bumped into

پیشنهاد کاربران

Bumped into=came across
پیدا کردن کسی یا چیزی به صورت اتفاقی.
ملاقات کسی به صورت تصادفی
ضربه زدن - برخورد کردن ( با ماشین ) - تصادف

بپرس