bulletin board

/ˈbʊlətənˈbɔːrd//ˈbʊlətɪnbɔːd/

تابلو اعلانات، آگه نامه دان، جای آگه نامه ها، آگه برگ جای، آگاهی نامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a board, usually hung on a wall, on which items such as notices or advertisements are displayed.

- She put up a notice on the bulletin board to try to sell her car.
[ترجمه گوگل] او اعلامیه ای را روی تابلوی اعلانات گذاشت تا سعی کند ماشینش را بفروشد
[ترجمه ترگمان] او به تابلوی اعلانات اشاره کرد و سعی کرد ماشینش را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The students put up a poster on the bulletin board.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان پوستری را روی تابلوی اعلانات نصب کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان یک پوستر روی تابلوی اعلانات نصب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Internet is the largest computer bulletin board in the world.
[ترجمه گوگل]اینترنت بزرگترین تابلوی اعلانات رایانه ای در جهان است
[ترجمه ترگمان]اینترنت بزرگ ترین تابلوی اعلانات کامپیوتر در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The secretary tacked a meeting notice on the bulletin board.
[ترجمه گوگل]منشی اطلاعیه جلسه را روی تابلوی اعلانات چسباند
[ترجمه ترگمان]منشی یادداشت را روی تابلوی اعلانات نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We read the notice on the bulletin board.
[ترجمه گوگل]ما اعلامیه را روی تابلوی اعلانات خواندیم
[ترجمه ترگمان] ما متوجه تابلوی اعلانات شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We read the declaration posted on the bulletin board.
[ترجمه گوگل]اعلامیه درج شده در تابلوی اعلانات را خواندیم
[ترجمه ترگمان]ما بیانیه رو که روی تابلوی اعلانات نوشته شده رو خونده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The exam results were posted on the bulletin board yesterday.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمون دیروز روی تابلوی اعلانات درج شد
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمون دیروز بر روی تابلوی اعلانات نصب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bulletin board was covered with messages.
[ترجمه گوگل]تابلوی اعلانات پر از پیام بود
[ترجمه ترگمان]تابلوی اعلانات اتاق را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If you use a computer bulletin board, the responses can go there.
[ترجمه گوگل]اگر از تابلوی اعلانات رایانه استفاده می کنید، پاسخ ها می توانند به آنجا بروند
[ترجمه ترگمان]اگر از یک تابلوی اعلانات کامپیوتر استفاده می کنید، پاسخ ها می توانند به آنجا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To call a local computer bulletin board, you would use: A. . The Terminal program in Windows.
[ترجمه گوگل]برای فراخوانی یک تابلوی اعلانات رایانه محلی، باید از موارد زیر استفاده کنید: A برنامه ترمینال در ویندوز
[ترجمه ترگمان]برای تماس با یک تابلوی اعلانات کامپیوتر محلی، می توانید از آن استفاده کنید: یک برنامه پایانه در ویندوز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ideal bulletin board is a local call away, with a crowd you like and lots of cool shareware for downloading.
[ترجمه گوگل]تابلوی اعلانات ایده آل یک تماس محلی است، با جمعیتی که دوست دارید و تعداد زیادی نرم افزار اشتراکی جالب برای دانلود
[ترجمه ترگمان]تابلوی اعلانات ideal یک تماس محلی است، با جمعیتی که شما دوست دارید و تعداد زیادی نوشیدنی خنک برای دانلود آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The packet is posted on the electronic bulletin board, and Felton himself reads them all, responding to many himself.
[ترجمه گوگل]این بسته روی تابلوی اعلانات الکترونیکی ارسال می شود و خود فلتون همه آنها را می خواند و خودش به بسیاری پاسخ می دهد
[ترجمه ترگمان]این بسته در صفحه بولتن الکترونیک پست شده است، و فلتون خودش همه آن ها را می خواند و به بسیاری از خودش پاسخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Instead of answering she walked to the bulletin board and pinned up the clipping.
[ترجمه گوگل]به جای پاسخ، به سمت تابلوی اعلانات رفت و بریده را سنجاق کرد
[ترجمه ترگمان]به جای جواب دادن به تابلوی اعلانات به تابلوی اعلانات اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hung it up on my bulletin board.
[ترجمه گوگل]آن را روی تابلوی اعلاناتم آویزان کردم
[ترجمه ترگمان]من آن را روی تابلوی اعلانات نصب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She finds her answer on the bulletin board where the job as varsity basketball coach is posted.
[ترجمه گوگل]او پاسخ خود را در تابلوی اعلانات می یابد که در آن شغل به عنوان مربی بسکتبال دانشگاه درج شده است
[ترجمه ترگمان]او پاسخ خود را در تابلوی اعلانات که در آن شغل به عنوان مربی بسکتبال در حال پست کردن است، پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] تخته اعلان - تخته اعلانات
[کامپیوتر] تخته بولتن ؛ تابلوی اعلانات ( electronic bulletin board )

انگلیسی به انگلیسی

• board where public notices can be posted, board for hanging announcements
a bulletin board is the same as a noticeboard; used in american english.

پیشنهاد کاربران

bulletin board ( n ) ( bʊlətn bɔrd ) ( also board ) =a board for putting notices on
bulletin board
تابلو اعلانات
پانل
تابلو پونزی😁
تابلوی اعلانات یا اطلاعیه ها

بپرس