buzzword

/ˈbʌzwərd//ˈbʌzwɜːd/

(واژه یا عبارتی که در میان گروهی از مردم مد می شود و معنی آن مبهم است ولی دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد) رمز واژه، لغت باب روز، لغت باب روز these days, "disclosure" has become a buzzword این روزها واژهی افشاگری خیلی باب شده است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a fashionable, short-lived word or phrase that originates either in media use or in a specialized group, and that is intended to impress or exclude the hearer, because of its apparent profundity or significance.
مشابه: catchword

جمله های نمونه

1. these days, "disclosure" has become a buzzword
این روزها واژه ی افشاگری خیلی باب شده است.

2. 'Diversity' is the new buzzword in education.
[ترجمه گوگل]«تنوع» واژه ی جدید در آموزش است
[ترجمه ترگمان]تنوع زیستی جدید در آموزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Biodiversity was the buzzword of the Rio Earth Summit.
[ترجمه گوگل]تنوع زیستی کلیدواژه اجلاس زمین ریو بود
[ترجمه ترگمان]تنوع زیستی منطقه buzzword در طول اجلاس سران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Digital is the buzzword of the moment in communications technology.
[ترجمه گوگل]دیجیتال کلمه کلیدی لحظه ای در فناوری ارتباطات است
[ترجمه ترگمان]دیجیتال the لحظه در فن آوری ارتباطات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Multimedia' has been a buzzword in the computer industry for years.
[ترجمه مینا عظیم] سالهاست که کلمه ی چند رسانه ای �multimedia � در صنعت کامپیوتر، باب شده است.
|
[ترجمه گوگل]«چند رسانه‌ای» سال‌هاست که در صنعت کامپیوتر به عنوان یک کلمه کلیدی مطرح شده است
[ترجمه ترگمان]چند سال است که چند رسانه ای در صنعت کامپیوتر کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. 'Going snap' on a decision was the latest buzzword in our office.
[ترجمه گوگل]«تصمیم گیری سریع» آخرین کلمه رایج در دفتر ما بود
[ترجمه ترگمان]آخرین buzzword که توی دفتر ما بود رو به هم زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The current buzzword is personal computing do-it-yourself computing.
[ترجمه گوگل]کلیدواژه فعلی، محاسبات شخصی، محاسبات شخصی است
[ترجمه ترگمان]The فعلی محاسبات شخصی است - آن - خود محاسبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Heritage, the buzzword of the 1980s, is out; modernisation, the buzzword of the 1960s, is in.
[ترجمه گوگل]Heritage، کلمه رایج دهه 1980، به پایان رسیده است مدرنیزاسیون، کلمه رایج دهه 1960، در راه است
[ترجمه ترگمان]میراث، buzzword دهه ۱۹۸۰، خارج از کشور است؛ مدرن سازی، buzzword دهه ۱۹۶۰، در حال اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Customer-friendliness was the buzzword in British business circles.
[ترجمه گوگل]مشتری پسندی کلمه پرطرفدار در محافل تجاری بریتانیا بود
[ترجمه ترگمان]ارتباط دوستانه با مشتری در محافل تجاری بریتانیا مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. E - marketing is the current buzzword.
[ترجمه گوگل]E - بازاریابی کلمه رایج فعلی است
[ترجمه ترگمان]E - بازاریابی the فعلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Konkatsu is a new buzzword for Japanese media.
[ترجمه گوگل]Konkatsu یک کلمه کلیدی جدید برای رسانه های ژاپنی است
[ترجمه ترگمان]Konkatsu یک buzzword جدید برای رسانه های ژاپنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Decline, not American ascendance, is the administration’s buzzword.
[ترجمه گوگل]افول، نه صعود آمریکا، شعار دولت است
[ترجمه ترگمان]انحطاط، نه ascendance آمریکایی، the دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Learning style has been a buzzword in foreign language teaching in the recent years.
[ترجمه گوگل]سبک یادگیری در سال‌های اخیر یکی از کلیدواژه‌های آموزش زبان‌های خارجی بوده است
[ترجمه ترگمان]سبک یادگیری تقلیدی از زبان خارجی در سال های اخیر بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The lightweight buzzword graces containers like Spring and Pico.
[ترجمه گوگل]کلید واژه سبک وزن ظروفی مانند اسپرینگ و پیکو را زیبا می کند
[ترجمه ترگمان]The سبک وزن buzzword مانند بهار و پیکو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] حرف نامفهوم

انگلیسی به انگلیسی

• password, key word; fashion word, technical word or neologism that has become stylish, vogue word
a buzz word is a word, expression, or idea which has become fashionable in a particular field, and is being used a lot by the media.

پیشنهاد کاربران

حرف ( های ) دهن پُرکن
بحث روز ، نُقل مجلس
کلماتی که هر از گاهی خیلی استفاده میشه .
مثل استعمار در سال ۱۳۵۷ -
دشمن ، دشمنان -
Sustainability : طرفدار محیط زیست
a word or phrase from one special area of knowledge that people suddenly think is very important
کلید واژه
Multimedia has been a buzzword in the computer industry for years
مُدواژه.
بابواژه.
روزواژه.
کلمه کلیدی
تکه کلام
کلمات قلمبه سلمبه
واژه باب روز
لغت محبوب
مثال:
these days, "disclosure" has become a buzzword
- این روزها واژه ی �افشاگری�، خیلی باب شده است.
ورد زبان ها، باب
new or already existing, that becomes very popular for a period of time
زبانزد ( اصطلاح/کلمه/واژه/لفظ/لغت )
روزآوازه
ذکر لب
شعار
لقلقه ی زبان
اصطلاحات روز،
اصطلاحات مد،
اصطلاحات رایج،
الفاظ باب روز یک صنعت،
واژه هایی که به نظر مهم به نظر می رسند ولی در اصل معنی خاصی نداشته و فقط برای تاثیر گذاری عوام استفاده می شوند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس