(واژه یا عبارتی که در میان گروهی از مردم مد می شود و معنی آن مبهم است ولی دیگران را تحت تاثیر قرار می دهد) رمز واژه، لغت باب روز، لغت باب روز these days, "disclosure" has become a buzzword این روزها واژهی افشاگری خیلی باب شده است
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a fashionable, short-lived word or phrase that originates either in media use or in a specialized group, and that is intended to impress or exclude the hearer, because of its apparent profundity or significance. • مشابه: catchword
جمله های نمونه
1. these days, "disclosure" has become a buzzword
این روزها واژه ی افشاگری خیلی باب شده است.
2. 'Diversity' is the new buzzword in education.
[ترجمه گوگل]«تنوع» واژه ی جدید در آموزش است [ترجمه ترگمان]تنوع زیستی جدید در آموزش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Biodiversity was the buzzword of the Rio Earth Summit.
[ترجمه گوگل]تنوع زیستی کلیدواژه اجلاس زمین ریو بود [ترجمه ترگمان]تنوع زیستی منطقه buzzword در طول اجلاس سران بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Digital is the buzzword of the moment in communications technology.
[ترجمه گوگل]دیجیتال کلمه کلیدی لحظه ای در فناوری ارتباطات است [ترجمه ترگمان]دیجیتال the لحظه در فن آوری ارتباطات است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. 'Multimedia' has been a buzzword in the computer industry for years.
[ترجمه مینا عظیم] سالهاست که کلمه ی چند رسانه ای �multimedia � در صنعت کامپیوتر، باب شده است.
|
[ترجمه گوگل]«چند رسانهای» سالهاست که در صنعت کامپیوتر به عنوان یک کلمه کلیدی مطرح شده است [ترجمه ترگمان]چند سال است که چند رسانه ای در صنعت کامپیوتر کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. 'Going snap' on a decision was the latest buzzword in our office.
[ترجمه گوگل]«تصمیم گیری سریع» آخرین کلمه رایج در دفتر ما بود [ترجمه ترگمان]آخرین buzzword که توی دفتر ما بود رو به هم زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The current buzzword is personal computing do-it-yourself computing.
[ترجمه گوگل]کلیدواژه فعلی، محاسبات شخصی، محاسبات شخصی است [ترجمه ترگمان]The فعلی محاسبات شخصی است - آن - خود محاسبه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Heritage, the buzzword of the 1980s, is out; modernisation, the buzzword of the 1960s, is in.
[ترجمه گوگل]Heritage، کلمه رایج دهه 1980، به پایان رسیده است مدرنیزاسیون، کلمه رایج دهه 1960، در راه است [ترجمه ترگمان]میراث، buzzword دهه ۱۹۸۰، خارج از کشور است؛ مدرن سازی، buzzword دهه ۱۹۶۰، در حال اجرا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Customer-friendliness was the buzzword in British business circles.
[ترجمه گوگل]مشتری پسندی کلمه پرطرفدار در محافل تجاری بریتانیا بود [ترجمه ترگمان]ارتباط دوستانه با مشتری در محافل تجاری بریتانیا مورد توجه قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. E - marketing is the current buzzword.
[ترجمه گوگل]E - بازاریابی کلمه رایج فعلی است [ترجمه ترگمان]E - بازاریابی the فعلی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Konkatsu is a new buzzword for Japanese media.
[ترجمه گوگل]Konkatsu یک کلمه کلیدی جدید برای رسانه های ژاپنی است [ترجمه ترگمان]Konkatsu یک buzzword جدید برای رسانه های ژاپنی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Decline, not American ascendance, is the administration’s buzzword.
[ترجمه گوگل]افول، نه صعود آمریکا، شعار دولت است [ترجمه ترگمان]انحطاط، نه ascendance آمریکایی، the دولت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Learning style has been a buzzword in foreign language teaching in the recent years.
[ترجمه گوگل]سبک یادگیری در سالهای اخیر یکی از کلیدواژههای آموزش زبانهای خارجی بوده است [ترجمه ترگمان]سبک یادگیری تقلیدی از زبان خارجی در سال های اخیر بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The lightweight buzzword graces containers like Spring and Pico.
[ترجمه گوگل]کلید واژه سبک وزن ظروفی مانند اسپرینگ و پیکو را زیبا می کند [ترجمه ترگمان]The سبک وزن buzzword مانند بهار و پیکو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] حرف نامفهوم
انگلیسی به انگلیسی
• password, key word; fashion word, technical word or neologism that has become stylish, vogue word a buzz word is a word, expression, or idea which has become fashionable in a particular field, and is being used a lot by the media.
پیشنهاد کاربران
حرف ( های ) دهن پُرکن
بحث روز ، نُقل مجلس
کلماتی که هر از گاهی خیلی استفاده میشه . مثل استعمار در سال ۱۳۵۷ - دشمن ، دشمنان - Sustainability : طرفدار محیط زیست
a word or phrase from one special area of knowledge that people suddenly think is very important کلید واژه Multimedia has been a buzzword in the computer industry for years
مُدواژه. بابواژه. روزواژه.
کلمه کلیدی
تکه کلام
کلمات قلمبه سلمبه
واژه باب روز لغت محبوب مثال: these days, "disclosure" has become a buzzword - این روزها واژه ی �افشاگری�، خیلی باب شده است.
ورد زبان ها، باب new or already existing, that becomes very popular for a period of time
زبانزد ( اصطلاح/کلمه/واژه/لفظ/لغت ) روزآوازه
ذکر لب شعار
لقلقه ی زبان
اصطلاحات روز، اصطلاحات مد، اصطلاحات رایج، الفاظ باب روز یک صنعت، واژه هایی که به نظر مهم به نظر می رسند ولی در اصل معنی خاصی نداشته و فقط برای تاثیر گذاری عوام استفاده می شوند.