cheerfully

/ˈtʃɪr.fəl.i//ˈtʃɪr.fəl.i/

معنی: خوش
معانی دیگر: باخوشرویی، باپیشانی گشاده

جمله های نمونه

1. she welcomed us cheerfully
او با گشاده رویی به ما خوشامد گفت.

2. the students saluted the teacher cheerfully
دانش آموزان با گشاده رویی به معلم سلام کردند.

3. If you command wisely, you'll be obeyed cheerfully. Thomas Fuller
[ترجمه گوگل]اگر عاقلانه فرمان دهی، با خوشرویی از تو اطاعت می شود توماس فولر
[ترجمه ترگمان]اگر عاقلانه عمل کنی، از خوشحالی اطاعت خواهی کرد توماس فولر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The burden on likes is cheerfully borne.
[ترجمه ابراهیم میرزادگان] دشواری های آنچه که محبوب است با مسرت تحمل می شود.
|
[ترجمه گوگل]بار لایک ها با شادی به دوش می کشد
[ترجمه ترگمان]باری، بار سنگینی را که دوست دارد، با کمال مسرت تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Birds sang cheerfully in the trees.
[ترجمه گوگل]پرندگان با شادی در درختان آواز می خواندند
[ترجمه ترگمان]پرندگان با خوشحالی در میان درختان آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She cheerfully cheats and lies; she's got no conscience at all.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی تقلب می کند و دروغ می گوید او اصلا وجدان ندارد
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی تقلب می کند و دروغ می گوید؛ هیچ وجدانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She walked down the road, whistling cheerfully.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی سوت می زد، در جاده قدم می زد
[ترجمه ترگمان]در جاده به راه افتاد و با خوشحالی سوت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I could cheerfully strangle you for getting me into this mess!
[ترجمه گوگل]من می توانم با خوشحالی تو را خفه کنم که مرا به این آشفتگی کشاندی!
[ترجمه ترگمان]من با خوشحالی تو را خفه می کردم که مرا به این مخمصه انداختی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The journey began cheerfully with a sense of adventure.
[ترجمه گوگل]سفر با نشاط و با حس ماجراجویی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]سفر شادمانه با احساس ماجراجویی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I could cheerfully have killed him when he said that .
[ترجمه گوگل]وقتی این حرف را زد می توانستم با خوشحالی او را بکشم
[ترجمه ترگمان]من با خوشحالی می توانستم او را وقتی که این حرف را می زد، بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The train rolled cheerfully into the station.
[ترجمه گوگل]قطار با خوشحالی وارد ایستگاه شد
[ترجمه ترگمان]قطار با خوشحالی به ایستگاه پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She waved cheerfully and he waved back.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی دست تکان داد و او هم به عقب دست تکان داد
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی دست تکان داد و دستش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He used to carol cheerfully in the morning.
[ترجمه گوگل]صبح ها با شادی سرود می خواند
[ترجمه ترگمان]صبح ها با خوش رویی به کارول عادت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He cheerfully blows away any bad guy stupid enough to get in his line of fire.
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی هر آدم بدی را که آنقدر احمق است از بین می برد که بتواند وارد خط آتش او شود
[ترجمه ترگمان]او با خوشحالی هر آدم بدا را که به اندازه کافی احمق است که بتواند در ردیف آتش قرار بگیرد، از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش (قید)
well, cheerfully, pleasantly, sweetly, merrily, happily

انگلیسی به انگلیسی

• joyfully, happily, gladly

پیشنهاد کاربران

به عشرت ؛ به خوشی و شادی. شادمانه :
فردا که رود جان تو از تن بیرون
اعدا همه آن مال به عشرت بخورند.
خاقانی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cheer
✅️ اسم ( noun ) : cheer / cheering / cheerfulness
✅️ صفت ( adjective ) : cheerful / cheering
✅️ قید ( adverb ) : cheerfully / cheerily
the part of large city which is near the center and often poor
مشوّقانه
با مهربانی
خوش و خرم
با خوش رویی
با خوشحالی

بپرس