catastrophic

/ˌkætəˈstrɑːfɪk//ˌkætəˈstrɒfɪk/

معنی: مصیبت بار، فاجعه انگیز
معانی دیگر: مصیبت بار، فاجعه انگیز

جمله های نمونه

1. His mother's untimely death had a catastrophic effect on him.
[ترجمه گوگل]مرگ نابهنگام مادرش تأثیر فاجعه باری بر او گذاشت
[ترجمه ترگمان]مرگ نابهنگام مادرش تاثیری فاجعه بار بر او داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The water shortage in this country is potentially catastrophic.
[ترجمه گوگل]کمبود آب در این کشور بالقوه فاجعه بار است
[ترجمه ترگمان]کمبود آب در این کشور به طور بالقوه فاجعه آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The failure of the talks could have catastrophic consequences .
[ترجمه گوگل]شکست مذاکرات می تواند عواقب فاجعه باری داشته باشد
[ترجمه ترگمان]شکست مذاکرات می تواند عواقب فاجعه بار داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Relegation to the Third Division would prove catastrophic.
[ترجمه گوگل]سقوط به دسته سوم فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]Relegation \"به\" واحد سوم \"یه فاجعه رو ثابت می کنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That way, if you have a catastrophic problem, you can restore your system to its previous state.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، اگر مشکل فاجعه باری دارید، می توانید سیستم خود را به حالت قبلی بازگردانید
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، اگر یک مشکل فاجعه بار داشته باشید، می توانید سیستم خود را به حالت قبلی خود برگردانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Read in studio Conservation experts are warning of catastrophic longterm effects from the Shetland tanker disaster.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید کارشناسان حفاظت در مورد اثرات فاجعه بار دراز مدت فاجعه نفتکش شتلند هشدار می دهند
[ترجمه ترگمان]متخصصان حفاظت استودیو در مورد اثرات بلند مدت فاجعه تانکر شتلند هشدار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It has stoked catastrophic business failures and contributed to increased unemployment.
[ترجمه گوگل]این امر باعث شکست های فاجعه بار تجاری شده و به افزایش بیکاری کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]این کشور شکست های تجاری فاجعه بار را تشدید کرده و به افزایش بیکاری کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Similarly, other professionals working in the field of catastrophic illness should have other interests that they are heavily invested in emotionally.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، سایر متخصصانی که در زمینه بیماری فاجعه‌بار کار می‌کنند باید علایق دیگری داشته باشند که از نظر احساسی به شدت روی آن سرمایه‌گذاری می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، متخصصان دیگری که در زمینه بیماری های فاجعه بار کار می کنند باید منافع دیگری داشته باشند که به شدت از لحاظ عاطفی سرمایه گذاری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. During that time, it has suffered catastrophic labor problems and declining attendance.
[ترجمه گوگل]در طول این مدت، مشکلات فاجعه بار کارگری و کاهش حضور داشته است
[ترجمه ترگمان]در طی این مدت، این کشور متحمل مشکلات کاری فاجعه باری و کاهش حضور مردم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She too embarks on a lazy plot of catastrophic collapse, winding up confined in a local booby hatch.
[ترجمه گوگل]او نیز وارد طرحی تنبل از سقوط فاجعه‌بار می‌شود و در یک دریچه انفجاری محلی محصور می‌شود
[ترجمه ترگمان]او نیز با قطعه lazy از فروپاشی فاجعه بار را آغاز می کند و در یک دریچه مصنوعی محلی محصور شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most deaths are caused not by catastrophic accidents but by fouling from oil that is illegally but routinely discharged from ships.
[ترجمه گوگل]بیشتر مرگ و میرها نه بر اثر حوادث فاجعه بار، بلکه ناشی از رسوب نفتی است که به طور غیرقانونی اما به طور معمول از کشتی ها تخلیه می شود
[ترجمه ترگمان]اغلب این مرگ ها ناشی از حوادث فاجعه بار نیستند بلکه به واسطه رسوب دادن از روغنی که به طور غیرقانونی اما به طور معمول از کشتی ها تخلیه می شوند آلوده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Damage to farmland was catastrophic and main rail links were severed.
[ترجمه گوگل]خسارت به زمین های کشاورزی فاجعه بار بود و خطوط ریلی اصلی قطع شد
[ترجمه ترگمان]خسارت به زمین های کشاورزی فاجعه بار بود و پیوندهای ریلی اصلی قطع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But in ecological terms, something catastrophic had occurred.
[ترجمه گوگل]اما از نظر اکولوژیکی، اتفاق فاجعه‌باری رخ داده بود
[ترجمه ترگمان]اما در شرایط اکولوژیکی، چیزی فاجعه بار رخ داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The minister gave a warning that if war broke out, it would be catastrophic.
[ترجمه گوگل]وزیر هشدار داد که اگر جنگ شروع شود فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]وزیر هشدار داد که اگر جنگ آغاز شود، فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A tidal wave caused by the earthquake hit the coast causing catastrophic damage.
[ترجمه گوگل]موج جزر و مدی ناشی از زمین لرزه به ساحل برخورد کرد و خسارات فاجعه باری به بار آورد
[ترجمه ترگمان]موج جذر و مد ناشی از زلزله به ساحل برخورد کرد و باعث خسارت فاجعه باری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصیبت بار (صفت)
baleful, catastrophic, calamitous

فاجعه انگیز (صفت)
catastrophic

انگلیسی به انگلیسی

• terrible, disastrous, calamitous
if something is catastrophic, it is extremely bad or serious, often causing great suffering or damage.

پیشنهاد کاربران

sirous عزیز
عبارت catastrophic event به معنی � ( رویداد/ حادثه/ اتفاق ) فاجعه بار � است.
catastrophic event : رویداد شدید
ویران کننده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : catastrophize
اسم ( noun ) : catastrophe
صفت ( adjective ) : catastrophic
قید ( adverb ) : catastrophically
صفت هستش
به معنی
فاجعه بار
مصیبت بار
ایجاد آسیب یا تخریب ناگهانی و بسیار بزرگ
خیلی بد
disastrous
فاجعه بار
catastrophic drop افت فاجعه بار ، افت شدید
شدیداً ناموفق و شکست خورده
وخیم؛ با شدت و پی آمد بالا
Terrible, causing severe damage or harm
اتفاق مصیبت وار
کمرشکن
فاجعه آمیز، فاجعه بار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس