chick

/ˈt͡ʃɪk//t͡ʃɪk/

معنی: نوزاد، بچه، جوجه
معانی دیگر: (جانور شناسی) جوجه، بچه ی پرنده، (امریکا- خودمانی) دختر، عزیزم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a newly hatched or immature bird or fowl, esp. a chicken.

(2) تعریف: a young child.

(3) تعریف: (slang) a young woman.

جمله های نمونه

1. One chick keeps a hen busy.
[ترجمه آرشینا] یک بچه جوجه
|
[ترجمه گوگل]یک جوجه یک مرغ را مشغول می کند
[ترجمه ترگمان]یه دختره یه مرغ سرش شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A young chicken is called a chick.
[ترجمه گوگل]جوجه جوان را جوجه می گویند
[ترجمه ترگمان]یه جوجه جوان بهش میگن جوجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Chick peas have a distinctive, delicious and nutty flavour.
[ترجمه گوگل]نخود فرنگی دارای طعمی متمایز، لذیذ و آجیلی است
[ترجمه ترگمان]تیکه تیکه تیکه های کوچیک، خوش مزه و flavour
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That chick pecks out an earthworm from the earth.
[ترجمه آرشینا] ترجمه صحیح آن چک هستش
|
[ترجمه گوگل]آن جوجه کرم خاکی را از زمین بیرون می زند
[ترجمه ترگمان]اون دختره کرم های خاکی رو از زمین بلند کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I like the look of the chick.
[ترجمه ....] نگاه آن داف رو دوست دارم
|
[ترجمه گوگل]من از قیافه جوجه خوشم میاد
[ترجمه ترگمان] از نگاه اون جوجه خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chick is ugly and almost reptilian in its appearance.
[ترجمه گوگل]جوجه از نظر ظاهری زشت و تقریباً خزنده است
[ترجمه ترگمان]اون دختره زشت و تقریبا خزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chick initially has no fear of man.
[ترجمه گوگل]جوجه در ابتدا هیچ ترسی از انسان ندارد
[ترجمه ترگمان]این جوجه در ابتدا هیچ ترسی از انسان ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Boil the chick peas, add garlic and lemon juice.
[ترجمه گوگل]نخود فرنگی را بجوشانید، سیر و آب لیمو را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]جوجه نخود را حرارت دهید، سیر و عصاره لیمو را به آن ها اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The chick finally broke through the shell and struggled out .
[ترجمه گوگل]جوجه بالاخره پوسته را شکست و به سختی بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]اون دختره بالاخره از کاسه در اومد و با دست و پا راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nor can the nest accommodate the chick when it hatches.
[ترجمه گوگل]همچنین لانه نمی تواند جوجه را در هنگام خروج از تخم در خود جای دهد
[ترجمه ترگمان]و نه این که آشیانه، جوجه را وقتی که دریچه ها را باز می کند، جا دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The parents then feed the chick for up to a year.
[ترجمه گوگل]سپس والدین به جوجه تا یک سال غذا می دهند
[ترجمه ترگمان]سپس والدین جوجه را تا یک سال تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because transplanted quail cells will behave normally in chick embryos, she realized she had an invaluable natural marker.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سلول‌های بلدرچین پیوندی در جنین‌های جوجه به‌طور طبیعی رفتار می‌کنند، او متوجه شد که نشانگر طبیعی ارزشمندی دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که سلول های quail به طور طبیعی در جنین جوجه رفتار می کنند، متوجه شد که یک نشانگر طبیعی ارزشمند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chick embryo proper comes from a very small region resting on the yolk and which is equivalent to the mammalian egg.
[ترجمه گوگل]جنین جوجه از ناحیه بسیار کوچکی است که روی زرده قرار دارد و معادل تخم پستانداران است
[ترجمه ترگمان]جنین جوجه از یک منطقه بسیار کوچک که بر نطفه استراحت می کند و معادل با تخم پستانداران است، به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Drain and rinse the chick peas and kidney beans and combine with other beans.
[ترجمه گوگل]نخود و لوبیا چشم بلبلی را آبکش کرده و آبکشی کنید و با سایر لوبیاها ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]نخود را بردارید و لوبیا و لوبیا قرمز را آبکشی کنید و با لوبیا دیگر ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps Chick was using some kind of sixth sense to follow her rather than simple powers of observation.
[ترجمه گوگل]شاید چیک از نوعی حس ششم برای دنبال کردن او استفاده می کرد نه از قدرت مشاهده ساده
[ترجمه ترگمان]شاید جوجه کوچولو از نوعی حس ششم برای پیروی از او به جای توان های ساده مشاهدات استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوزاد (اسم)
grub, babe, baby, newborn, hatchling, bambino, chick

بچه (اسم)
native, fellow, baby, child, kid, infant, chick, cub, bairn, chicken, brood, calf, chit, whelp

جوجه (اسم)
chick, bird, chicken, brood, squab

انگلیسی به انگلیسی

• young chicken; young bird; child (metaphorically); girl or woman (slang)
a chick is a baby bird.

پیشنهاد کاربران

در غرب اصولا با خیال راحت و آسودگی بین پسرای نوجوان ( دبیرستان/دانشگاهی ) استفاده میشه برای توصیف دختران داغ، سکسی یا جذاب که موجب تحریک مردان میشن
در فرهنگ تِرند فارسی میشه "پلنگ" هم ترجمه اش کرد
یکی از معنی خاش میشه دختر.
مثلا
Look at this chick.
یا
What a chick
chick ( n ) ( tʃɪk ) =a baby bird, especially a baby chicken
chick
باورم نمیشه chick رو دختر معنی میکنید
باو chick یعنی داف یعنی کسی که از نظر سکژوال جذابه اوکی؟؟!!
زیاد با ادبانه نیستش نرید به یکی بگید مصلا پیش دوستا استفاده میشه
یکی رد میشه میگن went a chick چه دافیه
informal
a young woman. This word is considered offensive by many women
( غیر رسمی، به عنوان توهین به زنان )
دختر جوان، دخترک
"she's a great - looking chick"
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chick
بیشتر برای تحقیر بچه رو صداش میزنن
مثل زبان عامیانه خودمونی ( جوجه فسقلی ) یا بچه ننه
ولی تو اروپا بیشتر پسرا برا دختر بچه های مدرسه ای بکار میبرن
در امریکایی و به صورت عامیانه معنی دختر رو میده، مثلا ( در دبیرستان ها پسر ها اکثر مواقع دختر هارو chick خطاب میکنن، یه جورایی غیر مودبانه ست، )
) ( informal ) a word meaning a young woman, that some people think is offensive
برای تحقیر کسی میگن بهش جوجه یا بچه
دختره
جوجه ، بچه یا نوزاد
آدم پررو، بچه پر رو
زن، دختر ( غیر مودبانه ) ، زنیکه
خانم جوان
داف ( آمریکایی خودمانی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس