bushel

/ˈbʊʃl̩//ˈbʊʃl̩/

معنی: پیمانه، کیل، با پیمانه وزن کردن
معانی دیگر: بوشل (پیمانه ی غلات و میوه جات که معادل است با سی و دو کوارتز یا 35/24 لیتر و یا هشت گالن)، ظرفی به گنجایش یک بوشل، وزنی برابر یک بوشل، (عامیانه) مقدار زیاد (مخفف آن: bu)، (امریکا) وصله کردن، تغییر دادن، تعمیر کردن (به ویژه جامه)، مقیاس وزنی است معادل 4 پک peck و23 کوارتز quarts، پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in the US, a unit of capacity of dry measure equal to four pecks or 35.239 liters.

- These grains are sold by the bushel.
[ترجمه گوگل] این دانه ها به صورت بوشل فروخته می شوند
[ترجمه ترگمان] این دانه ها توسط the فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a container with such a capacity, or the contents of such a container.

- She gave the horse a bushel of oats.
[ترجمه گوگل] او یک بوش جو به اسب داد
[ترجمه ترگمان] او اسب را پر از جو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a unit of weight equal to a bushel of a given product.

(4) تعریف: (informal) a large amount.

(5) تعریف: in the UK, a unit of capacity of dry measure equal to four pecks, 36.3687 liters, or 2,219.360 cu. in.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bushels, busheling, busheled
مشتقات: busheler (n.)
• : تعریف: to repair or alter (clothes).

جمله های نمونه

1. hide one's light (or talent) under a bushel
(انگلیس - عامیانه) استعداد و لیاقت خود را پنهان کردن (بروز ندادن)

2. He measures another’s corn by his own bushel.
[ترجمه گوگل]ذرت دیگری را با سطل خودش اندازه می گیرد
[ترجمه ترگمان]او ذرت دیگری را با bushel خودش اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A handful of common sense is worth a bushel of learning.
[ترجمه گوگل]یک مشت عقل سلیم ارزش یک مشت یادگیری را دارد
[ترجمه ترگمان]یک مشت عقل سلیم به اندازه یک سبد آموزش ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mere words will not fill a bushel.
[ترجمه گوگل]کلمات صرف یک سطل را پر نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این کلمات یک گالن پر نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A handful of common sense is worth bushel of learning.
[ترجمه گوگل]یک مشت عقل سلیم ارزش یادگیری را دارد
[ترجمه ترگمان]یک مشت عقل سلیم ارزش اندازه گیری کردن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She bought a bushel of apples from the farmer.
[ترجمه گوگل]او یک بوش سیب از کشاورز خرید
[ترجمه ترگمان]او یک سبد سیب از کشاورز خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are offering farmers $ 15 a bushel for corn.
[ترجمه گوگل]آنها به کشاورزان برای ذرت 15 دلار در هر بوشل پیشنهاد می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها ۱۵ میلیون دلار برای ذرت به کشاورزان ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wheat averages 56 pounds to a bushel.
[ترجمه گوگل]گندم به طور متوسط ​​56 پوند در یک بوشل است
[ترجمه ترگمان]قیمت گندم برابر با ۵۶ پوند به یک bushel است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Grains are sold by the bushel.
[ترجمه گوگل]غلات به صورت بوشل فروخته می شود
[ترجمه ترگمان]دانه ها توسط the فروخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Never before have I seen lice by the bushel.
[ترجمه گوگل]قبلاً هرگز شپش را در کنار بوشل ندیده بودم
[ترجمه ترگمان]تا حالا هیچ وقت شپش ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The March corn contract climbed four cents a bushel to settle at $ 7325 a bushel.
[ترجمه گوگل]قرارداد ذرت در ماه مارس چهار سنت در هر بوشل افزایش یافت و به 7325 دلار در هر بوشل رسید
[ترجمه ترگمان]قرارداد ذرت ماه مارس چهار سنت بالا رفت و نیم کیلو وزن کم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hide my light under the bushel.
[ترجمه گوگل]نور مرا زیر بوشل پنهان کن
[ترجمه ترگمان]نور مرا زیر پیمانه پنهان کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nowadays Prozac is prescribed by the bushel, even though its biochemical pathways are still a mystery.
[ترجمه گوگل]امروزه پروزاک توسط بوشل تجویز می شود، اگرچه مسیرهای بیوشیمیایی آن هنوز یک راز است
[ترجمه ترگمان]Prozac این روزها با وجود اینکه مسیرهای بیوشیمیایی آن هنوز یک راز است، تجویز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Light polishes itself under the bushel.
[ترجمه گوگل]نور زیر بوشل خودش را جلا می دهد
[ترجمه ترگمان]نور خود را زیر سطل زباله انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیمانه (اسم)
modulus, measure, mete, gauge, module, bushel, yardstick

کیل (اسم)
bushel

با پیمانه وزن کردن (فعل)
bushel

تخصصی

[عمران و معماری] بوشل
[نساجی] واحد حجم معادل 0/363678 متر مکعب
[ریاضیات] مقیاس وزن معادل 4 پک و 32 کوارتز، پیمانه ی غله و میوه معادل 36 لیتر

انگلیسی به انگلیسی

• measure of capacity for grains or fruit
a bushel is a unit of volume that is equal to eight gallons or 36.4 litres.
if you hide your light under a bushel or hide your talents or abilities under a bushel, you keep your abilities or good qualities hidden from other people.

پیشنهاد کاربران

یک ظرف اندازه گیری مواد خشک در کشاورزی انگلیس و آمریکا می باشد. ظرفی به قطر تقریبی 46 سانتی متر و ارتفاع 30 سانتی متر
bushel
A unit for measuring grain , etc
بروز ندادن

بپرس