busywork

جمله های نمونه

1. Flinging headlong into busywork itself is another way to seem indispensable.
[ترجمه گوگل]پرشدن سر به سر در مشغله کاری خود راه دیگری است که ضروری به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با عجله سر کار کردن سر ما فقط راه دیگری است که لازم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. less maintenance busywork (and a happier staff).
[ترجمه گوگل]کار تعمیر و نگهداری کمتر (و کارکنان شادتر)
[ترجمه ترگمان]busywork کم تر (و کارکنان شادتر)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Busywork can give you a reassuring, small-bore task.
[ترجمه گوگل]مشغله کاری می تواند به شما یک کار اطمینان بخش و کم حوصله بدهد
[ترجمه ترگمان]busywork می تواند به شما یک کار سخت و خسته کننده بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were asked to do some busywork, then told that during the break they should help themselves to some adult beverages.
[ترجمه گوگل]از آنها خواسته شد تا کارهای مشغله کاری انجام دهند، سپس به آنها گفته شد که در طول استراحت باید به خودشان کمک کنند تا برخی از نوشیدنی های بزرگسالان را مصرف کنند
[ترجمه ترگمان]از آن ها خواسته شد تا برخی از busywork را انجام دهند، سپس به آن ها گفتند که در طول زمان استراحت باید به برخی از نوشیدنی های بزرگ کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can keep doing the busywork. Or you can do more Great Work.
[ترجمه گوگل]می توانید به انجام کارهای مشغله ادامه دهید یا می توانید کارهای بزرگ بیشتری انجام دهید
[ترجمه ترگمان]تو میتونی این کار رو سر کار پر کنی یا میتونی کار بزرگی انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thedescribed the busywork method and main technique of 1∶1000 digital landform survey production.
[ترجمه گوگل]روش پرمشغله و تکنیک اصلی تولید پیمایش لندفرم دیجیتال 1∶1000 را تشریح کرد
[ترجمه ترگمان]استفاده از روش busywork و تکنیک اصلی تولید نقشه برداری از شکل زمین دیجیتال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jonathan Spira, the chief analyst at Basex, a business research firm, said if employers sense that workers have too much downtime or busywork, they can start cross-training programs.
[ترجمه گوگل]جاناتان اسپیرا، تحلیلگر ارشد در Basex، یک شرکت تحقیقاتی تجاری، گفت: اگر کارفرمایان احساس کنند که کارگران زمان استراحت یا مشغله زیادی دارند، می توانند برنامه های آموزشی متقابل را شروع کنند
[ترجمه ترگمان]جاناتان Spira، تحلیلگر ارشد در Basex، یک شرکت تحقیقاتی کسب وکار، گفت که اگر کارفرمایان احساس کنند که کارگران بی کار یا busywork هستند، می توانند برنامه های آموزشی را شروع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Albarracin’s research doesn’t suggest remedies, but clearly there are people in our society who cope with the demand to “just do it”, becuase meaningful work gets done along with all the busywork.
[ترجمه گوگل]تحقیقات آلباراسین راه‌حل‌هایی را پیشنهاد نمی‌کند، اما به وضوح افرادی در جامعه ما وجود دارند که با تقاضای «فقط انجام آن» کنار می‌آیند، زیرا کار معنادار همراه با همه مشغله‌ها انجام می‌شود
[ترجمه ترگمان]تحقیقات Albarracin درمان های دارویی را پیشنهاد نمی کنند، اما واضح است که افرادی در جامعه ما هستند که با تقاضای \"تنها\" این کار را انجام می دهند \"، کار معنی دار به همراه همه the انجام می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But however you organise your work it’s still of highest priority to find the most important tasks so you don’t spend days, weeks or months doing busywork that isn’t that essential anyway.
[ترجمه گوگل]اما با وجود اینکه کار خود را سازماندهی می‌کنید، یافتن مهم‌ترین کارها همچنان در بالاترین اولویت قرار دارد تا روزها، هفته‌ها یا ماه‌ها را صرف انجام کارهای پرمشغله‌ای نکنید که به هر حال چندان ضروری نیستند
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، شما کار خود را سازماندهی می کنید و هنوز بالاترین اولویت را برای پیدا کردن مهم ترین وظایف خود دارید تا بتوانید روزها، هفته ها و یا ماه ها کار خود را انجام دهید که به هر حال مهم نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Offering a friendly howdy, picking wild herbs or taming a bucking bronco isn't just busywork — those actions make the world of RDR feel real and yet bygone.
[ترجمه گوگل]ارائه یک سلام دوستانه، چیدن گیاهان وحشی یا رام کردن یک برونکوی پرمشغله فقط یک کار پرمشغله نیست - این اقدامات باعث می شود دنیای RDR واقعی و در عین حال گذشته احساس شود
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد دادن یک سلام دوستانه، چیدن سبزی وحشی یا رام کردن برانکو و رام کردن برانکو ما فقط پر کردن کار نیست این کاره ای دنیا باعث می شود که دنیا احساس واقعی و واقعی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you control your schedule, you can drop all the busywork, and just pick the high-impact tasks.
[ترجمه گوگل]اگر برنامه‌تان را کنترل کنید، می‌توانید تمام مشغله‌های کاری را کنار بگذارید و فقط کارهای پرتأثیر را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]اگر برنامه خود را کنترل کنید، می توانید همه the را رها کنید و فقط کاره ای مهم را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes I was absolutely terrified, but those were just a few hours, in a few days of months and months of busywork.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من کاملاً می ترسیدم، اما آن چند ساعت بود، در چند روز چند ماه و چند ماه مشغله کاری
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها واقعا وحشت می کردم، اما فقط چند ساعتی چند ماه و ماه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sometimes, gifted children are disruptive in classrooms because they refuse to do exercises they consider to be busywork.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، کودکان تیزهوش در کلاس درس اختلال ایجاد می کنند، زیرا از انجام تمریناتی که به نظرشان مشغله کاری است، امتناع می ورزند
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات، کودکان با استعداد در کلاسه ای درس اخلال ایجاد می کنند، زیرا از انجام تمریناتی که در نظر گرفته نمی شوند، خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I end up multi-tasking, becoming easily distracted and default to doing unimportant busywork.
[ترجمه گوگل]من در نهایت چند کار انجام می دهم، به راحتی حواسم پرت می شود و به طور پیش فرض مشغول انجام کارهای بی اهمیت هستم
[ترجمه ترگمان]من چند ماموریت را کنار می گذارم، به راحتی حواس خود را پرت می کنم و به طور پیش فرض برای انجام دادن کاره ای بی اهمیت، به طور پیش فرض حواسم را پرت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• purposeless activity to fill time, work done to seem busy

پیشنهاد کاربران

مثال:
Anchor activities are not busy work! They are meaningful tasks
ترجمه فعالیتهای مکمل ( تکمیلی ) کارهای بیهوده ای نیستند، بلکه آنها تکالیف معناداری هستند.
به ظور کلی، این کلمه به معنای کار عبث، بیهوده، سرکاری، فرستادن دنبال نخود سیاه هست
سر کاری
نخود سیاه
سر کارى
کارى غیر ضرورى که با آن سر کسی را گرم نمایند و اصطلاحاً او را سر کار گذارند را گویند
My boss gave me busy work.
کار عبث

بپرس