower bud of an East Indian tree, used as a spice.

(2) تعریف: the tree itself.
اسم ( noun )
• : تعریف: one of the small plant bulbs formed from the main bulb, esp. in garlic.
( verb )
• : تعریف: a past tense of cleave

جمله های نمونه

1. clove gilliflower
(گیاه شناسی) قرنفل

2. my tongue clove to the roof of my mouth
زبانم به سقف دهانم چسبید.

3. his wet shirt clove to his shivering body
پیراهن خیس او به بدن لرزانش چسبیده بود.

4. Add a crushed clove of garlic .
[ترجمه ARضافه کنید] یک حبه سیر خردشده اضافه کنید
|
[ترجمه گوگل]یک حبه سیر له شده را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]یک میخک خرد شده را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Add two finely chopped onions and a clove of garlic.
[ترجمه Sami] دو پیاز ریز خرد شده و یک حبه سیر را اضافه کنید
|
[ترجمه گوگل]دو عدد پیاز ریز خرد شده و یک حبه سیر اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]دو پیاز خرد شده و یک حبه سیر اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Use one crushed clove of garlic.
[ترجمه Diana] از یک حبه سیر خرد شده استفاده کن.
|
[ترجمه گوگل]از یک حبه سیر له شده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک میخک خرد شده سیر استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her tongue clove to the roof of her mouth.
[ترجمه گوگل]میخک زبان او به سقف دهان او
[ترجمه ترگمان]زبانش به سوی سقف دهانش باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add a crushed clove of garlic but don't let it burn.
[ترجمه گوگل]یک حبه سیر له شده را اضافه کنید اما اجازه ندهید بسوزد
[ترجمه ترگمان]یک میخک خرد شده را اضافه کنید، اما نگذارید آن بسوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He clove the pumpkin with his kitchen knife.
[ترجمه گوگل]او کدو تنبل را با چاقوی آشپزخانه اش میخک زد
[ترجمه ترگمان]او با چاقوی آشپزخانه خود کدوتنبل را دفع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Delicate notes of leather, tobacco, vanilla and clove enhanced by a nuance of mint and spices.
[ترجمه گوگل]نت های ظریف چرم، تنباکو، وانیل و میخک که با رنگ های ظریف نعناع و ادویه ها تقویت شده است
[ترجمه ترگمان]رشته های ظریف چرم، تنباکو، وانیل و کمی هم با مقداری ادویه و ادویه جات درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For example the plant such as the clove of bad news oxygen, cordate telosma, if put in the head of a bed, or what cultivate indoors is overmuch, can cause anoxic symptom.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، گیاهی مانند میخک از اکسیژن خبر بد، تلوسمای قلبی، اگر در سر بستر قرار داده شود، یا آنچه در داخل خانه بیش از حد کشت می شود، می تواند باعث ایجاد علائم آنکسی شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، گیاه مانند میخک خبر بد، cordate telosma، اگر در سر یک تخت خواب قرار داده شود، یا آنچه که در داخل خانه کشت می شود، بیش از اندازه است، می تواند باعث بروز علائم anoxic شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clove is Japanese famous comic group CLAMP's classic work.
[ترجمه گوگل]میخک اثر کلاسیک گروه کمیک معروف ژاپنی CLAMP است
[ترجمه ترگمان]clove یک گروه موسیقی کلاسیک معروف ژاپنی به نام clamp است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clove oil has a numbing effect in addition to bacteria-fighting powers.
[ترجمه گوگل]روغن میخک علاوه بر قدرت مبارزه با باکتری ها، اثر بی حس کنندگی نیز دارد
[ترجمه ترگمان]روغن کرچک، علاوه بر قدرت مبارزه با باکتری، اثر numbing دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cedarwood, Geranium, Clove, Lavender, Rose, Orange, Bergamot, Clary Sage Oil.
[ترجمه گوگل]چوب سدر، شمعدانی، میخک، اسطوخودوس، رز، پرتقال، ترنج، روغن مریم گلی کلاری
[ترجمه ترگمان]cedarwood، Geranium، clove، Lavender، رز، نارنجی، bergamot، Clary Sage
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میخک (اسم)
clove, cloves

گل میخک (اسم)
grenadine, clove, gillyflower

بوته میخک (اسم)
clove

تخصصی

[زمین شناسی] میخک فعل برش شکافتن توسط آب رودخانه.

انگلیسی به انگلیسی

• one of a number of small sections which form a compound bulb (as in garlic); type of spice
cloves are small dried flower buds used as a spice.
a clove of garlic is one of the small sections of a garlic bulb.

پیشنهاد کاربران

حبه سیر
Three cloves of garlic
میخک Clove
نام علمی caryophillium aromaticus
دو تا معنی داره:
۱. میخک
۲. حبه سیر
تصویر هر دو تا رو می تونید مشاهده کنید
cloveclove
به معنی حبه است که اکثر برای شمارش سیر استفاده میشه مانند:
two cloves of garlic
یک حبه سیر
گل میخک
یا حتی میتونه به معنای واحد شمارش سیر باشه
مثل : a clove of garlic
معنی : یک حبه سیر
ادویه میخک
میخک
حبه ( سیر )
نام نوعی گل
یه حبه
واحد شمارش سیر مثلا یک حبه سیر☺
One of the small separate sactions into which the root of the garlic plant is divided
یه حبه سیر
یک قاچ سیر
واحد شمارش سیر
مثل=a clove of garlic
واحد شمارش سیر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس