concession

/kənˈseʃn̩//kənˈseʃn̩/

معنی: اعطاء، امتیاز، امتیاز انحصاری
معانی دیگر: تصدیق، اعتراف، اذعان، پذیرش (استدلال یا حق و غیره)، امتیازنامه، (کانادا) اعطای زمین (از سوی دولت به شهرداری محل)، دکه، رستوران کوچک (در ورزشگاه و غیره)، (در مورد ادعا یا خواسته یا مذاکرات و غیره) تخفیف، گذشت، اعطا، زمین یا اجازه ی بهره گیری (و غیره) که از طریق امتیازنامه به دست آید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an act or instance of conceding, such as the granting of a right or privilege or the admitting of a point in an argument.
مترادف: acknowledgment, acquiescence, admission, grant
متضاد: denial
مشابه: accession, accommodation, allowance, assent, capitulation, cession, compliance, compromise, conferment, recognition, surrender

(2) تعریف: something conceded, such as a right or privilege or a point in an argument.
مشابه: acknowledgment, cession, condition, dispensation, exception, indulgence, prerogative, privilege, provision, right

(3) تعریف: a grant of land or a franchise given by a government or other authority for a specific purpose, as for mining or oil drilling.
مترادف: franchise, grant
مشابه: charter, dispensation, land, license, sanction

(4) تعریف: the lease of space within a building or other property for a specific purpose, as for selling, or the space leased for that purpose.
مترادف: land grant
مشابه: franchise, lease, license

- a refreshment concession
[ترجمه گوگل] امتیاز تازه کردن
[ترجمه ترگمان] امتیازی که به او دست داده بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a concession stand in a movie house
دکه ی تنقلات در سینما

2. he received an oil concession from the government of that time
او امتیاز نفت را از دولت آن زمان دریافت کرد.

3. his action was a concession of defeat
عمل او به منزله ی اعتراف به شکست بود.

4. ending the war was worth any concession
پایان دادن به جنگ ارزش هرگونه گذشتی را داشت.

5. There is a call for the concession of certain rights.
[ترجمه حسین ابراهیمی] مطالبه ای را برای احقاق برخی حقوق شاهد ایم
|
[ترجمه گوگل]فراخوانی برای واگذاری برخی حقوق وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فراخوانی برای امتیاز خاصی از حقوق وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She made no concession to his age; she expected him to work as hard as she did.
[ترجمه علی] اوهیچ گذشتی به دلیل سن و سال آن مرد انجام نداد، او توقع داشت که آن مرد، همانند خودش به سختی کار کند
|
[ترجمه شان] آن زن هیچ گذشتی در باره آن مرد به خاطر سن وسالش نکرد، ( زیرا ) انتظار داشت او مثل خودش به سختی کار کند.
|
[ترجمه گوگل]او هیچ امتیازی به سن او نداد او انتظار داشت که او نیز مانند او سخت کار کند
[ترجمه ترگمان]او هیچ امتیازی به سن و سال نداشت؛ انتظار داشت که او هم مثل خودش سخت کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The boss made a concession.
[ترجمه فارس] رئیس یک امتیاز قائل شد.
|
[ترجمه مریم مزدایی] رئیس ارفاق کرد.
|
[ترجمه گوگل]رئیس امتیاز داد
[ترجمه ترگمان]رئیس یک امتیاز گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a concession to her inexperience they allowed her to have some help.
[ترجمه حسین ابراهیمی] به عنوان یه ارفاق به خاطر کم تجربگی اش به او اجازه دادند تا کمی کمک داشته باشد
|
[ترجمه گوگل]به عنوان امتیاز به بی تجربگی او، آنها به او اجازه دادند تا کمکی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک امتیاز برای بی تجربگی او به او اجازه کمک دادن به او را دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Joe runs a hamburger concession in the mall.
[ترجمه حسین ابراهیمی] جو یک بوفه همبرگر فروشی را در مرکز خرید می چرخاند
|
[ترجمه گوگل]جو یک امتیاز همبرگر در مرکز خرید دارد
[ترجمه ترگمان]جو یه همبرگر فروشی تو فروشگاه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The former president's concession came even before all the votes had been counted.
[ترجمه علی] پذیرش شکست توسط رئیس جمهور سابق حتی قبل از شمارش کل آرا انجام شد.
|
[ترجمه گوگل]امتیاز رئیس جمهور سابق حتی قبل از شمارش همه آرا صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]امتیاز رئیس جمهور سابق حتی قبل از شمارش تمام آرا به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some politicians fear that agreeing to the concession would set a dangerous precedent.
[ترجمه گوگل]برخی از سیاستمداران نگرانند که موافقت با این امتیاز یک سابقه خطرناک ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برخی از سیاستمداران می ترسند که موافقت با این امتیاز یک سابقه خطرناک را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tickets are £3; there is a £1 concession for students.
[ترجمه سعید] بلیط 3 پوند است وبرای دانشجویان 1 پوند تخفیف دارد.
|
[ترجمه گوگل]بلیط ها 3 پوند است؛ یک امتیاز £ برای دانش آموزان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]قیمت بلیت ۳ پوند است؛ یک امتیاز ۱ یورویی برای دانش آموزان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company has just won a mining concession in the north of the country.
[ترجمه گوگل]این شرکت به تازگی موفق به دریافت امتیاز معدن در شمال کشور شده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت فقط امتیاز استخراج معدن را در شمال کشور کسب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They went to the concession stand to get a hot dog.
[ترجمه سمانه] به دکه رفتند تا یه ساندویچ هات داگ بگیرند
|
[ترجمه گوگل]برای گرفتن هات داگ به جایگاه امتیاز رفتند
[ترجمه ترگمان]به to رفتند تا سگ داغی بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعطاء (اسم)
condescension, bestowal, conferment, concession

امتیاز (اسم)
score, plus, grant, precedence, privilege, precedency, distinction, charter, concession, prominence, fee, franchising, enfranchisement, pas, prerogative

امتیاز انحصاری (اسم)
concession, monopoly

تخصصی

[حقوق] امتیاز، اعطا، واگذاری، تسلیم

انگلیسی به انگلیسی

• giving up, yielding; something which is given up; franchise, right to use or sell something; (british) discount
a concession is something that you agree to let someone do or have, especially after a disagreement or as a special privilege.

پیشنهاد کاربران

( فوتبال ) گل خوردن
۱. حق امیتاز - امتیاز
۲. اعتراف به شکست ( پذیرفتن شکست دریک مبارزه )
۳. فداکاری - قربانی - چشم پوشی و گذشت
۴. یک فروشگاه کوچک ( در مکان عمومی مثل کنار یا داخل استادیوم یا کنار ساحل )
۵. تخفیف ( بریتانیایی )
...
[مشاهده متن کامل]

1. a thing that is granted, especially in response to demands.
2. a preferential allowance or rate given by an organization.
3. the act of admitting that you have been defeated in a contest
این واژه خیلی شبیه به Compromise می باشد.

غنیمت
امتیاز
حق امتیاز
توجه به نکات مثبت استدلال طرف مقابل و نقاط ضعف استدلال خود
ارفاق، تخفیف، امتیاز
حق استفاده
امتیاز حق استفاده
تقابل ( در گرامر )
معادل واژه های admit و confess
اعتراف
اذعان
تصدیق
اقرار
اگر مفید بود لطفاً لایک کنید ❤️🙏🏻
concession ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: امتیاز بهره برداری
تعریف: حق بهره برداری از هریک از واحدهای خدماتی در مهمان خانه ها مانند آرایشگاه یا باشگاه تناسب اندام، که به بهره بردار مستقلی که مسئولیت تأمین تجهیزات و کارکنان و بازاریابی آن واحد را پذیرفته است، واگذار می شود
concession stand :
غرفه خوراکی، اسنک بار ، غرفه تنقلات یا ساندویچ فروشی مکانی برای خرید تنقلات یا غذا در اماکن عمومی و مراکز تفریحی مانند سینماها، شهربازیها، نمایشگاه ها، ورزشگاهها یا محل های تفریحی دیگر است.
بوفه ( غرفه ) استادیوم
واگذاری حق استفاده
ارائه مجوز و پروانه بهره برداری
( در موردِ کار یا اقدام ) توجه کردن، اجازه دادن
پذیرش استدلال
تخفیف
برای مثال:
a tax concession or advantage allowed by government
تخفیف مالیاتی یا امتیازی که توسط دولت داده می شود
ارفاق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس