centrifugal

/senˈtrɪfjɪɡl̩//senˈtrɪfjʊɡl̩/

معنی: فرار از مرکز، گریزنده از مرکز
معانی دیگر: (فیزیک) مرکز گریز، کانون گریز، میان گریز، تحت تاثیر یا دارای نیروی مرکز گریز، (گیاه شناسی) رشد کننده از مرکز به سوی اطراف (مثل برخی گل خوشه ها)، پراز رو، (تنکرد شناسی) وابران (efferent هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving or being directed outward from a center point or axis.

- If a pail full of water is swung rapidly in circles, centrifugal force will keep the water from spilling out of the pail.
[ترجمه گوگل] اگر یک سطل پر از آب به سرعت به صورت دایره ای چرخانده شود، نیروی گریز از مرکز از ریختن آب به بیرون از سطل جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان] اگر یک سطل پر از آب به سرعت در دایره ای به سرعت تکان می خورد، نیروی گریز از داخل سطل آب را از spilling بیرون نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: relating to or employing centrifugal force.

- a centrifugal filter
[ترجمه گوگل] یک فیلتر گریز از مرکز
[ترجمه ترگمان] یک فیلتر گریز از مرکز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: centrifugally (adv.)
• : تعریف: an apparatus employing centrifugal force to separate materials; centrifuge.

جمله های نمونه

1. the centrifugal force
نیروی مرکز گریز،نیروی گریز از مرکز

2. Centrifugal machines are connected to the motor drive directly instead of through a gearbox.
[ترجمه گوگل]ماشین های گریز از مرکز به جای گیربکس مستقیماً به محرک موتور متصل می شوند
[ترجمه ترگمان]ماشین های Centrifugal به جای موتور گیربکس به طور مستقیم به موتور اتومبیل متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The civil war reinforced the centrifugal tendencies at work within the economy.
[ترجمه گوگل]جنگ داخلی تمایلات گریز از مرکز را در اقتصاد تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]جنگ داخلی تمایلات گریز از مرکز را در امور اقتصادی تقویت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The juice is extracted by centrifugal force.
[ترجمه گوگل]آب میوه با نیروی گریز از مرکز استخراج می شود
[ترجمه ترگمان]عصاره با نیروی گریز از مرکز استخراج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The centrifugal force is not influenced by temperature. 2
[ترجمه گوگل]نیروی گریز از مرکز تحت تأثیر دما نیست 2
[ترجمه ترگمان]نیروی گریز از مرکز تحت تاثیر دما قرار نمی گیرد ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A failure of a centrifugal pump, also in February, resulted in a small release of carbon tetrachloride.
[ترجمه گوگل]خرابی یک پمپ گریز از مرکز، همچنین در ماه فوریه، منجر به انتشار اندکی تتراکلرید کربن شد
[ترجمه ترگمان]عدم موفقیت پمپ گریز از مرکز نیز در ماه فوریه منجر به انتشار کمی کربن tetrachloride شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They have inertia, mass and momentum and obey centrifugal force.
[ترجمه گوگل]اینرسی، جرم و تکانه دارند و از نیروی گریز از مرکز اطاعت می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اینرسی، جرم و تکانه دارند و از نیروی گریز از مرکز پیروی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our Falconet target aircraft uses a centrifugal launcher as its principal method of getting airborne.
[ترجمه گوگل]هواپیمای هدف فالکونت ما از پرتابگر گریز از مرکز به عنوان روش اصلی خود در هوابرد استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]هواپیمای هدف فالکونه از یک launcher گریز از مرکز به عنوان روش اصلی برای رسیدن به پرواز استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then came cheap oil, electricity, and the motorized centrifugal pump.
[ترجمه گوگل]سپس نفت ارزان، برق و پمپ سانتریفیوژ موتوردار آمد
[ترجمه ترگمان]سپس نفت، برق و پمپ گریز از مرکز به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Although we were unaware of the wartime centrifugal launcher proposals, we have never claimed to have invented the idea.
[ترجمه گوگل]اگرچه ما از پیشنهادات پرتابگر گریز از مرکز در زمان جنگ بی اطلاع بودیم، اما هرگز ادعا نکرده ایم که این ایده را ابداع کرده ایم
[ترجمه ترگمان]اگرچه ما از پیشنهادهای راه اندازی گریز از مرکز زمان جنگ بی اطلاع بودیم، اما هرگز ادعا نکرده ایم که این ایده را ابداع کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Centrifugal force can be greater than the force of gravity.
[ترجمه گوگل]نیروی گریز از مرکز می تواند بیشتر از نیروی گرانش باشد
[ترجمه ترگمان]نیروی Centrifugal می تواند بزرگ تر از نیروی جاذبه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One nice inclusion is a brief discussion of centrifugal methods in the separations chapter.
[ترجمه گوگل]یکی از موارد خوب بحث مختصری در مورد روش های گریز از مرکز در فصل جداسازی است
[ترجمه ترگمان]یک گنجاندن خوب، بحث مختصری در مورد روش های گریز از مرکز در فصل جدایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Decentralization and its resulting centrifugal force have sent many managers reeling as well.
[ترجمه گوگل]تمرکززدایی و نیروی گریز از مرکز ناشی از آن، بسیاری از مدیران را نیز دچار سردرگمی کرده است
[ترجمه ترگمان]غیر متمرکز سازی و نیروی گریز از مرکز آن بسیاری از مدیران را گیج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this thesis, centrifugal spray dry is used in the preparation of granulation powder.
[ترجمه گوگل]در این پایان نامه از اسپری خشک گریز از مرکز در تهیه پودر دانه بندی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]در این پایان نامه اسپری خشک از مرکز برای آماده سازی پودر granulation استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرار از مرکز (صفت)
centrifugal

گریزنده از مرکز (صفت)
eccentric, centrifugal

تخصصی

[سینما] گریز از مرکز
[عمران و معماری] مرکز گریز - گریز از مرکزی - گریز از مرکز
[زمین شناسی] مرکزگریز، گریز از مرکز
[نساجی] بصورت گریز از مرکز - گریز از مرکزی
[ریاضیات] گریز از مرکز، گریزان از مرکز

انگلیسی به انگلیسی

• moving or directed outward from the center, pertaining to or operated by centrifugal force

پیشنهاد کاربران

بپرس