businesslike

/ˈbɪznəsˌlaɪk//ˈbɪznəslaɪk/

معنی: منظم، دارای صورت کار عملی
معانی دیگر: منظم و مرتب، آن طور که محل کسب خوب باید باشد، کاسبانه، کاری، جدی و با پشتکار، با رعایت اصول بازرگانی، مرتب، مرتب، منظم، عملی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having qualities useful in business; serious; efficient; systematic.
مترادف: efficient, pragmatic, serious, systematic
مشابه: orderly, precise, thorough

- In this job, it's good to get along with people, but it is more important to be businesslike.
[ترجمه گوگل] در این شغل، کنار آمدن با مردم خوب است، اما کسب و کار بودن مهمتر است
[ترجمه ترگمان] در این شغل خوب است که با مردم کنار بیایید، اما این کار مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She answered in a businesslike manner .
[ترجمه گوگل]او به شیوه ای کاسبکارانه پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]با لحنی جدی جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mr. Penn sounds quite businesslike.
[ترجمه گوگل]آقای پن کاملاً تجاری به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آقای پن با جدیت به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'd rather keep the relationship strictly businesslike.
[ترجمه گوگل]من ترجیح می دهم رابطه را کاملاً تجاری نگه دارم
[ترجمه ترگمان]من ترجیح می دهم رابطه را کاملا جدی نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This activity was carried on in a businesslike manner.
[ترجمه گوگل]این فعالیت به صورت تجاری انجام شد
[ترجمه ترگمان]این فعالیت او را به نحو احسن انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Do it in a businesslike manner.
[ترجمه گوگل]این کار را به شیوه ای تجاری انجام دهید
[ترجمه ترگمان]این کار را با لحنی جدی انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She went about her preparations in a quiet businesslike way.
[ترجمه گوگل]او آماده‌هایش را به شیوه‌ای بی‌سروصدا انجام داد
[ترجمه ترگمان]او با حالتی بسیار جدی مشغول تهیه مقدمات سفر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She adopted a brisk businesslike tone.
[ترجمه گوگل]لحن تند تند تجاري به خود گرفت
[ترجمه ترگمان]لحن تندی به خود گرفت و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Negotiations were conducted in a businesslike manner.
[ترجمه گوگل]مذاکرات به صورت تجاری انجام شد
[ترجمه ترگمان]مذاکرات با یک روش حرفه ای انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her tone was crisp and businesslike.
[ترجمه گوگل]لحنش تند و حرفه ای بود
[ترجمه ترگمان]لحنش جدی و مرتب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wearing a suit made him feel more businesslike.
[ترجمه گوگل]پوشیدن کت و شلوار به او احساس تجارت بیشتری می داد
[ترجمه ترگمان]پوشیدن کت و شلوار باعث شد که او احساس businesslike بیشتری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His tone became brisk and businesslike.
[ترجمه گوگل]لحنش تند و حرفه ای شد
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش خشن و جدی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Roemer represented the best hope for a businesslike climate in Louisiana.
[ترجمه گوگل]رومر بهترین امید برای یک جو تجاری در لوئیزیانا بود
[ترجمه ترگمان]Roemer بهترین امید برای آب و هوای تجاری در لوییزیانا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The meeting was brief and businesslike.
[ترجمه گوگل]جلسه کوتاه و تجاری بود
[ترجمه ترگمان]جلسه کوتاه و حرفه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was so much more businesslike to spread out needlework or write letters sitting at a table.
[ترجمه گوگل]پهن کردن سوزن دوزی یا نوشتن نامه پشت میز بسیار کاسبکارتر بود
[ترجمه ترگمان]کار خیاطی و خیاطی را خیلی بیشتر انجام می داد که روی میز می نشست و کار خیاطی را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Renwick saw the businesslike nose of a revolver just showing from under the coat's folds. Hop in.
[ترجمه گوگل]رنویک دماغه‌ای مانند یک هفت تیر را دید که از زیر چین‌های کت خود را نشان می‌داد سوار شدن
[ترجمه ترگمان]او بینی زیادی را دید که از زیر چین های لباسش نمایان شده بود بپر بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منظم (صفت)
square, arranged, ordered, regular, orderly, in good order, businesslike

دارای صورت کار عملی (صفت)
businesslike

انگلیسی به انگلیسی

• methodical, effective, to the point, practical
someone who is businesslike deals with things in an efficient way without wasting time.

پیشنهاد کاربران

کارآمد ( انجام امور به طور موثر و بدون هدر رفت زمان )
حرفه ای
دارای صورت کار عملی،
منظم و مرتب آن طور که باید باشد،
جدی و مؤثر
State Department spokesman Ned Price said the talks in Vienna this week were businesslike and positive, but “there is still a long road ahead of us. Most of the road is still ahead of us. ”
Axion. com@
تاجرانه، طبق اصول تجاری

بپرس