burke

/ˈbɜːrk//bɜːk/

معنی: کشتن، خفه کردن
معانی دیگر: بی سر و صدا کلک شخص یا چیزی را کندن، سر به نیست کردن، (در پارلمان و غیره) جلوی بحث لایحه یا چیزی را گرفتن، مسکوت گذاشتن، (در اصل) خفه کردن انسان و فروش جسد او به سالن های تشریح (دویست سال پیش در اسکاتلند مردی به نام بورک مرتکب این جنایت شد)، ادموند بورک (نویسنده و سخنور انگلیسی - زاده ی ایرلند)، بطوراهسته وغیر مستقیم از شرکسی راحت شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: burkes, burking, burked
(1) تعریف: to suppress quietly.

- He burked the news story to avoid scandal.
[ترجمه گوگل] او برای جلوگیری از رسوایی، خبر را زیر و رو کرد
[ترجمه ترگمان] او برای جلوگیری از رسوایی این داستان را بازگو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to murder by suffocation, leaving the body unmarked and intact.

جمله های نمونه

1. to burke an issue
مطلبی را مسکوت گذاشتن

2. Burke pushed the button and the elevator began its slow ascent.
[ترجمه گوگل]برک دکمه را فشار داد و آسانسور صعود آرام خود را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]برک دکمه را فشار داد و آسانسور به کندی بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Burke was asleep, sprawled obliviously against the window.
[ترجمه گوگل]برک خوابیده بود و ناخودآگاه کنار پنجره پریده بود
[ترجمه ترگمان]بروک خوابیده بود و بی توجه در کنار پنجره ولو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs Burke was found unconscious and bleeding profusely.
[ترجمه گوگل]خانم برک بیهوش و خونریزی شدید پیدا شد
[ترجمه ترگمان]خانم برک بی هوش بود و به شدت خونریزی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Burke later admitted he had lied.
[ترجمه گوگل]برک بعداً اعتراف کرد که دروغ گفته است
[ترجمه ترگمان]برک بعدها اعتراف کرد که دروغ گفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Between this and stories on Burke of the Somme, Chant's death attracted a lot of column inches.
[ترجمه گوگل]بین این داستان و داستان های Burke of the Somme، مرگ Chant ستون های زیادی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]در بین این داستان و داستان های برک از the، مرگ Chant چند اینچ را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John Sculley, like Jim Burke, believes in formal education and took an MBA.
[ترجمه گوگل]جان اسکالی، مانند جیم برک، به آموزش رسمی اعتقاد دارد و مدرک MBA گرفت
[ترجمه ترگمان]جان اسکالی، مانند جیم برک، به آموزش رسمی معتقد است و یک رشته MBA بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Mr Burke said whilst labour was being induced Mrs Busuttil was given a drug to hasten the process.
[ترجمه گوگل]اما آقای بورک گفت در حالی که زایمان القا می شد به خانم بوسوتیل دارویی برای تسریع این روند داده شد
[ترجمه ترگمان]اما آقای برک گفت در حالی که نیروی کار خانم Busuttil را وادار به تسریع فرآیند کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bisset protested that it was wrong to accuse Burke of inconsistency, because of the change of his arguments.
[ترجمه گوگل]بیست اعتراض کرد که متهم کردن برک به ناسازگاری به دلیل تغییر استدلال های او اشتباه است
[ترجمه ترگمان]bisset اعتراض کرد که این کار اشتباه بود که برک بی ثباتی را به دلیل تغییر استدلالات او متهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nigel Burke is a lay legal adviser.
[ترجمه گوگل]نایجل برک یک مشاور حقوقی غیر روحانی است
[ترجمه ترگمان]نایجل برک مشاور حقوقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sarah Burke died early yesterday morning, two days after being savagely beaten by an intruder.
[ترجمه گوگل]سارا برک اوایل صبح دیروز، دو روز پس از ضرب و شتم وحشیانه توسط یک مهاجم درگذشت
[ترجمه ترگمان]سارا برک دیروز صبح، دو روز پس از کتک زدن وحشیانه توسط یک متجاوز، درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Burke urged Clinton to stay with the original plan.
[ترجمه گوگل]برک از کلینتون خواست تا به برنامه اولیه خود ادامه دهد
[ترجمه ترگمان]برک از کلینتون خواست تا با طرح اصلی خود بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like Jim Burke, they create an atmosphere in which risk taking is encouraged.
[ترجمه گوگل]آنها مانند جیم برک، فضایی را ایجاد می کنند که در آن ریسک پذیری تشویق می شود
[ترجمه ترگمان]آن ها هم مانند جیم برک فضایی را ایجاد می کنند که در آن ریسک ریسک پذیری مورد تشویق قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Burke, for one, is committed to fighting this social dis-ease.
[ترجمه گوگل]برک، برای اولین بار، متعهد به مبارزه با این بیماری اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]برای یک نفر، برک متعهد به مبارزه با این وضعیت اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشتن (فعل)
benumb, amortize, destroy, dispatch, administer, administrate, kill, murder, assassinate, mortify, amortise, fordo, extinguish, rat, burke, butcher, smite, knock off, misdo

خفه کردن (فعل)
dumb, throttle, silence, choke, asphyxiate, stifle, strangle, smother, thug, squash, burke, scrag, shush, string up

انگلیسی به انگلیسی

• strangle; suffocate someone to death, murder somebody quietly and without leaving wounds or traces (archaic); get rid of; silence, suppress; evade, avoid, bypass

پیشنهاد کاربران

بپرس