bunched

/ˈbənt͡ʃ//bʌnt͡ʃ/

خوشه، گروه، دسته کردن، خوشه کردن

جمله های نمونه

1. They were all bunched up in the corner of the room to keep warm.
[ترجمه گوگل]همه آنها گوشه اتاق جمع شده بودند تا گرم شوند
[ترجمه ترگمان]همه در گوشه اتاق جمع شده بودند که گرم بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We are all bunched together in the crowded elevator.
[ترجمه گوگل]همه ما در آسانسور شلوغ دور هم جمع شده ایم
[ترجمه ترگمان]همه ما در آسانسور شلوغ جمع می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The singers bunched up to make room for one more.
[ترجمه گوگل]خواننده ها دور هم جمع شدند تا جا برای یکی دیگر باز شود
[ترجمه ترگمان]خوانندگان برای باز کردن اتاق جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The monkeys bunched together in their cage.
[ترجمه گوگل]میمون‌ها در قفس به هم پیوستند
[ترجمه ترگمان]میمون ها در قفس خود جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sheets bunched up under him every time he moved.
[ترجمه گوگل]هر بار که حرکت می کرد ملحفه ها زیر او جمع می شدند
[ترجمه ترگمان]هر بار که حرکت می کرد، ملافه ها زیر او جمع می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sheep bunched together as soon as they saw the dog.
[ترجمه گوگل]گوسفندها به محض دیدن سگ دسته جمعی شدند
[ترجمه ترگمان]همین که سگ را دیدند، گوسفندها را جمع و جور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. People were bunched up at all the exits.
[ترجمه گوگل]مردم در همه خروجی ها جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]همه خروجی ها جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His muscles bunched under his shirt.
[ترجمه گوگل]ماهیچه هایش زیر پیراهنش جمع شد
[ترجمه ترگمان]عضلاتش در زیر پیراهنش جمع شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We bunched around the fire.
[ترجمه گوگل]دور آتش جمع شدیم
[ترجمه ترگمان]دور آتش جمع می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Make sure the wet sheets aren't bunched up otherwise they won't dry properly.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که ورق‌های مرطوب به صورت دسته‌بندی نشده‌اند، در غیر این صورت به‌درستی خشک نمی‌شوند
[ترجمه ترگمان]مطمئن شو که ملافه های خیس به طور غیر عادی جمع نمی شوند و به درستی خشک نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her skirt had bunched up round her waist.
[ترجمه گوگل]دامنش دور کمرش جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]دامنش دور کمرش جمع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His forehead was bunched in a frown.
[ترجمه گوگل]پیشانی اش در حالت اخم جمع شده بود
[ترجمه ترگمان]پیشانی اش درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We were all bunched up at the back of the room.
[ترجمه گوگل]همه پشت در اتاق جمع شده بودیم
[ترجمه ترگمان]همه ما در عقب اتاق جمع شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They bunched around the fire for warmth.
[ترجمه گوگل]دور آتش دسته جمعی می کردند تا گرم شود
[ترجمه ترگمان]دور آتش برای گرما جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• clustered, gathered closely together

پیشنهاد کاربران

بپرس